بدعت تازه
مازيار معاوني
چند ماه پيش كه بازيگران سريال خانگي «سووشون» در جشن امضاي رمان منبع مورد اقتباس اين سريال يعني رمان «سووشون» نوشته زندهياد سيمين دانشور شركت كرده و اين كتاب را براي شركتكنندگان در آن مراسم امضا نمودند به نظر ميرسيد چنين اقدامي يك حركت موسمي زودگذر است كه شايد اعتراضات برخي فعالان فرهنگي و رسانهاي به ماهيت آن مانع از تكرارش توسط سريالسازاني باشد كه از منابع اقتباسي براي نگارش فيلمنامه استفاده مينمايند اما زماني كه چند روز گذشته و اينبار درخصوص رمان «بامداد خمار» چنين حركتي توسط عوامل سازنده اين مجموعه نمايش خانگي تكرار شد و بازيگر نقش رحيم (نويد پورفرج) با شركت در مراسم اين رمان را براي حضار امضا كرد، معلوم شد كه با بدعتي تازه در حوزه آثار نمايشي اقتباسي روبهرو هستيم؛ بدعتي كه البته فعلا ازسوي تيمهاي سازندهاي اعمال ميشود كه با نرگس آبيار به عنوان مجموعهساز همكاري ميكنند ولي در صورت تكرار احتمال بالايي وجود دارد كه در آينده نزديك به ديگر سازندگان آثار نمايش خانگي، تلويزيوني و سينمايي هم تسرّي پيدا كند. اما به موازات به راه افتادن موج تبليغاتي مراسم جشن امضاي «بامداد خمار» در فضاي مجازي، در محافل رسانهاي و در ميان كارشناسان حوزه نقد و تحليل آثار نمايشي هم اينبار بحثهاي گستردهتري بر سر درستي يا نادرستي چنين اقدامي در گرفت، گروهي بااشاره به خريداري حقوق اين اثر از نويسنده، مالكيت خريدار بر داستان را قانوني فرض كرده و خريدار را در چنين بهرهبرداريهاي تبليغاتي و رسانهاي از رمان محق دانستند و البته براي تاكيد بر درستي اين اقدام، به برگزاري رويدادهايي مشابه با اين مراسم در كشورهاي مختلف جهان استناد کردند در مقابل گروه ديگري كه نويسنده اين يادداشت در شمار آنها جاي ميگيرد از منظري متفاوت به اين موضوع نگريستند و چنين اقدامي را به منزله نقض حقوق مولف قلمداد نمودند. استدلال گروه دوم بر اين مبنا استوار بود كه اگر قرار است كتابي با امضاي خالق آن در قالب يك رويداد به دست هواداران آن نويسنده و آن اثر مكتوب برسد فقط و فقط اين نويسنده كتاب است كه از چنين حقي برخوردار است و نميتوان با استناد به خريده شدن حق اقتباس از اثر براي توليد يك اثر نمايشي، تمام حقوق ديگر استفاده از آن اثر مكتوب ازجمله حقوق برگزاري جشن امضا و تمام رويدادهاي ديگري از اين دست را هم براي خريدار كتاب محفوظ فرض نمود، البته در اين ميان نكته ديگري هم وجود دارد مبتني بر اين اصل به نظر انكارناپذير كه اگرچه كليت صنعت/ هنر سينما از آن سوي آبها به حيطه هنر كشورهايي چون كشور ما وارد شده و از منظرهاي متفاوت ازجمله برگزاري استاندارد رويدادهاي سينمايي بزرگ و كوچك، كشورهاي غربي پيشگامتر از سينماي ما هستند اما نميتوان درستي انجام هر اقدام آن سوي آبيها از جمله همين جشن امضاي كتاب بدون حضور نويسنده و توسط بازيگران (سلبريتي)هاي آثار نمايشي توليد شده براساس آن كتاب را صرف خريد حق اقتباس قطعي و غيرقابل اعتراض تلقي نمود.
سويه ديگر ماجرا كه كمتر به آن پرداخته شده است وجه اخلاقي آن است كه به نظر از نگاه موافقان برگزاري جشنهاي امضا توسط سريالسازان دور مانده است، اينكه آيا حتي اگر در قرارداد فيمابين دوطرف (نويسنده و خريدار حقوق اقتباس) همبندي ذكر شده باشد كه به خريدار مجوز برگزاري چنين رويدادهايي فراتر از اصل اقتباس از داستان را بدهد آيا از منظر اخلاقي چنين اقدامي قابل توجيه است؟ شايد براي درك بهتر اين قضيه بايد موافقان چنين رويدادهايي براي يك لحظه خود را به جاي نويسنده آن اثر بگذارند تا متوجه شوند كه امضاي يك اثر مكتوب كه خلق آن با مشقات و زحمات بسياري بوده توسط شخص يا اشخاصي به جز خود نويسنده تا چه اندازه حس بد و ناخوشايندي است، البته گروه موافق براي قوي كردن استدلال خود به عدم اعتراض فتانه حاجسيدجوادي نويسند رمان «بامداد خمار» هم اشاره كرده و سكوت او را دليلي بر رضايتش از چنين اقدامي فرض مينمايند درحالي كه طبق شنيدهها اين نويسنده مثل هر مولف ديگري از تصوير شدن رمان در حال فراموشي دههها قبلش كه به مطرح شدن دوباره «بامداد خمار» و ارتباط نسل جوان با آن انجاميده ابراز رضايت نموده و سخني مبتني بر اظهار خشنودي او از برگزاري جشن امضا توسط كسي به جز خودش شنيده نشده است، ضمن اينكه حتي اگر بر فرض مثال ايشان با چنين اقدامي موافق باشد آيا ميتوان موافقت او را به معناي درست و قابل دفاع بودن اين اقدام در تمام آثار اقتباسي آينده قلمداد نمود؟ نكتهاي مهم و در خور تأمل كه گسترهاي فراتر از «سووشون» و «بامداد خمار» دارد و در صورت جاافتادن و قبحزدايي ميتواند به تضييع حقوق (حتي اگر فقط از منظر اخلاقي باشد) خالقين آثار مكتوب توسط اقتباسكنندگان آنها منجر شود و اين اتفاق خوبي نيست.