حمايت از محرومان و مستضعفان در انديشه و عمل بنيانگذار (۵)
احمد مازني
در يادداشتهاي قبلي گفته شد كه از ديدگاه امام خميني عامل فقر، رژيم سلطنتي، به ويژه دربار بود و در اين زمينه علاوه بر سخنان امام مطالبي به نقل از مقامات رژيم ارائه شد و نيز بخشي از تحليل دكتر فرشاد مومني، استاد صاحبنام و منتقد منصف وضع موجود در پاسخ به كساني كه در مورد اصل انقلاب شبههپراكني ميكنند تقديم شد. دكتر مومني در ادامه ميگويد: «محمدرضا شاه، در زماني كه خود را در اوج قدرت ميديد، در مصاحبهاش با كيهان سوم آبان ۱۳۵۵، گفت «اگر يك بار ديگر چنين فرصتي نصيبمان شود، اين بار ديگر پولهاي خود را آتش نخواهيم زد!» بايد بفهميم فرد شماره يك اين حرف را ميزند! با اينكه شاه ميگويد ما پولهايمان را در ورطه فساد انداختيم، اما هنوز هم طيفي، از ماركسيستها گرفته تا سلطنتطلبان و مذهبيهاي بريده آنها ميگويند شاه در حيطه اقتصادی توسعهگرا بود! در خاطرات فردوست، ببينيد او درباره عمق فساد چه ميگويد! در همان نطق كوتاه شاه كه گفت پيام شما را شنيدم، او چند بار گردنش را كج كرد و گفت «من به وجود فساد گسترده، اذعان ميكنم، به من مجال بدهيد اصلاح كنم!» واكنش مردم اين بود كه دير فهميديد!» وي اضافه كرد: «نمايندگان مجلس وقت، منافع باندي و جناحي را با ژست منافع ملي دنبال ميكردند.» مومني با بيان اينكه «فخرالدين عظيمي» توجههاي ارجمندي به يك سلسله از مهمترين قفلهاي تاريخي بازتوليدكننده ناپايداري ذاتي و سيستمي داشته و برجسته كردن آنها زيباترين هديه به ساختار قدرت كنوني است كه به خوبي در اين آينه، عاقبت خود را در صورت استمرار اين خطاها بفهمد، گفت: «ايشان در كتاب «بحران دموكراسي در ايران» كه دوره ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۲ را بررسي كرده، ميگويد نمايندگان مجلس در دوران محمدرضا شاه تا آن حد در مجلس حضور مييابند كه بتوانند حقوق خود را دريافت كنند و بقيه اوقات را صرف فشار آوردن به وزيران، جهت استخدام دوستان و قوم و خويش خود ميكنند. او ميگويد ژست سياستهاي باندي و جناحي، ژست منافع ملي و مصالح اجتماعي بود، اما عملا هدف دستيابي به غنيمتها و موقعيتهاي ملموس سياسي و اقتصادي و توزيع آنها بين زيرمجموعه خود بود.
اگر اين عبارتها به ذهن ما آشنا ميآيد، بايد بگوييم اينها آن قاعدهمنديهايي است كه از درون آن، بيثباتي بيرون ميآيد.» «بر اساس مستندات بانك جهاني، حدود ۶۰ درصد از روستاييان و ۳۰ درصد از شهرنشينان ايران (با توجه به نسبت بالاي جمعيت روستانشين) يعني تقريبا ۴۶ درصد از كل جمعيت ايران در سال ۱۹۷۷ ميلادي، زير خط فقر قرار داشتند.» به هر حال برخلاف گزارشهاي تقطيع شده و داراي سوگيري ضدانقلاب، مشكلات معيشتي يكي از بحرانهايي بود كه مردم ايران را براي يك انقلاب سراسري متحد كرد. اينكه اكنون وضعيت ما چگونه است، خود جاي بررسي بيشتر دارد و در ادامه اين يادداشتها به آن نيز خواهيم پرداخت اما اينكه امام بحث زاغهنشيني را طرح ميكند به معناي گزارشي از واقعيتهاي موجود در رژيم سلطنتي است و به تبع آن حمايت از اقشار محروم، از راهبردهاي انديشه امام است و بر همين اساس همگان را به خدمت به محرومان سفارش ميكند: «به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت ميكنم كه خير دنيا و آخرت شماها رسيدگي به حال محرومان جامعه است كه در طول تاريخ ستمشاهي و خانخاني در رنج و زحمت بودهاند. و چه نيكو است كه طبقات تمكندار به طور داوطلب براي زاغه و چپرنشينان مسكن و رفاه تهيه كنند و مطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آن است.» (صحيفه امام) و در تقدم ملاكها نيز چنين ميگويد: «و به همه مسوولان كشورمان تذكر ميدهم كه در تقدم ملاكها، هيچ ارزش و ملاكي مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نيست و همين تقدم ارزشي و الهي بايد معيار انتخاب و امتياز دادن به افراد و استفاده ازامكانات و تصدي مسووليتها و اداره كشور و بالاخره جايگزين همه سنتها و امتيازات غلط مادي و نفساني بشود، چه در زمان جنگ و چه در حالت صلح، چه امروز و چه فردا، كه خدا اين امتياز را به آنان عنايت فرموده است و صِرف امتياز لفظي و عرفي كفايت نميكند كه بايد هم در متن قوانين و مقررات و هم در متن عمل و عقيده و روش و منش جامعه پياده شود و مصلحت زجر كشيدهها و جبهه رفتهها و شهيد و اسير و مفقود و مجروح دادهها و در يك كلام، مصلحت پابرهنهها و گودنشينها و مستضعفين، بر مصلحت قاعدين در منازل و مناسك و متمكنين و مرفهين گريزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامي مقدم باشد و نسل به نسل و سينه به سينه شرافت و اعتبار پيشتازان اين نهضت مقدس و جنگ فقر و غنا محفوظ بماند و بايد سعي شود تا از راه رسيدهها و دين به دنيافروشان، چهره كفرزدايي و فقرستيزي روشن انقلاب ما را خدشهدار نكنند و لكه ننگ دفاع از مرفهين بيخبر از خدا را بر دامن مسوولان نچسبانند.»