• 1404 چهارشنبه 12 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6130 -
  • 1404 چهارشنبه 12 شهريور

سووشون عليه سووشون

فرزانه متين

كتاب سووشون به عنوان يك اثر ملي به قلم نخستين زن رمان‌نويس حرفه‌اي در سال ۱۳۴۸ وارد قلمرو ادبيات معاصر شد. كتابي كه جايگاه ويژه‌اي در ادبيات ايران دارد و چندين موضوع مزيد بر اين علل شده است؛ كتاب به زبان تمثيلي و چندلايه اما با نثري روان نوشته شده است، دوم آنكه شخصيت‌هاي كتاب واقعي و دست‌ يافتني هستند و با رماني رئاليستي روبه‌رو هستيم. سوم آنكه سووشون از معدود كتاب‌هايي است كه با زاويه ديد بيروني ناگهان مخاطب را وارد ذهن داناي كل (زري) مي‌كند و دائم با مونولوگ‌هاي زري در كتاب مواجهيم، مورد ديگر اين است كه كتاب در يك بستر تاريخي (سال‌هاي ورود متفقين به ايران) روايت مي‌شود و سرانجام كتاب كه از نامش هم مشخص است به يك اسطوره مهم تاريخي ايرانيان، سياوش اشاره دارد، از اين رو سووشون به عنوان يك رمان كلاسيك ايراني فضايي پررنگ، تاريخي، پركشمكش، نمادين ‌‌و‌ دراماتيك دارد و البته زبان شاعرانه دانشور نيز به جذابيت اين روايت كمك شاياني كرده است. سووشون كه به دوران ورود سربازان متفقين و قحطي در سراسر ايران مي‌پردازد امروزه به عنوان يك نماد ايراني و چه‌بسا به يك رمان فمنيستي تعبير مي‌شود. گفته مي‌شود سيمين دانشور با به تصوير درآمدن رمانش، مخالف بود و حتي مرحوم داريوش مهرجويي هم از ساخت اين فيلم انصراف مي‌دهد. حالا كتابي كه به نقل از هوشنگ گلشيري «معيار» رمان در زبان فارسي است كه حضورش بر بسياري از رمان‌هاي پيش از آن خط مي‌كشد اين روزها در مديوم تصويري  در حال  نمايش است.
در كل اقتباس ادبي در مديوم سينما و تلويزيون هميشه محلي از مناقشه بوده، چراكه اقتباس از آثار ادبي مانند راه رفتن روي لبه تيغ است حالا هم اگر اقتباس از مهم‌ترين اثر ادبيات معاصر ايران باشد بي‌گمان اين نگاه‌ها به پروژه، تيزبين و حساس‌تر خواهد بود.


اين سووشون، آن سووشون ِ رمان نيست
سرانجام نرگس آبيار در مقام كارگردان و محمد حسين قاسمي به عنوان تهيه‌كننده در سال ۱۴۰۰ دست به توليد پر سر و صداي سريال سووشون زدند. توليد سريالي كه در بخش خصوصي هر قسمت آن دست‌كم ‌مابين 8 تا 10 ميليارد هزينه برآورد شده بود و از همان ابتدا با جنجال‌هاي توليد، تبليغات پخش، امضاي كارت‌پستال‌هاي سريال در كنار كتاب سووشون در نمايشگاه كتاب سال جاري، توقيف سريال و حتي پلتفرم نمايش‌دهنده، نماوا، پس از انتشار يك قسمت و پسا توقيف روبه‌رو شديم كه همه اين موارد نشان از آن مي‌داد كه اين داستان سر درازي دارد. با اين حال زماني كه شنيده شد شاهكار سيمين دانشور تبديل به سريال نمايش خانگي شده، خيل عظيمي از مخاطبان كه از سريال‌هاي كليشه‌اي و خشونت‌بار نمايش خانگي آزرده خاطر بودند، مشتاق تماشاي اين اثر شدند كه با پخش پايلوت يا همان قسمت اول اميدشان به يأس تبديل شد و حالا پس از پخش هفت  قسمت همچنان غير از نااميدي، چيزي نصيب‌شان  نشده  است.
نرگس آبيار از فيلمسازان زنان سينماي ايران با خلق آثار ماندگاري از نفس تا ابلق، جا پاي خود را در سينما محكم كرده است و فضاسازي در فيلم‌هايش از مهم‌ترين المان‌هاي وي به شمار مي‌رود.
اما مهم‌ترين نكته‌اي كه آبيار به آن توجه نكرد اين بود كه رمان سووشون، اثري نبود كه پتانسيل آن را داشته باشد تا بتوان به تصوير درآورد. كاملا مشخص است آنچه سووشون را متمايز مي‌كرد نوع روايت نويسنده بود اما آبيار درصدد آن بود كه بستر تاريخي آن دوره را در سريالش بگنجاند تا قصه رمان را. 
از اين رو با بي‌توجهي به ساير جزييات رمان، سريالي را توليد كرد كه بعد از گذشت هفت قسمت هنوز نتوانسته داستانش را ترسيم كند و با روايت نعل به نعل از كتاب سعي كرده همه توانش را بگذارد تا سووشوني جذاب را ارائه بدهد، اما او سووشون را تبديل به يك مستند غيردراماتيك كرده است. متاسفانه وي‌ و ساير عوامل توليد به جاي آنكه جانِ اثر را به تصوير در آورند تنها پوسته سطحي و‌ كم‌رمق از داستان را بر پرده تلويزيون به نمايش درآوردند. هر چند كه سازنده به تمام مواردي كه يك اثر نمايشي را جذاب مي‌كند، چنگ زد تا مخاطب را به سمت اثرش بياورد اما در اين مسير ناكام ماند. البته كه نبايد منكر زحمات وي شد با اين حال اين سووشون، آن سووشون سيمين  دانشور نيست.


عوامل  ناكامي  «سووشون»
مشكل نخست را بايد در فيلمنامه دانست، آن روايت پركشش و چندلايه كتاب در سريال تبديل به يك داستان خطي بي‌رمق شد. انتخاب نامناسب بازيگران از ديگر عوامل ناكامي اين سريال بود، به‌ طوري كه ديالوگ‌هاي نمادين را خيلي بي‌جان ادا مي‌كنند يا به شكل شعاري يا گل درشت.
به عنوان مثال شخصيت زري با بازي بهنوش طباطبايي كه نمونه‌اي از زن ‌مقاوم و در عين حال سرشار از ترديد و شجاعت است در سريال، تيپ زن معترض كليشه‌اي با لباس‌هاي رنگارنگ و آرايش‌هاي مد روز فروكاسته شده يا اينكه يوسف با بازي نچسب ميلاد كي‌مرام در نقش يك خان پرنفوذ از اساس شكل نگرفته و در حد يك تيپ باقي مانده است، در جايي كه بازي‌ها بايد ناجي كم و ‌كاستي‌ها باشند، نه تنها نجات‌بخش نيستند كه ضربه اصلي را، آنها به داستان وارد مي‌كنند. بهنوش طباطبايي كه دائم در نماهاي كلوزآپ ديده مي‌شود در انتقال عمق رنج، ترس و اميد ناتوان است و ‌نمي‌تواند حس‌ها را منتقل كند. زماني كه زري مي‌خواهد خوشحالي‌اش را از خانه‌اش بروز بدهد ناگهان دوربين از چهره او رو برمي‌گرداند و در لابه‌لاي برگ‌هاي درختان غوطه‌ور مي‌شود. در كل دوربين به عنوان يك شخصيت مهم در اين اثر باعث آزار مخاطب شده است تا جايي كه در فضاي مجازي با نوع فيلمبرداري و‌ مخصوصا فيلمبرداري روي دست، شوخي مي‌كنند و از آن به عنوان سندروم ‌دست و پاي بي‌قرار فيلمبردار نام مي‌برند. سووشون تنها براي مخاطب نخبه و روشنفكر ساخته نشده، بلكه سريالي است كه عموم مردم مخصوصا سووشون‌خوان‌ها، بيش از هر قشري خواهان ديدن آن هستند اما اين نوع فيلمبرداري باعث سرگيجه‌شان مي‌شود.
در قسمت اول از بريز و بپاش‌هاي عروسي دختر حاكم و صحبت‌هاي مك ماهون، خبرنگار ايرلندي تا قسمت‌هاي بعدي، دوربين در جا و‌ مكان مناسب قرار ندارد و دائم در حال چرخيدن است تا جايي كه مخاطب در بازخوردها مي‌گويد بعد از بسكتبال و پينگ‌پونگ، پر‌تحرك‌ترين ورزش جهان، فيلمبرداري سووشون است. دوربين نقشي لرزان و ضعيف دارد. حركت‌هاي زياد و زوم شده دوربين روي چهره‌ها بيش از حد طولاني است. در قسمت ششم، در سكانسي كه زري در حال صحبت كردن با خان كاكاست دوربين از روي صورت او دوباره رو برمي‌گرداند و به دنبال دوقلوها در حياط خانه مي‌رود، سوالي كه پيش مي‌آيد اين است كه چرخش دوربين، كاركردش چيست؟ مشكل اساسي ديگر، پلان‌هاي طولاني است كه ريتم سريال را از نفس مي‌اندازد. در اينكه ريتم يك اثر درام كند باشد، نقصي محسوب نمي‌شود اما اگر به پيشبرد قصه كمك كند ولي ما در اپيزودها شامل طولاني بودن پلان‌هايي هستيم كه سريال را از قصه‌گو‌ بودن تبديل به مستند مي‌كند. پلان سفره عقد، صحبت‌هاي مك‌ماهون، ديوانه خانه، رقص‌هاي كولي، مردي كه براي خانه همسايه نارنج آورده، بازي‌هاي دو ‌دختر دوقلو، درگيري كلانتري شيراز با محله جهودها و پلان دل سپردن ملك سهراب با بازي هوتن شكيبا به يك دختري كه نه تنها داستان را جلو ‌نمي‌برد كه به روايت اصلي داستان هم ضربه مي‌زند. در ضمن در قسمت پنجم‌ ما شاهد هستيم كه از بازيگران جديدي براي زري و يوسف جوان به دليل فلش‌بك استفاده كرده‌اند اما گويا ملك سهراب را نه تنها با گريم جوان‌تر نكرده كه به جاي او از بازيگر جوان‌تري هم استفاده نكرده‌اند آيا اين موضوع نقص محسوب نمي‌شود؟ صدابرداري از ديگر نقاط ضعف است كه كاملا مشخص است در خيلي از سكانس‌ها، دوبله و صداگذاري مجدد شده است. آخرين ضربه را لهجه مصنوعي شيرازي به اثر وارد كرده است هرقدر آبيار به طراحي صحنه، لباس ‌و جلوه‌هاي بصري توجه ويژه كرده از گويش غافل مانده است. اهالي شيراز معتقدند چنين سريالي با اين حجم از ابعاد بزرگ آيا نياز نداشت از يك متخصص گويش كمك بگيرد؟ درنهايت يكي از تدابيري كه آبيار براي جذاب‌تر كردن سريالش به كار برده استفاده از انيميشن در ميان روايت سريالش است اما متاسفانه حواس مخاطب از روند داستان را پرت مي‌كند.
فرشته صدرعرفايي در نقش فاطمه خواهر يوسف از انتخاب‌هاي هوشمندانه آبيار براي سريالش است، چراكه كاملا مشخص است او براي شكل گرفتن شخصيتش، زحمت كشيده  ‌است.
آنچه بيش از همه نااميد‌كننده است از دست رفتن جوهره رمان دانشور است، رماني كه توانسته بود تقاطع تاريخ، سياست و زندگي روزمرّگي را با ظرافتي كم‌نظير نشان بدهد در سريال عقيم ماند و ‌زري داستان ما همچنان تك‌بعدي است و سريال تا اينجا يك سانتي‌مانتاليسم ارزان ارائه داده است كه شوكي براي هنر اقتباس است. با اين حال اميد است در قسمت‌هاي بعدي شاهد اين دست ضعف‌ها نباشيم و سريال بتواند قصه‌اش را بدون دورچين‌هاي اضافي براي مخاطب تعريف كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون