ما از شكارچي ضربه نخورديم! از خودي خورديم!
نيما عسكري
در ديدار جوري رفتار ميكرد كه به دل نمينشست. اما بعد از كمي رفت و آمد و همسفرگي و چند بار كوهپيمايي دوستيمان جوري پايدار شد كه نميتوانم و نميخواهم رفتنش را باور كنم و هماكنون كه مينويسم پر از دلتنگيام. محمود شهمرادي، محيطباني كه همه او را براي ظاهر خاص و رنجورگونهاش ميشناختند، هميشه فانوسخه به كمر با كلي ادواتي كه به آن وصل بود، از اسپري فلفل گرفته تا چاقو و قمقمه و دستبند و غيره، شلوار گتر شده، بند كفشها تا بالا بسته، درجهها زده، ريش مرتب، هيكل رو فرم، لباس خوشفرم اندامي، اسلحه به دوش و اسب سوار، هر كه او را ميديد فكر ميكرد به جبهه ميرود. صبح قبل از طلوع بچهها را بيدار ميكرد صبحانهاي درست ميكرد، ميخوردند و ميزدند بيرون. ظاهر و باطنش حفاظتگر بود، همپايهاش احمد شاكري بود، از همان هميار محيطباناني كه كار 10 تا محيطبان را ميكرد. عملكردشان باعث شد جمعيت بيست رأسي قوچ و ميش منطقه دشت را به 200 رأس برسانند.
دوستي با محمود و احمد چنان برايم خوشايند شده بود كه بيشتر اوقات در پاسگاه دشت بودم، در مدتي كه با فتحالله اميري مشغول ساخت مستند گلستان از مهدي تيموري بوديم، همزمان مشغول ساخت مستند «لحظات وحشي ايران» بوديم كه قرار بود از هر هميار يك اپيزود ساخته شود كه ساختيم، ولي دينم را به محمود عطا نكرده بودم. محمود، نه تنها در بخشي از يك قسمت اين مجموعه به عنوان شخصيتي كه زياد از خرسها تصويربرداري كرده بود حضور داشت، در يك اپيزود كامل هم در قسمتي ديگر به نام گرگاس حضور پيدا كرد، اينبار محمود و احمد جزو شخصيتهاي اصلي فيلم بودند، خدا را شكر كه اين قسمت تمام شد و يادگاري از محمود برايم ماند.
مهندس تيموري، دوربيني به محمود داد تا از گرگاسي (سگ گرگ) كه در دشت تولهآوري كرده، تصوير بگيرد كه نه تنها از گرگاس و تولههايش تصوير گرفت كه هر روز به من زنگ ميزد و تصاويري كه از پلنگ و خرس و تمام تنوع گونهاي دشت ميگرفت را برايم توضيح ميداد. عاشق دوربين شده بود، همان دوربين و همان ثبتها، يك قسمت از مجموعه لحظات وحشي را ساخت و تكميل كرد. رشد محمود در حفاظت، به عنوان جانشين سرمحيطبان دشت، باعث شد تا او را به عنوان سرمحيطبان منطقه سولگرد انتخاب و جايگزين كنند، اين مسووليت در آن منطقه بسيار سنگين بود. رفتن محمود به سولگرد در بحبوحه بركناري مهدي تيموري از رياست پارك بود.
فقط يك بار پيش محمود رفتم تا صحنه ديدار جعفر پناهپور با محمود را تكميل كنم، طبق معمول پاسگاه نبود. پرسان و جويان به ارتفاعات رفتيم و او را در كوه پيدا كرديم، مثل هميشه خوش تيپ بود، عكسي از جعفر و محمود به يادگار گرفتم كه بعد از شهادتش همه جا پخش شد.
بعد از رفتن مهدي تيموري، دل و دماغ رفتن به پارك را نداشتم. ديگر محمود را نديدم. فقط تماسهاي تلفني داشتيم ولي شنيدم عملكرد خيلي خوبي در پاسگاه سولگرد داشته است. سولگرد مكاني پر از شكارچي، محل شهادت شهيد باشقره، محل تير خوردن خيلي از محيطبانان پارك ملي گلستان، گذرگاه شكارچيان، محلي پر از تعارض بود كه مهدي تيموري با سياست خاص و زبانزد خودش و با روند واقعي حفاظت مشاركتي و حرمت نگهداشتن شكارچيان آنجا را امن كرده بود. در اين مدت شكارچيان ديگر روبهروي محيط زيست نبودند، در كنارشان بودند، محمود آموزش ديده همان مكتب مهدي تيموري بود كه موفق شده بود يك حفاظتگر موفق باشد.
ما از شكارچي ضربه نخورديم، ما از خودمان ضربه خورديم! از خودي! محمود شهمرادي قرباني تصميمگيريهاي نادرست خودمان شد. شكارچياني كه پذيرفته شده بودند و به حرمت اين احترام، تفنگ را كنار گذاشته بودند و دوران طلايي پارك با افزايش 10هزار رأسي وحوش رقم خورده بود، با بركناري تيموري از رياست پارك ملي گلستان و بسته شدن دربهاي پارك به رويشان و تغيير دوباره شيوههاي مديريتي گويا دوباره اسلحه به دست گرفتهاند و به جان پارك افتادهاند! كار به جايي رسيده كه ظرف مدت كمتر از چند ماه دو محيطبان را ميكشند. آيا گلستان در حال عقبگرد به دوران گذشته خود شده؟ حال چه شده كه ديگر شكارچيان نميتوانند براي سرشماري و كمك به محيطبانان وارد پارك شوند؟ آيا دوباره حصاري دور پارك كشيده ميشود و دوباره كه چه كسي بيايد، چه كسي نيايد؟ اگر اين روش جواب داده بود پس چرا عيسي كلانتري سال 1396 به عنوان رييس سازمان شخصا حكم مهدي تيمورييزدي را امضا كرد و شخصيت مستقلي به پارك داد و بدتر از همه چرا مهدي تيموري، مدير توانمندي كه ميتواند در محيط زيست كشور تاثيرگذار باشد هماكنون پشت ميز نشين شده و توانمنديهايي كه ميتواند درد محيط زيست ما را دوا كنند اجازه بروز ندارد؟ آيا سيستم پيچيده نظام اداري ما در حال نخبهكشي است؟
ما بايد از گذشته درس بگيريم، اشتباهات گذشته را تكرار نكنيم، به عقب باز نگرديم، به مديران پروبال و اختيارات دهيم و برخوردهاي حراستي را كنار بگذاريم. گرچه مدير فعلي پارك ملي گلستان مدير بسيار كارآمدي است كه انتخاب او همه را خوشحال كرد. اعتقاد قلبي به مشاركت مردمي دارد، در مناطق مختلف سابقه خوبي از خود به جاي گذاشته و انتخاب خوبي براي پارك بود ولي شواهد نشان ميدهد كه فشارهاي اداري مانع پيشرفت او شده و پروبال او را بسته است.
مشاركت مردم در حفاظت از محيط زيست، انتخاب مديران شايسته بر اساس عملكرد و لياقت، كنار گذاشتن برخوردهاي سليقهاي و حراستي چراغ راه رسيدن ما به اهداف بلندمدت پيشرفت كشور در امر محيط زيست و در نهايت بال قدرتمند براي كمك به اقتصاد كشور است.
مستندساز حيات وحش