الگوي موتلفه
اسماعيل گراميمقدم
در آغاز سخن لازم ميدانم كه درگذشت آقاي محمدنبي حبيبي، دبيركل موتلفه را تسليت بگويم. درگذشت ايشان هم براي اعضا و حاميان اين حزب و هم براي تمام كساني كه آرمان فعاليت حزبي در ايران دارند و براي فعاليت تشكيلاتي وقت ميگذارند، ضايعهاي دردناك است چرا كه ايشان به واقع عمر خود را وقف كار سازماني و تشكيلاتي كرد. اما لازم به ذكر است كه هر عنصر يا تشكيلات سياسي يا هر فردي كه فعاليت حزبي و تشكيلاتي دارد در اين روند فراز و فرودهايي داشته است. حزب موتلفه نيز از اين قاعده مستثني نيست. اين حزب در طول دوران حيات خود سازمانيافتگي خوبي داشته و تشكيلاتي سنتي در جريان اصولگرايي محسوب ميشود و اين سازمانيافتگي و رفتار تشكيلاتي نقطه قوت آن به حساب ميآيد. اما به نظر ميرسد كه رفتار سنتي در موتلفه اسلامي در دوران حبيبالله عسگراولادي پررنگتر بود. موتلفه در دوران عسگراولادي حزبي محافظهكار، دورانديش و همچنين حامي استوانههاي نظام از جمله آيتالله هاشميرفسنجاني بود. همچنين اين حزب اصولا رفتاري ميانه در پيش ميگرفت و همين رفتار ميانه باعث شدهبود كه در ميان افراد سياسي ارج و قرب داشتهباشد. نقطه ضعف اين حزب هم در اين بود كه هرگز نتوانست در حضور چهرههاي اصلي نظام در سه قوه تاثيرگذاري مستقيم داشتهباشد و از چهرههاي اين حزب در يكي از سه قوه حضور پيدا كنند اما به هر حال و به ويژه در دوران حضور عسگراولادي اين حزب از پشتوانههاي قوا محسوب ميشد. اظهارنظرهاي آقاي عسگراولادي در رابطه با حوادث پس از 88 و اينكه ايشان همچون برخي از اصولگرايان آقايان موسوي و كروبي را فتنهگر نميدانست، كنار مردم ايستاد و هضم در قدرت نشد، به نوعي باعث شد كه موتلفه باعث خير سياسي شود.
با اين حال در دوران پس از آقاي عسگراولادي و در زمان رياست آقاي حبيبي، به نظر ميرسد كه شرايط كمي تغيير كرد و اين حزب رفتهرفته از روشهاي سنتگرايانه و محافظهكارانه فاصله گرفت و تقريبا از ميانه جناح راست به حاشيه اين جناح كشيده شد. به همين دليل هم شايد نفوذ و تاثيرگذارياش در جريان اصولگرايي كاهش يافت و كمرنگ شد. البته در هر دو دوره (آقاي عسگراولادي و حبيبي) روشها و خط مشي مثبتي در اين تشكيلات بوده كه هياتمديره جديد آن بايد از آنها به عنوان الگو درس بگيرند. ضمن اينكه بايد تلاش كنند محبوبيت خود را افزايش داده و اعتماد مردم را بيش از پيش جلب كنند تا تاريخساز باشند. حزب موتلفه با زيرساختهاي چندين و چند سالهاي كه دارد همچنين با اتكا به روشهاي جديد و مدرن و البته با تكيه بر داشتهها و سرمايههاي اجتماعي سنتي ميتواند مسير مطالبات مردم را در پيش بگيرد و نقشآفريني كند. جريان اصلاحطلب حتما از قدرتمندتر شدن احزابي چون موتلفهاسلامي استقبال خواهد كرد. چرا كه رقابت با اصولگرايان با محوريت احزابي چون موتلفه قاعدهمندتر و مبتني بر ارجحيت منافع ملي بر منافع حزبي بوده و هست. بنابراين اصلاحطلبان هم ترجيح خواهند داد كه با كساني از جنس موتلفه رقابت كنند تا كساني كه پشت ارزشها مخفي ميشوند و با كوبيدن و تخريب رقيب ميخواهند امتيازي كسب كنند. چرا كه رقابت با اين احزاب تنها خسارت است.