زندگي، عشق و مرگ در قاب صحنه
مژگان عزيزي
نمايش «جواديه» به كارگرداني احمدرضا حجارزاده، تماشاگر را به قلب محلهاي قديمي تهران ميبرد؛ جايي كه هر كوچه و ديوار پر از خاطره و زندگي است و هر سايهاي داستاني ناگفته دارد. نور زرد چراغهاي خيابان، انعكاس سايهها روي سنگفرشها، همهمه رهگذران و صداي باد ميان درختان، همه با هم تركيبي ميسازند كه حس حضور واقعي در محله را به تماشاگر القا ميكند. در اين ميان، صداي اذان و آهنگ داريوش از تاكسي عبوري، نه تنها ريتم زندگي شهري را ملموس ميكند، بلكه نوستالژي و شور عاشقانه را در هر لحظه به صحنه ميآورد.
شخصيتها؛ بازتاب زندگي و مرگ
مرجان (هليا خادم)، دختر سر به زير با كتاب و شعر، گوشهاي از محله مينشيند و در ميان هياهوي محله، آرامش دروني و لطافت روح خود را حفظ ميكند. نگاه او، خاموش اما پر از تامل، همچون نسيمي نرم است كه به قلب مخاطب مينشيند و زندگي درون او را روايت ميكند.
شهرام (صادق فخاري)، راننده تاكسي عاشق مرجان، با نگاههاي پنهان و صداي آهنگهاي داريوش، عشق را در لحظههاي كوچك و ملموس زندگي جاري ميكند. حضور او نه تنها شور عاشقانه را به صحنه ميآورد، بلكه ريتم و تپش محله را نيز به مخاطب منتقل ميكند.
سيامك، پسري كه در سينما متولد شده و طبق اعتراف خودش اهل جواديه نيست، با بازي خوب شايان طرقه، نقش فردين و نماد بهروز وثوقي را به تصوير ميكشد. دغدغه او از دست رفتن فرهنگ سينما و نابودي سالنهاي قديمي، حس مسووليت و تعلق به هنر و هويت را يادآوري ميكند. او نمادي است از پيوند سينما و زندگي واقعي و حضورش نشان ميدهد كه هنر مرز نميشناسد.
سيفالله، مرد نوحهخوان و فعال محله، با بازي بينظير اميرعباس حيدري، با صداي نوحه و دخالت در كارهاي مردم، طنز، حكمت و بُعد اجتماعي را در هم ميآميزد. او سنت و فرهنگ محلي را زنده نگه ميدارد و حضورش، صحنه را به قلب محله تبديل ميكند.
تمام شخصيتها، با ديالوگها و حركات طبيعي، نه تنها قصه زندگي مردم محله را روايت ميكنند، بلكه بازتابدهنده گذر زمان، اميدها و از دست دادنها نيز هستند. همه بازيگران، به نوعي روايتگر زندگي و مرگ خود و جامعهشان هستند و اين لايه فلسفي نمايش، آن را به سفري انساني و احساسي تبديل ميكند كه تا مدتها در ذهن مخاطب باقي ميماند.
كارگرداني و طراحي هنري
حجارزاده با نگاهي دقيق و هنري، فضايي ساده اما پرجزييات خلق كرده است. نورپردازي گرم، سايههاي ظريف، طراحي صحنه با جزييات محله و موسيقي هماهنگ، همه در خدمت روايت و ايجاد حس واقعي بودن هستند. بازيگران با انرژي و باورپذيري، شخصيتها را زنده ميكنند؛ لحظات طنز، عاشقانه، احساسي و فلسفي مخاطب را با خود همراه كرده و حس حضور در كوچههاي محله جواديه را القا ميكند. در نهايت بايد گفت «جواديه» نمايشي است كه با حضور شخصيتهايي همچون مرجان، شهرام، سيامك و سيفالله، زندگي واقعي، عشق، موسيقي، شعر و فرهنگ محله را روي صحنه بازآفريني ميكند. اين نمايش فرصتي است براي همراهي با انسانها، عشقها، دغدغهها و زيباييهاي كوچك زندگي؛ تجربهاي كه حس حضور در يك محله پر از زندگي، هنر و خاطره را در ذهن تماشاگر زنده نگه ميدارد و او را به تاملي شاعرانه و فلسفي در مورد زندگي دعوت ميكند.