• 1404 چهارشنبه 22 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6116 -
  • 1404 چهارشنبه 22 مرداد

ناكامي‌هاي آن دلشده كامروا

اميدجوانبخت

«علي حاتمي» ذهن بلندپروازي داشت. فيلم‌ها و سريال‌هايش از «حسن كچل» تا «تختي» در امتداد فضاي حاكم بر سينما نبود، بلكه تجربياتي بود كه چه موفق يا بعضا ناموفق از نگاهي خاص مي‌آمدند. ايده‌هايي كه او در سر مي‌پروراند هميشه فراتر و متفاوت‌تر از سينماي رايج بود و به همين دليل معمولا اثري كه تماشاگر بر پرده مي‌ديد، بخش كوچكي از همه آنچه بود كه او در سر داشت.

اين روزها كه فيلم سه ساعت و ربع «پير پسر» (كه اتفاقا يادگار ارزشمند حاتمي، «ليلا» نيز در آن نقش مهمي دارد) توانسته از لابيرنت‌هاي كليشه‌اي نمايش به سلامتي گذر كند و در اكران عمومي به توفيق برسد، به ياد «دلشدگان/70» آخرين پروژه بلند پروازانه حاتمي افتادم كه با زماني همين حدود قرار بود ما را به ضيافت رنگ و نور و موسيقي ببرد آن هم در روزگاري كه نمايش موسيقي و آلات آن تابو بود و چون نتوانست حريف سيستم كليشه‌اي پخش سينماها (و اهرم‌هاي دولتي آن سال‌ها) شود، اجبارا بيش از نيمي از آن همه زيبايي و شور و ذوقي را كه به شيوه‌اي مينياتورگونه و ذره ذره ساخته بود به تيغ تدوين مجدد سپرد و حاصل فيلمي حدودا 90دقيقه‌اي شد كه قطعا نمي‌توانست حق مطلب را ادا كند.
حاتمي در يكي از معدود گفت‌وگوهاي مفصلش پس از نمايش فيلم مي‌گفت كه «من فرش مي‌بافم...» او فيلم را همچون فرش در ظرافتي مثال زدني با تار و پود تصاويري خوش آب و رنگ شكل مي‌داد.در آرزويي دست نيافتني شايد اگر آن نسخه اصلي فيلم موجود بود و البته كيفيت تصاوير سحرانگيز كلاري روي نگاتيوهايش از زنگار زمان جان سالم به در برده بود، تماشاي آن روي پرده بزرگ مي‌توانست تجربه لذت‌بخشي باشد.اين حسرت براي كامل‌ترين اثرش «هزاردستان» نيز هست كه از حدود 30 قسمت آن متاسفانه 13 قسمت امكان عرضه و پخش پيدا كرد.در اين فكر بودم كه اگر آن بختك بي‌موقع سراغ حاتمي 52 ساله نمي‌رفت و او پس از تكميل فيلم‌هاي «تختي» و «ملكه‌هاي برفي» و «آخرين پيامبر» فرصت مي‌يافت كه در روزگار نو نيز حضور يابد، در چه موقعيتي قرار مي‌گرفت.
او كه همواره سعي مي‌كرد تمام دغدغه‌هاي روزمره‌اش را در قالبي قديمي با قصه‌هايي دلنشين بگويد احتمالا با گشت و‌ گذاري در تهران از ريخت افتاده اين سال‌ها به دنبال مكان‌هاي دلپذيري مي‌گشت تا عطر و بويي از تهران قديم داشته باشند و با ذهن خلاقي كه داشت، داستاني بنويسد به ذوق استفاده از وسايل و فضاها و آدم‌هايي كه ديگر نشاني از آنها نيست.او مي‌توانست با داستاني دو خطي فيلم درخشاني چون «مادر» را بيافريند. با آثارش همچون «هزاردستان» سعي مي‌كرد مردم را نيز در خاطرات خوش ذهني‌اش شريك كند و مانع زوال آنها شود.اما ديگر نشاني از اغلب بناهاي خاطره‌انگيز و فضاهاي هويتمند تهران قديم همچون خانه فيلم مادر (كه به مدد بساز و بفروش‌ها و شهرداري جاي خود را به آپارتمان‌هايي زشت و بي‌تناسب داده‌اند) نمي‌يافت و به همان شهركي كه سال‌ها عمرش را براي آن گذاشت، برمي‌گشت.اما فكر نكنم در آنجا نيز احساس آرامشي داشت.با ديدن ورودي زشت و عنوان بي‌ربط «غزالي» (مالك قبلي زمين) و شرايط فعلي لاله‌زارش كه زماني ذره‌ذره‌اش را با سختي و عشق ساخته بود، شايد همچون رضا خوشنويس هزاردستان در روزگار نو بر تراس گراندهتل مي‌ايستاد و با ديدن شرايط تاسف برانگيز دكورها و كلاه فرنگي‌ها مي‌گفت: «سلام تهران ...من آمدم سي سال ديرتر...سي سال پيرتر...كي تو را آراست به اين هيئت شنيع؟»   شهركي كه روزگاري حاتمي با سرمايه عمر و عشقش و در شرايط سخت و جنگي ساخت تا تهرانِ قديمِ خيالش را جاودانه كند اكنون در هجوم و محاصره دكورهاي عمدتا بي‌ربط سريال‌هاي ديگر و سوءتدبيرها در محافظت از اين ميراث گرانبها سرنوشتي اندوه‌بار يافته.راستي اگر حاتمي بود امروز به كجا پناه مي‌برد تا خيال‌هاي زيبايش را برايمان به تصوير بكشد؟به قول ديالوگي در كمال‌الملك، او خطاب به شاه مي‌گويد: «آنها (خارجي‌ها) ده‌ها همچو من دارند و يك از يك بالاتر مي‌نشانند، اما شما با من چه مي‌كنيد؟»  از ياران همدل و همراه آن سال‌هاي حاتمي نيز كمتر اثري باقي مانده.مشايخي و انتظامي و كشاورز و رشيدي و مهرداد فخيمي و ولي‌الله خاكدان و رضا مافي و منوچهر اسماعيلي و مرتضي حنانه و بسياري ديگر اكنون تنها در خيال، همراه حاتمي‌اند.در اين سي سال شايد حاتمي مي‌توانست تعدادي از ايده‌هاي بكرش را برايمان بسازد، اما با روحيه حساسي كه داشت به تدريج و با بالا رفتن سن و مواجهه با شرايط و بحران‌هايي كه در اين سال‌ها گريبان سينما را گرفته، قطعا تلخي‌ها و حسرت‌هايش نيز چند برابر مي‌شد.  البته شايد هم همچون رضاي هزاردستان (با صداي از ياد نرفتني اسماعيلي) در حال نوشتن خطي خوش با عشقي بي‌پايان مي‌گفت: «...تا كتابت خاطرات هزاردستان تمام نشده، رضا زنده است، اما لحظه بعد از آن تقدير نامعلوم...دست از طلب ندارم تا كام من برآيد/يا تن رس به جانان يا جان زتن برآيد...» تولدت مبارك علي حاتمي، كاش تقدير روزگارمان جور ديگري رقم مي‌خورد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
مذاكرات در مسيري است كه مردم مي‌خواهند شعائر شیعی و سبک زندگی اسلامي معيار يا مصداق دريچه‌اي به جهانِ زنان هنرمند ايراني بازخواني فرمول برجام و مطالبات فرابرجامي غرب اسراييل آخرين گروه خبرنگاران مستقل غزه را به شهادت رساند تا سال‌هاي سال از موفقيت تراكتور خواهيم شنيد غول‌هاي خاموش اقتصاد خاك مي‌خورند درباره يك برداشت اشتباه مساله‌ تندروها عدم تناسب مسووليت و اختيار در مديريت اداري زنان مدير مسوول رسانه‌ها، غايبين ديدار با پزشکیان شناخت روحيات رييس‌جمهور بين چالش‌ها و فرصت‌ها تأملي بر برچسب‌زني هويتي «سوگيري اقتدار» با «سوگيري اعتماد» فرق دارد از كريدور زنگزور تا مسير ترامپ ناكامي‌هاي آن دلشده كامروا بازتعريف تحريم در قالب ابزار تعرفه‌اي ميلياردها دلار درآمد ترانزيتي ايران در خطر الگوهاي شهري از سادگي و زيبايي تا كج‌سليقگي! درباره يك برداشت اشتباه مساله‌ تندروها عدم تناسب مسووليت و اختيار در مديريت اداري زنان مدير مسوول رسانه‌ها غايبان ديدار با پزشکیان شناخت روحيات رييس‌جمهور
کارتون
کارتون