دو استاد رسانه
از مكانيسم رشد فعاليتهاي رسانهاي ميگويند
رسانهها را دريابيد
بهروز بهزادي: براي تقويت آزاديهاي رسمي نهادهاي صنفي بايد قدرتمند شوند
اكبر منتجبي: روايت اول در آزادي بيان و رسانه به وجود ميآيد
گروه سياسي| در آستانه روز خبرنگار و در روزهايي كه روزنامههاي كشورمان با معضل كمبود و گراني كاغذ دست به گريبان هستند. بهروز بهزادي و اكبر منتجبي 2 استاد پيشكسوت رسانه راهي شفقنا شدند تا درباره راهكارهاي ارتقاي سطح حرفهاي رسانهها و اصحاب رسانه بحث و تبادل نظر كنند. 2چهرهاي كه سالهاست در سطح رسانههاي رسمي كشور حضور دارند و از نزديك به مصايب امر رسانه آشنايي دارند، هر كدام تلاش كردهاند به زعم خود روايتي از مشكلات رسانه و راههاي ارتقاي سطح فعاليتهاي رسانهاي بيان كنند. يكي از ضرورت ايجاد تشكلهاي قوي براي رسانهها و پيگيري حقوق اصحاب رسانه ميگويد و ديگري خواستار ايجاد يك فضاي حرفهاي و شفاف در خصوص فعاليتهاي رسانه ميشود. جانمايه كلام هر دو پيشكسوت اما اين است كه تصميمسازان و سياستگذاران تا دير نشده و فاصله ايران با رقباي منطقهاياش بيش از اين افزايش نيافته، بايد رسانهها را دريابند! بهروز بهزادي، پيشكسوت رسانه با سابقه بيش از نيمقرني در فعاليتهاي رسانهاي در پاسخ به اين پرسش كه در ايام جنگ تحميلي ۱۲ روزه، خبرنگاران براي دسترسي به اطلاعات دستاول با چه چالشها و محدوديتهايي مواجه بودند، چه موانعي در مسير اطلاعرساني مستقل و حرفهاي وجود داشت، ميگويد: « معمولا در كشورهاي مختلف در هنگامه جنگ، نهادي به نام شوراي امنيت ملي دارند كه خبرها را در آنجا رصد و بررسي ميكنند. شوراي امنيت ملي ما در زمان جنگ يك نوع خبر براي همه مطبوعات ميداد و فرصت اينكه يك مطبوعه يا يك سايت خبري، بتواند خبر اختصاصي خودش را داشته باشد، نداشت. وقتي هم كه ما به منابع مختلف مراجعه ميكرديم تا بتوانيم پرس و جو كنيم و صحت و سقم يك خبر را بيابيم، پاسخ ما را اين گونه ميدادند كه خبر رسمي بوده و هر آنچه به شما داده شده، منتشر كنيد. در واقع در انتشار خبرهاي جنگ حدودا از 90 درصد منابع رسمي استفاده كرديم، مگر خبري حاشيهاي بود كه ميشد روي آنها به صورت گستردهتر كار كنيم. مثلا وقتي ساختماني را ميزدند، همكاران خبرنگار ما در محل حاضر ميشدند و در آنجا فيلم ميگرفتند و با اهالي آنجا گفتوگو ميكردند. البته در اينجا هم براي چاپ مشكل داشتيم كه به ما تذكر داده شد اين كار را نكنيد چرا كه دشمن متوجه ميشود كجاها را زده و درست و بهجا بود. اخبار و وقايع جنگ ملاحظات دارد و اين مساله تنها براي ايران هم نيست، همه كشورهاي ديگر هم اين ملاحظه حاكم است و در زمان جنگ همه فضاي خبري را كمي محدود ميكنند.» در ادامه اكبر منتجبي در پاسخ به اين پرسش يادآور ميشود: « همان طور كه استاد گفتند، جنگ مقتضيات خاص خودش را دارد و بسيار متفاوت از شرايط عادي است. اتفاقي كه در جنگ 12 روزه افتاد اين بود كه در وهله اول اينترنت قطع شد، وقتي اينترنت قطع شد، سرعت خبررساني تقريبا به نقطه صفر رسيد و اتفاق ديگري كه افتاد اين بود كه رسانهها به معناي عامش و روزنامهها به معناي خاصش، خبرنگارانشان را دوركار كردند. در حالي كه در زمان جنگ اولين اتفاق در حوزه رسانه اين است كه خبرنگار در ميدان حضور داشته باشد، اما اين اتفاق در جنگ 12 روزه نيفتاد. علتش هم اين بود كه هيچ امنيتي براي خبرنگاران و تحريريه از قبل پيشبيني نشده بود.به هر حال جنگي رخ داده، ما بايد در اين وضعيت چه كاري انجام بدهيم، آيا تحريريه دومي براي خبرنگاران وجود دارد يا نه؟ متأسفانه الان هم همچنان به اين مساله فكر نميكنند، در نتيجه تحريريه بين جان و كار، جان آدمها برايش در اولويت خواهد بود. همه تحريريهها دوركار شدند و تقريبا رسانهها به حداقل نيروي ممكن رسيد. حال در اين اوضاع، اينترنت هم قطع شده بود و از طرفي ديگر، همه رسانهها برخوردار از اينترنت سفيد نبودند، اين مسائل، مشكلات را خيلي افزون كرد. به همين دليل تعداد خبرها به حداقل ممكن رسيد، در مطبوعات تعداد صفحات در روزنامهها اندك شد، مثلا يك روزنامه 12 صفحهاي، روزنامهاش در 8 يا 4 صفحه منتشر شد، روزنامه 24 صفحهاي مجبور شد، 8 صفحه منتشر كند. با اين حال خبرنگاران و رسانهها ميجنگيدند و روزنامهنگاران حتي از راه دور، بيشترين تلاش و تمركزشان اين بود تا بلافاصله اخباري كه به دست ميآوردند، بر روي آن يك تحليل بنويسند و گزارشي منتشر كنند يا به حواشي بپردازند.»
در جنگ 12 روزه چه كرديد؟
بهزادي در خصوص اين ملاحظات در ايام جنگ 12روزه كه براي خبرنگاران محدوديت ايجاد ميكرد، ميگويد: « اولين ملاحظهاي كه به خبرنگارانم گفتم، بحث امنيت جانشان بود و تاكيد كردم كه جان يكايك شما براي من عزيزتر از قبل شده است. محل كار ما چون نزديك نهادهاي رسمي بود، تمام وقايع به كرات در آنجا رخ ميداد و به همين خاطر به خبرنگاران اصرار داشتم كه در منزل بمانند، ولي هواي روزنامه را داشته باشند. واقعا هم در اين دوران همكارانم خيلي خوب فعاليت داشتند، هر چند واقعا نگران خبرنگاري بودم كه به قلب ساختماني ميرفت تا گزارش تهيه كند، مهمترين ملاحظه حفظ جان خبرنگاران بود. به جز امنيت، بر ملاحظه ديگري تاكيد نداشتم چرا كه به نظرم خبرنگاران بهتر از ما اصول و خطوط قرمز را ميدانند. يكي از مسائلي كه من بارها به خبرنگارانم تاكيد ميكنم چه در زمان جنگ چه در زمانهاي ديگر، گرفتن عكس است و توصيه ميكنم با همان عكس گرفتن فضا را براي من توصيف كنيد و ببينيد چه اتفاقاتي افتاده است. تمام اين اطلاعات ميتواند در قالب يك گزارش منتشر شود. اين اطلاعات درست شبيه اين است كه يك مقام امنيتي به نيرويش ميگويد برو اين كارها را انجام بده. در نتيجه بچههاي ما مدام زير ذرهبين هستند. چند باري كه با برادران صحبت كردهام، يادآور شدهام كه كار ما هم شبيه كار شماست. اگر آن دوستان آموخته باشند روزنامهنگاري كه در حال فعاليت است، چه كمكي به آنها ميكند، هيچوقت حاضر نيستند تا آن خبرنگار را با اصرار از محلهاي حادثه دور كنند. بگذاريد يك نمونه بياورم. در زمان آقاي خاتمي و زماني كه قتلهاي زنجيرهاي رخ ميداد، اولين كسي كه ميخواست در اين باره مطلب بنويسد كه اين كار ميتواند از يك ارگان دولتي باشد -كه من جلويش را گرفتم-آقاي محمد بلوري بود. در واقع روزنامهنگار ميتواند فضا را باز كند. اما اين يك بحث طولاني است كه روزنامهنگاري و قدرت در مملكت ما چرا نميتوانند با هم چفت شوند.
منتجبي در اين خصوص يادآور ميشود: « در زمان جنگ طبيعتا وجه انتقادي هر رسانهاي به حداقل ممكن ميرسد، در واقع تلاش ميشود تا يك صداي واحدي از كشور خارج شود، مخصوصا در دورهاي كه در حوزه رسانه، مرجعيتش از دست رفته باشد و آن طرف رسانههاي مختلفي چون اينترنشنال و بيبيسي وجود دارد كه هر كدام به مثابه اتاق جنگ اسراييل هستند و انجام وظيفه ميكنند. آنها با بيشترين توان و ما با كمترين توان. رسانه رسمي هم مثل صدا و سيما كه كار خودش را انجام ميدهد، چه قبل از جنگ چه در حين جنگ و چه بعد از جنگ كار خودش را انجام ميدهد. يعني اصلا انگار نه انگار كه واقعا اتفاقي رخ داده است. به نظرم ميرسد كه در دوره جنگ، رسانههاي مستقل تلاش بيشتري كردند كه تصوير متفاوتي ارايه دهند. خودم در آن دوران به خبرنگاران تاكيد داشتم كه بر وجه وطنپرستي تمركز داشته باشند. ما با هر اعتقاداتي كه داشته باشيم، در دوره جنگ مشكلات چندين برابر ميشود ولي فراموش نبايد بكنيم كه جنگ است، و فراموش نبايد بكنيم وجه وطنپرستيمان نبايد تضعيف شود. همانطور كه استاد بهزادي گفتند خبرنگاران ما ميدانستند بايد چطور بنويسند و عمل كنند. اخبار هم تقريبا كاناليزه به دست ما ميرسيد. »
ارتقاي سطح مرجعيت خبري در داخل
بهزادي در خصوص اينكه رسانههاي ايراني نتوانستند روايت اول و مرجعيت خبري را به دست گيرند ميگويد: « ما نتوانستيم مرجعيت خبري در منطقه و در سطح بينالمللي داشته باشيم. ما در ايران اصلا به تخصص ارزش نميدهيم، شما اگر بگوييد روزنامهنگاري تخصص است همه با تعجب ميگويند مگر نوشتن هم تخصص ميخواهد؟ ولي در دنيا يك تخصص است و به حدي تخصص است كه عدهاي از آن سوءاستفاده هم ميكنند، در دنيا با رسانه به جنگ هم ميروند و يك ابزار جنگي هم محسوب ميشود. كما اينكه ديديم تلويزيونهاي امريكايي و اسراييل به عنوان يك ابزار جنگي وارد صحنه ميشدند، چون جنگ شوخي نيست. اما كشورهاي ديگر اين تخصص را به درستي درك كردهاند. ولي ما در ايران چون اين تخصص را نفهميديم و برايش ارزش قائل نميشويم، پس اگر بهزادي نامي يا خبرنگاري مطلبي بنويسند، ممكن است تصور كنند كه فضاي اجتماعي ملتهب شده، پس واكنش نشان ميدهند.
منتجبي اما با اشاره به اينكه روايت اول در آزادي بيان و رسانه به وجود ميآيد، وقتي آزادي به مفهوم آزادي رسمي وجود ندارد ميگويد: « به ويژه در زمان جنگ كه همهچيز كاناليزه ميشود، پس شما روايت اول را از دست ميدهيد، چون روايت اگر در دستاندازي بيفتد كه آيا خبر را منتشر كنيم يا نكنيم و چطور منتشر كنيم؟ روايت تمام ميشود. دقت، صحت و سرعت در واقع سه عنصر اصلي هر خبري است. پس در شرايط ما روايت اول به دست نميآيد، محدوديتها زياد است. ما اصلا رسانه اول نداريم. صدا و سيما كه تعطيل است. نظرسنجيهايي كه درباره بيننده سريالها هست، به معناي مرجعيت آن رسانه نيست، اين خبر است كه مرجعيت ميآورد. الان كه ۴۵ سال از عمر انقلاب اسلامي ميگذرد يك رسانه منطقهاي در سطح بينالمللي نداريم، بعد دنبال روايت اول هستيم با چه رسانهاي؟مشكلي كه رسانهها در سطح عموم دارند اين است كه صداي مردم در آنها شنيده نميشود و به ندرت در آنها منعكس ميشود. رسانههاي ما تعاملي نيستند. مردم پايگاهي در رسانه ندارند. قبلا روزنامهها به اين شكل بود كه از يك ستون تا يك صفحه به صداي مردم اختصاص مييافت. الان اصلا اين وضعيت حاكم نيست. به خاطر محدوديت مالي، كمبود كاغذ و... در حال حاضر قيمت كاغذ وحشتناك گران شده است و روزنامهها در آستانه تعطيلياند. وقتي رسانههاي ما در بديهيات هنوز ماندهاند چرا بايد دنبال روايت دست اول باشيم؟ وقتي مرجعيت نداريم روايت اول هم نداريم.»
در باب سانسور
بهروز بهزادي درباره مساله سانسور در رسانه ميگويد: « اين آزادي است كه يك رسانه را ميسازد، ولي متأسفانه بحث آزادي رسمي را در ايران اصلا به رسميت نميشناسيم. يكي از مشكلات اصلي ما خودسانسوري در رسانههاي ماست. يارانه مطبوعات از ديگر مسائل روزنامههاست كه واقعا آنها را به ورطه نابودي كشانده است. عكاسي را كه نابود كردند، سانسور را در مطبوعات شايع و نوشتن را نابود كردند. من سالهاست در تحريريهام اصرار ميكنم كه همهچيز را بنويسند و هيچ چيز را كتمان و سانسور نكنند و اگر قرار است يقه كسي گرفته شود، بگذاريد آن نفر من باشم تا بچهها عادت به خودسانسوري نكنند. وقتي سانسور عادت ثانويه شود، تبديل به فرهنگ پنهانكاري ميشود. اتفاق بد ديگر اين است كه طرف ياد ميگيرد از اصول حرفهاي خود تخطي كند و وقتي اين اتفاق رخ بدهد، فساد رخ ميدهد. از ديگر بلاهاي اين روزهاي خبرنگاران دادن كارت هديه به خبرنگاران است كه خودش نوعي سانسور است. بارها به مسوولان هشدار دادهام كه اين كار را نكنيد اگر هم ميخواهيد به خبرنگار كمك كنيد يك صندوق درست كنيد و مبلغ اين هديه را در يك كار عامالمنفعهتر كه ارتباطي با سانسور نداشته باشد، هزينه كنيد. خب در اين شرايط چه انتظاري داريم كه سانسور نشود؟ اما راه دارد بايد اين مساله را عريانتر بگوييم و حرفها را شفاف و واقعي بگوييم. سانسور را در حد يك گناه ميبينم. ممكن است من واقعهاي را ببينم و آن را سانسور و كتمان كنم و بعدا به يك فاجعه تبديل شود. پس گناهكار منم. روزنامهنگار كسي است كه دلش به حال مردم ميسوزد و از همين مملكت است و دشمن مملكت نيست. ولي من به آينده بسيار اميدوارم.» منتجبي در اين زمينه يادآور ميشود: «در حقيقت آزادي سياسي رسمي براي ما شفافيت ميآورد و اين شفافيت به تقويت نظام حكمراني تبديل ميشود. وقتي رسانه بتواند انتقاد كند و قدرت اطلاعرساني افزايش يابد، پايههاي اطلاعرساني در ايران تقويت ميشود. روي ديگر سكه رسانه، آزادي است. به عبارتي تا زماني كه وارد حريم خصوصي افراد نشدهايم، بايد آزاد باشيم. حتي در جايي كه شماي رسانه وقتي وارد حوزه خصوصي من ميشويد اگر از من اجازه بگيريد، موردي ندارد. اين درحالي است كه در كشور ما برعكس اين مساله رخ ميدهد. به بيان ديگر وارد حريم خصوصي همه افراد ميشويم ولي در مورد آزادي سياسي نميتوانيم صحبت كنيم. من معتقدم آزادي رسانه به تقويت مسووليتپذيري منجر ميشود.به عقيده من اگر بتوان اين مساله را جا انداخت كه آزادي روي ديگر سكه رسانه است، هم مسووليتپذيري دولت و حكومت افزايش پيدا ميكند، هم بر تقويت حكمراني تاثير ميگذارد و پاسخگويي شفاف ميشود. به عبارتي هر كسي در قبال كاري كه ميكند بايد پاسخگو باشد. وقتي شفافيت و آزادي وجود ندارد، پاسخگويي هم وجود نخواهد داشت. در ايام جنگ ۱۲ روزه هم ممكن است همين اتفاق افتاده باشد. به عنوان نمونه پاسخگويي پدافند غير عامل. خيلي از مشكلات مان در ايام جنگ ۱۲روزه از اين زاويه بود. تهران پناهگاه نداشت، تحريريهها يك تحريريه دوم نداشتند و... اينها مسووليت پدافند غير عامل هستند. كشوري كه ۴۰ سال است به تعريف رسمي دولت متخاصم دارد و دشمنان تا بُنِ دندان مسلح دارد چرا نبايد پايتختش پناهگاه داشته باشد؟ اينجا چه كسي مسوول است و بايد پاسخگو باشد؟»
بهزادي: درباره گامهاي عملي، حقوقي يا نهادي براي توسعه آزاديهاي رسمي در حوزه رسانه ميگويد: «من بيشتر به گفتوگو اعتقاد دارم به عبارتي بايد بخواهيم گفتوگو كنيم و مسائل را باز كنيم تا بتوانيم به اين آزادي برسيم. چاره ديگري نداريم. حرف ما حق است و آقاي منتجبي به همه مسائل آزادي به خوبي اشاره كردند. يكي از مهمترينهاي آن هم جلوگيري از كجروي است. اگر ما امروز ميبينيم كه در مملكت فساد وجود دارد به اين برميگردد كه نگفتيم، جلوي كجروي را نگرفتيم. اگر روزنامهها آزادانه مينوشتند اين كجرويها اتفاق نميافتاد.»
منتجبي نيز يادآور ميشود: « به عقيده من دو كار خيلي مهم بايد انجام شود. اول؛ انجمن صنفي روزنامهنگاران قدرت بگيرد. به نظر ميرسد كه حاكميت از هر نظر دخالت ميكند و قدرت را از نهادهاي صنفي ميگيرد. شما الان انجمن صنفي روزنامهنگاران داريد ولي هيچ قدرتي ندارد و همه درباره آن مطالبهگر هستند. به عبارتي حاكميت هيچ قدرتي به اين انجمن نميدهد. در واقع كاغذ، يارانه، مشوقها، امتياز و... در دست حاكميت يا دولت است و حاكميت هم قدرت خود را واگذار نميكند. وقتي واگذار نميكند اشكال به وجود ميآيد چون بدنه مطالباتي دارد كه برآورده نميشود.دوم؛ من معتقدم درباره آزاديهاي سياسي بايد قانون داشته باشيم. به عبارتي نبايد حاكميت هركجا كه بخواهد، رسانهاي را با بهانههاي مختلف توقيف كند. لذا بايد براي تقويت اين آزاديها، نهادهاي صنفي بايد قدرتمند شوند و اختيارات حكومت به نهادهاي صنفي واگذار شود و قانونگذاري از طريق نهادهاي صنفي باشد. تنها اهالي رسانه ميدانند كه مشكلات صنفشان چيست.»
ضرورت تقويت تشكلهاي رسانهاي
بهزادي در بخش پاياني صحبتهايش يادآور ميشود: «وجود يك سنديكا براي امنيت شغلي خبرنگاران ميتواند كمككننده باشد. در همه جاي دنيا انجمن صنفي داريم. ما خودمان بايد از خودمان دفاع كنيم و چارهاي هم نداريم. اگر تا الان نگذاشتهاند كه سنديكا داشته باشيم چون نگران هستند و بايد اين نگراني را رفع كرد. بايد در سنديكا به گونهاي رفتار كنيم كه طرف متوجه شود تنها براي فرهمندي اين شغل كار ميكنيم. منتجبي نيز ميگويد: « در رابطه با بيكار شدن خبرنگاران در روزهاي اخير، مقدار زيادي مديران مطبوعاتي و بخشي هم دولت بد كرد. علاوه بر بيكار شدن خبرنگاران در رسانههاي خصوصي، ما در وسط جنگ شاهد تعطيل شدن روزنامه شهروند و بيكار شدن نيروهايش هم بوديم اين درحالي است كه شهروند روزنامهاي دولتي است. ميخواهم بگويم قبل از اينكه وارد بحث ضرورت صنف و سنديكا شويم، مديران رسانهها و دولت اجحاف زيادي در حق خبرنگاران كردند. اين نگرش منفعتطلبانه با پول هم حل نميشود. رسانه ميتوانست يك يا دو ماه از سودش بگذرد و معيشت خبرنگارانش را در اولويت قرار ميداد.»