وقتي مكبث هوايي ميشود
مهدي ذره
نمايش «مكبث زار» كاري از ابراهيم پشتكوهي هنرمند جنوبي نام آشناي تئاتر ايران اين روزها در تماشاخانه هما روي صحنه است. «اهالي هوا» همواره چشم بهراه «بابازار» و «مامازار» ميمانند تا آن دو كه خود روزگاري هوايي بودند و «خونخوار» اكنون در كپر خويش به مدد گره كور (دارويي خاص) اهل هوا را تيمار كرده تا شايد كه نجات يابند. ارواح خبيث، ديوان و پريان سوار بر گرده بادهاي موسمي جنوب به جان آدميان رسوخ كرده و آنان را هوايي ميكنند. حاصل چرخش اين باد در جان و تن، بيماري، پريشاني روح و شيدايي است و اين تن و جان نيازمند چوب خيزراني است در دستان بابازار و مامازار كه از پس ضربهها به آن شايد كه نه حتما بادهاي شيطاني راه دگر گيرند و تن را رها كنند. اما چنانچه سلامت به كامل حاصل نشد، بابازار و مامازار بار دگر اهالي هوا را به ياري فراخوانند تا گرد آن بيمار هوايي به ممد نواي موسيقي و كاسههاي خون و.... غيره كار ناتمام را تمام كنند. و آنچه گفته شد گوشههايي است از «آيين زار»، آييني كهن از سرزمينهاي جنوب ايران، آييني با رويكرد شفابخشي كه همواره منبعي الهامبخش براي خلق آثار نمايشي با همين رويكرد بوده است. و اما اكنون «مكبث» پشتكوهي بار ديگر جاهطلبياش او را به هرمز ميكشاند؛ هم آنجا كه جادوگران جاي خويش را به بادهاي شيطاني ميسپارند. بدين گونه مكبث «هوايي» ميشود. «ليدي مكبث» شيطانصفت همراه باد بر او ميوزد و آن جاهطلب جايگاه بابازار را طلب ميكند. بابازار به حيلتهاي فراوان كشته ميشود و آن چوب شفابخش خيزران به دست مكبث بر فراز سر اهالي هوا به رقص بر ميآيد نه براي نجات و رهايي بل براي سلطه و استثمار و اينچنين مكبث پشتكوهي زار ميشود. ابراهيم پشتكوهي كه اين آيين را به خوبي ميشناسد آن را به خدمت نمايش ميآورد. درك اين نقاط اشتراك بين آيين و نمايش كه باب تلفيق را باز ميكند به اثري پست مدرن منتهي ميشود. اثري ارزشمند و قابل تحسين.
اقتباس اين نويسنده و كارگردان رهاورد اين درك درست از فرهنگها و خردهفرهنگهاي شرق و غرب است رهاوردي كه نه تنها در نمايشنامه در اجرا هم به منصه ظهور ميرسد و موجبات اين را فراهم ميكند كه اين اثر پاي را از مرزهاي اين سرزمين فراتر گذاشته و آن سوي آبها و خاكها نيز به عنوان اثري خلاق و تاثيرگذار برگرفته از آيينهاي بومي آبروداري كند.
مستندساز و فعال فرهنگي