جز پاكان نميتوانند به آن دست بزنند
هادي عبداللهي
جلدي پيش روي ماست؛ ساخته در ايرانِ قرن هفدهم ميلادي، روزگار شكوه هنر صفوي. اين جلد قرآن تنها پوششي چرمي نيست، بلكه اثري هنري است؛ هم سپري براي حفاظت، هم بياني تصويري از احترام به كلام. روي جلد از چرم تيره ساخته شده؛ قهوهاي يا سياه، رنگي سنگين و وقارمند. در مركز، ترنجي زرين نشسته است و سرترنجي در بالا و پايين دارد. فضاي درون ترنج با گلهاي ختايي ريز و لطيف مزين شدهاند. چهار گوشه صفحه را لچكهايي زرين گرفتهاند و همهچيز درون قابي ظريف جاي دارد. تركيب اسليمي و ختايي در اين جلد، همان زبان تصويري هنر ايراني است؛ هم هندسهاي بيپايان، هم طبيعتي خيالپردازانه. بر عطف جلد، كتيبهاي زرين چشم را ميگيرد: «لا يمسُّهُ إِلا الْمُطهرُون»
(جز پاكان نميتوانند به آن دست زنند.)
اين آيه از سوره واقعه پيامي روشن دارد: جلد نه فقط لايهاي براي حفاظت فيزيكي، بلكه حصاري معنوي است. هنوز پيش از گشودن كتاب، اين كتيبه خواننده را به احترام و طهارت فراميخواند. با گشودن جلد، تضادي حيرتانگيز نمايان ميشود: بيرون وقارمند و تيره، درون درخشان و رنگين. زمينهاي سرخ، قابهايي طلايي و لچكهايي آبي و سبز، جهاني ديگر ميآفرينند. اين گذار از بيرون ساده به درون پرشكوه استعارهاي بصري است؛ حركتي از ظاهر به باطن، از جسم به معنا. چنين دقتي بيدليل نبود. در روزگاري كه كتاب شيئي كمياب و پرارزش بود، هر برگ با دست نوشته و تذهيب ميشد. جلد همانند زره عمل ميكرد؛ زرهي كه هم كاغذ را از آسيب نگاه ميداشت و هم مقام معنوي كتاب را آشكار ميكرد. اين احترام به كتابهاي مقدس تنها در ايران نبود. در اروپا، انجيلها را با طلا، نقره و جواهر ميآراستند و صليب و قديسان را بر روي آن حك ميكردند. در يهوديت، تورات در محفظههاي فاخر قرار ميگرفت. در همه سنتها، كتاب مقدس جسمي مقدس شمرده ميشد كه بايد در جامهاي شايسته آرام گيرد. تفاوت در زبان هنري بود: فيگور و تصوير در غرب، هندسه و نقوش اسليمي و ختايي در ايران. اما معنا مشترك بود: ستايش كلمه از راه زيبايي. اين جلد صفوي، سندي است از پيوند هنر و ايمان، ماده و معنا. ترنج زرين با گلهاي ختايي، لچكهاي منظم، قاب طلايي و كتيبه قرآني همه يك چيز را يادآور ميشوند: كتاب نه تنها متن، بلكه شيئي است كه بايد به همان اندازه كه درونش گرانبهاست، برونش نيز سزاوار زيبايي و احترام باشد.
پژوهشگر هنر