• 1404 شنبه 22 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6213 -
  • 1404 شنبه 22 آذر

مدرسه كوچك‌ترين واحد حكمراني

آرش رحيمي

وقتي در ميانه يك سخنراني در جمعي از انديشمندان، تيتر اين مقاله (مدرسه كوچك‌ترين واحد حكمراني) از دهانم بيرون آمد با حجمي متناقض از باورها و انديشه‌هاي مخاطبانم مواجه شدم. تعدادي همدل بودند و تعدادي مخالف. حرف مخالفان در چند چيز خلاصه مي‌شد: مدرسه راه‌حلي بسيار دور و مبهم است. يا مگر مدرسه مي‌تواند آنقدر در نظام حكمراني ايران مستقل باشد كه نقشي جديد را به عهده گيرد؟ يا مگر اين نسل به مدرسه باور دارند؟ و تقريبا تعداد زيادي مي‌گفتند كه مسائل ايران اينقدر فوري و اضطراري است كه بايد به راه‌حلي سريع‌تر فكر كرد و من آرام آرام پاسخ همه اينها در ذهنم اين‌گونه داده مي‌شد: اگر 20 يا 30 سال پيش اين باور را نسبت به مدرسه داشتيم شايد اساسا شرايطي اضطراري همچون وضعيت امروز پيش نمي‌آمد. در ميانه آشوبي كه چهره ايران امروز را مي‌سازد، از آلودگي دردناك هوا تا انواع ناترازي انرژي، از فرونشست بي‌سابقه تا فرسايش اميد، از منازعات بي‌سابقه سياستمداران تا مهاجرت لجام گسيخته و از تجمع حاميان حجاب تا ماراتن كيش، يك پرسش به اشكال مختلف ذهن انسان ايراني را متراكم كرده است: چگونه از اين شرايط رهايي مي‌يابيم و آينده از كجا آغاز مي‌شود؟
سال‌هاست سندهايي نوشته مي‌شود كه اميد به اجرايشان حتي هنگامي كه جوهر امضاي پاي آن خشك نشده است نزديك به صفر است. برنامه‌هايي اعلام مي‌شود كه پيش از آنكه قدمي برداشته شود به بايگاني سپرده مي‌شود و حالا ديگر تقريبا همه باور كرده‌اند كه اگر راه‌حلي مناسب و البته پايدار براي اين حجم ريز و درشت مشكلات پيرامونمان نيابيم نسل‌هاي بعدي به تلخي از ما ياد خواهند كرد.
بگذاريد با يك داستان ادامه دهيم. روزي جلسه‌اي در يكي از سفينه‌هاي بيگانگان برگزار شد براي اينكه ارزيابي دقيقي از وضعيت سيارات داشته باشند. آنها به نتيجه رسيدند كه براي دقيق‌ترين ارزيابي از شرايط سيارات بايد سري به مدارس آنها زد. از بخت بلند كره‌زمين، سفينه حامل مشاهده‌گر بيگانگان در يك مدرسه ايراني فرود آمد. در گزارشي كه مشاهده‌گر نوشت انواع و اقسام مشكلات ريز و درشت شامل: عدم توانايي كار تيمي، ترجيح نفع شخصي به نفع عمومي، كنكور بيمارگانه، ساختمان‌هاي زشت و غيرتعاملي، معلمان ناكارآمد و... را به مافوق خود گزارش كرد و در انتهاي گزارش نوشت اگر زمينيان فرزندان خود را اين‌گونه تربيت مي‌كنند مسلما به زودي ويرانه‌اي خواهد بود و به هيچ‌وجه ارزش سرمايه‌گذاري ندارد. بعد از آن ديدار ديگر سال‌هاست كه خبري از بيگانگان نيست.
اگر طنز تلخ اين داستان خيالي را كنار بگذاريم واقعيت خود را به ما بازخواهد نمود: آينده هر كشور هميشه در جايي كم‌ادعاتر از آنچه انتظار داريم آغاز شده؛ پشت يك نيمكت چوبي در كلاس كوچكي كه نوجواني در آن نشسته و نمي‌داند پرسش كوچك امروز او، نقشه بزرگ فرداي يك كشور را رقم خواهد زد.
با نگاهي دقيق و تخصصي كه به ايران بنگريم بحران‌ها چون حلقه‌هايي به هم گره خورده ديده مي‌شوند. فقدان‌هايي حيرت‌انگيز كه وضعيت فعلي را رقم زده‌اند اما در عمق اين فقدان‌ها، فقداني بنيادي‌تر ديده مي‌شود؛ نبودِ «انسان تربيت‌ شده براي جهان امروز.» 
ما مدرسه‌اي نساخته‌ايم كه ذهن‌هاي آماده، دل‌هاي مسوول، نگاه‌هايي منتقد و روح‌هاي مقاوم بپروراند. مدرسه‌اي كه به نوجوان هنر زيستن واقعي و نه تكنيك عبور از آزمون‌ها بياموزد. مدرسه‌اي كه انسان را با انتخاب، گفت‌وگو، شكست و دوباره برخاستن آشنا كند، نه با ترس، رقابت فرسايشي و انباشته‌ كردن اطلاعات. زمان آن است كه باور كنيم: جامعه‌اي كه انسان تربيت نكند، هيچ ساختاري در آن پايدار نمي‌ماند؛ نه اقتصاد، نه سياست، نه فرهنگ. سال‌هاست كيفيت حكمراني ايران را با شاخص‌ها، نمودارها و نظريه‌ها توضيح مي‌دهيم، اما حقيقت حكمراني را شايد بتوان در زنگ تفريح يك مدرسه ديد. در اينكه كودكان چگونه صف مي‌بندند، چگونه با هم دوست مي‌شوند، چگونه اعتراض مي‌كنند، چگونه مي‌ترسند، چگونه سكوت مي‌كنند و چگونه به هم كمك مي‌كنند. همان‌جاست كه مي‌توان ريشه بحران‌هاي بزرگسالي را ديد؛ بحران تصميم، بحران مسووليت، بحران اعتماد و بحران اميد.  حالا وقتش است كه دوباره تيتر مقاله را تكرار كنم: مدرسه فقط نهادي آموزشي نيست؛ كوچك‌ترين واحد حكمراني است. جايي كه نرم‌افزار ذهني و اخلاقي يك جامعه نوشته مي‌شود. هيچ ساختار سياسي‌ (با هر ميزان بودجه و پيچيدگي) نمي‌تواند جاي مدرسه را در ساختن انسان بگيرد. مدرسه‌اي كه ايران امروز نياز دارد بايد كارگاهي باشد براي شكل‌ گرفتن انسان (دقت كنيد كه ننوشته‌ام شكل دادن انسان!) جايي كه نوجوان بياموزد تماشاگر جهان نباشد بلكه در آن مداخله‌اي مسوولانه كند. بداند آينده چيزي بيرون از او نيست بلكه امتداد اوست.  مدرسه‌اي كه شجاعت پرسيدن را ارج بگذارد، نه مهارت پنهان ‌شدن را. مدرسه‌اي كه سكوت را به فضيلت تبديل نكند بلكه گفت‌وگو را به عادت بدل كند.
اگر ايران بخواهد از شرايط دشوار پيش رو عبور كند، بايد از همين در عبور كند: از درِ مدرسه. 
آينده ايران هرگز از جلسات تصميم‌گيراني كه به‌مثابه انسان خردمند و خلاق پرورش نيافته باشند به ثمر نخواهد نشست. آينده ايران از مدرسه آغاز خواهد شد؛ و حقيقت روشن اين است: اگر امروز اين در (درِ مدرسه) را جدي نگيريم، فردا هر دري كه به سوي آينده باز كنيم، قفلي خواهد داشت كه كليدش را سال‌ها پيش در مدرسه گم كرده‌ايم.  
زمان آن رسيده مدرسه نه ابزار ايدئولوژي، بلكه سنگ ‌بناي حكمراني دانسته شود، زيرا تنها از دل مدرسه است كه مي‌توان انساني خردمند پرورش داد و تنها با اين انسان است كه مي‌توان «آينده‌اي نو» ساخت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون