• 1404 پنج‌شنبه 8 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6177 -
  • 1404 پنج‌شنبه 8 آبان

«اعتماد» در گفت‌وگوي اختصاصي با مجيد محمد شريفي بررسي مي‌كند

پايان جنگ تعرفه‌ها آغاز رويارويي هژمونيك؟

امريكا دريافته به تنهايي قادر به حل بحران‌هاي نظام بين‌الملل نيست و از همين رو با بازگشت به رهيافت مديريت قدرت‌هاي بزرگ برگرفته از استراتژي كيسينجر- نيكسون به دنبال همصدايي با چين براي عبور از چالش‌هاي جهاني است

 نوشين   محجوب

در آستانه ديدار پنجشنبه ترامپ و شي در حاشيه اجلاس APEC گيونگ‌جو، كه نخستين رويارويي مستقيم دو رهبر از سال ۲۰۱۹ 

به شمار مي‌رود، گمانه‌زني‌ها درباره آينده روابط پرتلاطم دو ابرقدرت جهان به اوج خود رسيده است: آيا هزينه‌هاي سنگين جنگ تعرفه‌اي -با ميانگين تعرفه‌هاي امريكايي بيش از ۵۵درصد بر كالاهاي چيني و كاهش ۲۷درصدي صادرات پكن به واشنگتن در

 6 ماهه پياپي- دو طرف را به سوي آتش‌بسي تاكتيكي و توافقي محدود سوق مي‌دهد يا دامنه عميق اختلافات ساختاري، از سلطه بر زنجيره تامين مواد معدني نادر تا رقابت ژئوپليتيك در اوراسيا، هرگونه تفاهم پايدار را به محاق خواهد برد؟ اين ديدار در حالي رخ مي‌دهد كه مذاكرات اخير در مالزي، با سيگنال‌هاي مثبت از‌سوي وزير خزانه‌داري امريكا درباره تعويق كنترل‌هاي صادراتي چين بر مواد نادر و لغو تهديد تعرفه صددرصدي، زمينه‌اي براي كاهش موقت تنش فراهم كرده، هر چند پكن هنوز جزييات را تاييد نكرده و تحليلگران بر شكنندگي اين آتش‌بس تاكيد دارند.  در همين حال، برخي تحليلگران با استناد به بلوك‌بندي‌هاي نوظهور جهاني و تنش‌هاي فزاينده، هدف پنهان ترامپ از اين آتش‌بس را نه صرفا كاهش تنش، بلكه ايجاد بازدارندگي و مهار توأمان  اقتصادي-سياسي چين مي‌دانند؛ فرضيه‌اي كه با حمايت پكن از مسكو در دور زدن تحريم‌هاي جديد واشنگتن، به ‌ويژه در سايه جنگ اوكراين، ابعاد تازه‌اي يافته و احتمال كم‌رنگ شدن اتحاد تاكتيكي  چين-روسيه در ازاي امتيازاتي حداكثري همچون عقب‌نشيني امريكا از تسلط بر تايوان را در ميانه مذاكرات آتي تقويت مي‌كند، به ‌ويژه باتوجه به وابستگي استراتژيك واشنگتن به مواد معدني نادر چيني كه جايگزين كوتاه‌مدتي ندارد.  اين تحولات، سرنوشت تايوان را به عنوان قرباني احتمالي توافقات دو قدرت برتر در كانون توجه قرار مي‌دهد، درحالي كه مقاله اخير فارن افرز از شكل‌گيري نظمي جديد تحت رهبري چين و روسيه در اوراسيا سخن مي‌گويد؛ نظمي كه با هم‌صدايي اروپا با كشورهاي منطقه همراه شده و امريكاي تحت رهبري ترامپ را غايب بزرگ معادلات مي‌خواند، در شرايطي كه دولت كنوني واشنگتن براي مهار اين رقبا استراتژي مشخصي فراتر از اهرم تعرفه‌ها دراختيار ندارد و تنها بر ابزارهاي تاكتيكي براي كسب امتياز متمركز مانده است، هر چند برنامه پنج‌ساله پكن براي خودكفايي فناوري و صنعتي، اهرم‌هاي چين را در برابر فشارهاي امريكا تقويت كرده است. درنهايت، در اين شرايطي كه چين از قاره سياه تا شرق و غرب آسيا در دسترسي به منابع معدني كمياب و تحقق اهداف ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك خود دست برتر دارد، توافق احتمالي -به ‌ويژه در حوزه تعرفه‌هايي كه اقتصاد پكن را لرزانده- مي‌تواند معادلات قدرت جهاني، موقعيت بازيگران ثالثي چون هند و اروپا كه در موضع دفاعي قرار گرفته‌اند و حتي چشم‌انداز رقابت ابرقدرت‌ها را به‌ طور بنيادين دگرگون سازد، به ‌خصوص با تنوع‌بخشي تجارت چين به سمت جنوب جهاني و كاهش وابستگي به بازار امريكا كه از هشت سال پيش شتاب گرفته است.  در اين راستا، روزنامه اعتماد براي بررسي ابعاد مختلف اين نشست و پيامدهاي ژئوپليتيكي آن، با دكتر مجيد محمد شريفي، استاد دانشگاه خوارزمي و كارشناس مسائل بين‌الملل، گفت‌وگو كرده است. شريفي بر اين باور است كه رقابت هژمونيك امريكا و چين، فراتر از جنگ تعرفه‌اي، تضادي ساختاري و اجتناب‌ناپذير در گذار قدرت جهاني است و توافق‌هاي موقت تجاري تنها براي مديريت بحران‌ها و جلوگيري از اتحاد روسيه-چين طراحي شده‌اند. او تاكيد دارد كه امريكا بر سر تايوان مصالحه نخواهد كرد، زيرا الحاق آن موازنه قدرت را به زيان واشنگتن دگرگون مي‌سازد و اروپا و هند به تدريج استراتژي مستقل‌تري در پيش خواهند گرفت. شريفي مي‌گويد آينده روابط دو قدرت به ميزان رضايت چين از قواعد موجود بستگي دارد و ممكن است به تله توسيديد يا جنگي هژمونيك بينجامد.

    گمانه‌زني‌ها درباره نتايج نشست روز پنجشنبه ميان روساي جمهوري چين و امريكا در كره‌جنوبي بسيار است؛ گروهي براين باورند كه به واسطه پيامدهاي منفي جنگ تعرفه‌ها براي دو بازيگر، شاهد نوعي توافقي نسبي يا آتش‌بس تاكتيكي خواهيم بود، گروهي ديگر اما با اشاره به دامنه اختلاف‌ها تفسير ديگري دارند، ارزيابي شما در اين باره چيست؟

تعارض منافع ايالات‌متحده امريكا و جمهوري خلق چين را نمي‌توان تنها به موضوع جنگ تعرفه‌اي يا دوران رياست‌جمهوري ترامپ محدود كرد. در چرخه طولاني‌مدت تغيير قدرت در نظم‌هاي جهاني، بي‌ترديد جهت‌گيري‌ها و مناقع قدرت هژمون با قدرت در حال ظهور تضادي اجتناب‌ناپذير با يكديگر خواهند داشت و از اين نظرگاه رويارويي اين دو در آوردگاه جهاني رخدادي پيش‌بيني‌پذير است، چون از اين منظر بنگريم مي‌توان گفت در فرآيند درازمدت رقابت قدرت در عرصه جهاني، انجام برخي توافق‌ها در حوزه‌هاي موضوعي خاص را تنها مي‌توان به‌مثابه كوششي موقت و اضطراري براي جلوگيري از پيامدي نامطلوب يا چشمداشت به كسب منافعي در آينده نزديك تفسير كرد.  به بيان ديگر ماهيت رقابت بين قدرت هژمون و قدرت در حال ظهور، هيچ‌گاه نمي‌تواند عاري از تضاد منافع و جهت‌گيري‌ها باشد و نمي‌توان آن را متوقف كرد. رقابت امريكا و چين تنها به حوزه اقتصادي و جنگ تعرفه‌اي محدود نمي‌شود كه بتوان انتظار داشت با انجام يك توافق، روابط دو كشور به وضعيت عادي بازگردد. با قدرت‌يابي فزاينده چين در نظام بين‌الملل، اين كشور با كوشش براي تغيير در نحوه توزيع قدرت در مقام نخستين عنصر قوام‌بخش نظم جهاني در پي آن است كه در ادامه قواعد و هنجارها و ساختارها و نهادي بين‌المللي را در مقام ديگر عناصر نظم ‌جهاني در جهت منافع خود تغيير دهد. تأملي در سيطره تطور سياست خارجي چين از دهه 1970 تاكنون گواهي بر صدق اين استدلال است كه رهبران اين كشور، كوشش براي بازبيني و تغيير در نظم جهاني را از مسيري مسالمت‌آميز و عاري از تنش و تشويش دنبال مي‌كنند و با اتكا به اين بينش بر آنند تا حد امكان از روياريي مستقيم با قدرت‌هاي جهاني به ويژه ايالات‌متحده امريكا خودداري كنند.‌ آمادگي براي توافق تعرفه‌اي و تجاري با امريكا را مي‌توان تداول اين رويكرد در سياست خارجي چين تفسير كرد.  ازسوي ديگر چنين مي‌نمايد كه دولت ترامپ نيز با بررسي تمامي وجوه اختلافات با چين و همچنين ماهيت تحولات در عرصه‌هاي ديگر همچون جنگ روسيه و اوكراين و بنيان بي‌ثبات منطقه خاورميانه، كاستن از تنش‌ها با چين را در برهه كنوني بهترين سياست براي مديريت بحران‌ها مي‌داند. در مجموع مي‌توان گفت توافق امريكا با چين بر سر جنگ تجاري و تعرفه‌اي تنها ميان‌پرده‌اي است از نمايش طولاني رقابت بر سر تكوين نظم نوين جهاني و در صورت انجام اين توافق همچنان بايد اختلافات دو كشور را در عرصه سياست جهاني انتظار داشت. به نظر مي‌رسد اين توافق مانند توافق‌هاي نظامي امريكا و اتحاد جماهير شوروي در دوران جنگ سرد تنها براي كاستن از خطرات فزاينده براي دو كشور است و همچنين بهره‌برداري ترامپ از آن براي پرداختن به ساير بحران‌ها و نمي‌تواند بنياني براي يك توافق جامع بر سر ماهيت تضادهاي كلان دو كشور باشد. 

    در شرايط كنوني گروهي از تحليلگران با استناد به تنش‌هاي حاكم در جهان و همچنين بلوك‌بندي‌هاي تازه از نظم تازه مي‌گويند و بر اين باورند كه هدف پنهان ترامپ از برقراري آتش‌‌بس با چين، تلاشي براي ايجاد بازدارندگي و مهار توأمان اقتصادي-سياسي اين بازيگر است، آيا اين فرضيه قابل اعتنا است؟

به نظر مي‌رسد دولت ترامپ با التفاتي آگاهانه به اين واقعيت كه امريكا ديگر به تنهايي قادر به حل تمامي بحران‌هاي حادث در نظام بين‌الملل نيست بر آن است تا با بازگشتي به رهيافت مديريت قدرت‌هاي بزرگ برگرفته از استراتژي كيسينجر-نيكسون، از تضاد منافع ديگر قدرت‌هاي جهاني و ترسيم چشم‌انداز منافع حاصل از همكاري با امريكا، براي پرداختن به بحران‌هاي پيش‌رو استفاده كند، چون نيك بنگريم، اصلي‌ترين انتقاد ترامپ به بايدن در پراختن به بحران اوكراين اين بود كه سياست دولت پيشين امريكا سبب نزديكي و حتي همكاري استراتژيك روسيه و چين شده است. ترامپ دولت بايدن را به انجام اشتباهي فاحش در مناسبات قدرت جهاني متهم مي‌كرد؛ اشتباهي ويرانگر كه سبب همكاري اصلي‌ترين رقباي امريكا با يكديگر شده است. با طرح اين اتهام، ترامپ ابتدا بر آن شد تا با عرضه مشوق‌هايي به روسيه، پوتين را به پذيرش صلح و پايان‌دادن به جنگ اوكراين تشويق كند تا از مجراي آن ضمن كاستن از هزينه‌هاي نظامي و مالي امريكا در حمايت از اوكراين، روسيه را از چين جدا كند. اين همان استراتژي بود كه كيسينجر و نيكسون در دوران جنگ سرد براي جلوگيري از همكاري استراتژيك چين و روسيه در پيش گرفتند. اكنون كه ترامپ در تحقق اين هدف ناكام مانده است به نظر مي‌رسد مسير جايگزين را در پيش گرفته است. اين‌بار دولت ترامپ سعي بر آن دارد تا با همكاري با چين، اين كشور را از ادامه تعميق روابط با روسيه باز دارد و از اين طريق با افزايش فشارها به پوتين وي را به انجام توافق و پايان‌دادن به جنگ اوكراين وادار سازد.

    ذيل سوال بالا؛ جنگ روسيه با اوكراين و حمايت چين از مسكو جهت دور زدن تحريم‌ها، بالاخص تحريم‌هاي جديدي كه واشنگتن اعمال كرده، مقوله توافق احتمالي ميان چين و امريكا را برجسته‌تر كرده، آيا اين احتمال وجود دارد كه پكن پس از آتش‌بس و در ميانه مذاكرات پس از آن در برابر امتياز حداكثري چون عقب‌نشيني امريكا از تسلط بر تايوان، اتحاد تاكتيكي‌اش با روس‌ها را كم‌رنگ كند؟

به نظر مي‌رسد امريكا همچنان سياست كنوني خود درباره تايوان را ادامه خواهد داد. اينكه تايوان به سرزمين اصلي چين ملحق شود در مسير رقابت قدرت جهاني، شكستي بزرگ براي امريكا محسوب مي‌شود. از اين منظر امريكا همچنان مانع از پيوستن تايوان به چين خواهد شد؛ چراكه در صورت ناكامي در اين عرصه، موازنه قدرت به‌ گونه‌اي مشهود در بلندمدت به زيان امريكا تغيير خواهد كرد. توافق تجاري با چين، مصالحه بر سر تايوان را موجب نخواهد شد. امريكا از توافق تجاري با چين بيشتر خودداري از پيامدهاي اقتصادي نامطلوب و تشويق چين به كاهش همكاري‌هاي پكن-مسكو را فراديد خود قرار داده است. 

    در اين ميان سرنوشت تايوان را چگونه ارزيابي مي‌كنيد، آيا مي‌توان گفت اين بازيگر قرباني توافقات دو قدرت برتر خواهد شد؟

همان‌گونه كه گفته شد، امريكا در صورت توافق تجاري با چين بر سر تايوان مصالحه نخواهد كرد. با در نظر داشتن اين واقعيت كه ماهيت منابع قدرت بر اثر ظهور فناوري‌هاي جديد دستخوش دگرگوني ژرفي شده است و توجه به اين امر كه تايوان يكي از اصلي‌ترين توليدكنندگان فناوري‌هاي نوين است، امتياز واگذاري تايوان به چين، شكستي چندوجهي براي امريكا خواهد بود. الحاق تايوان به سرزمين اصلي چين، تنها موضوعي جغرافيايي و سرزميني نيست بلكه برهم‌خوردن موازنه قدرت است؛ امري كه در بلندمدت چين را در موقعيت برتري قرار خواهد داد. با نگريستن از منظري واقع‌گرايانه به تعاملات دولت‌ها در عرصه سياست جهاني به ويژه روابط قدرت‌هاي بزرگ مي‌توان با اطمينان به طرح اين نظر پرداخت كه در نظر داشت چگونگي توزيع قدرت و نحوه تغيير آن اصلي‌ترين نگراني دولتمردان اين قدرت‌ها است.  بدين‌سان امريكا حتي به بهاي كسب منافع اقتصادي بسيار در پرتو توافق تجاري با چين يا حتي ايجاد و تعميق شكاف در روابط پكن-مسكو حاضر به پذيرش الحاق تايوان به چين نخواهد شد. 

    اخيرا در مقاله‌اي كه فارن افرز منتشر كرده، ضمن اشاره به نظم جديد تحت رهبري چين و روسيه بالاخص در منطقه اوراسيا، از هم‌صدايي اروپا با كشورهاي اين منطقه نوشته و غايب بزرگ معادلات حاكم را امريكاي تحت رهبري ترامپ مي‌داند؛ به باور شما آيا دولت كنوني امريكا براي مهار رقبا در اين منطقه استراتژي مشخصي دارد يا صرفا بر اهرم تعرفه به عنوان ابزاري براي كسب امتياز متمركز شده است؟

در بازي قدرت‌هاي بزرگي كه هم‌اكنون بر صحنه سياست بين‌المللي در حال انجام است، تقويت محور روسيه و چين و پيوستن كشورهايي همچون كره‌شمالي و ايران به اين محور، اصلي‌ترين نگراني ايالات‌متحده امريكا است. ترامپ بر آن است تا به هر طريق ممكن از گسترش تعاملات تجاري، سياسي، اقتصادي و به ويژه نظامي چين و روسيه جلوگيري كند. كشورهاي اروپايي در ميانه رقابت امريكا با محور روسيه و چين، هنوز به استراتژي واحدي دست نيافته‌اند. آن‌گونه كه از اظهارات مقامات و جهت‌گيري كشورهاي اروپايي برمي‌آيد، اعضاي اين اتحاديه بر سر اينكه در بازي رقابت قدرت‌هاي بزرگ چه استراتژي را در پيش گيرند، يا يكديگر اختلاف‌نظر دارند. برخي اعضاي اروپايي از استراتژي مستقل اين اتحاديه دفاع مي‌كنند و بر آنند كه كشورهاي عضو بايد بدون درنظر داشتن ماهيت تعاملات امريكا با چين و روسيه، تنها بر پايه منافع اروپايي سياست‌هاي خود را دنبال كنند.  برخي ديگر همچنان از همسويي بيشتر با امريكا و تعميق و تقويت اتحاد فرا‌آتلانتيك دفاع مي‌كنند و برخي ديگر نيز بر آنند كه در حوزه‌هاي موضوعي پراهميتي همچون مسائل دفاعي و امنيتي هر يك از كشورهاي اروپا بايد به ‌طور مستقل روابط با ساير قدرت‌ها را تنظيم كنند. به نظر مي‌رسد علي‌رغم وجود اين اختلاف‌نظرها، ماهيت تحولات به‌گونه‌اي است كه در آينده مي‌توان كنشگري مستقل‌تر اروپا در عرصه مناسبات جهاني را انتظار داشت. البته اين به معناي تضعيف روابط با امريكا نخواهد بود اما شوك حاصل از بحران اوكراين و تلاطمات سياست داخلي امريكا و قدرت ‌گرفتن افرادي كه بيش از همه منافع امريكا را در اولويت قرار مي‌دهند، اروپا به ناچار مسير مستقل‌تري را در پيش خواهد گرفت. در اين بين امريكا همچنان بر آن است تا با نزديك شدن به چين يا روسيه مانع از اتحاد استراتژيك اين دو با يكديگر شود. اروپا نيز ضمن در پيش ‌گرفتن رويكرد مستقل‌تر با امريكا همكاري خواهد كرد. 

    ذيل سوال بالا، در صورت توافق احتمالي چين و امريكا، سرنوشت بازيگراني چون هند و حتي بازيگران اروپايي را كه امروز در موضع تدافعي قرار گرفته‌اند، چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

در پرسش قبلي به اين موضوع پرداختيم كه پويايي‌هاي حاكم بر مناسبات جهاني، اروپا را به  در پيش‌ گرفتن يك استراتژي مستقل‌تر هدايت خواهد كرد. موقعيت هند كمي دشوارتر است. اين كشور همزمان كه نيازمند تعميق روابط با امريكا است؛ بر آن است تا از تشديد تنش‌ها با چين يا تضاد آشكار منافع با روسيه اجتناب كند. هند تاكنون در انجام استراتژي مديريت همزمان روابط با بلوك‌بندي جديد قدرت در نظام بين‌الملل موفق عمل كرده است. با وجود اين، هر چه روابط امريكا و چين تنش بيشتري را تجربه كند، هند ضرورت بازبيني در استراتژي خود را بيش از پيش احساس خواهد كرد. موقعيت هند در ميانه رقابت ساير قدرت‌هاي جهاني به‌ گونه‌اي است كه حفظ همزمان همكاري‌ها با تمامي قدرت‌ها با كمترين ميزان تنش، استراتژي مطلوب اين كشور است. به نظر مي‌رسد توانمندي‌هاي هند در آينده‌اي نزديك همچنان امكان تداول اين استراتژي را فراهم خواهد كرد، مگر آنكه همان‌گونه كه گفته آمد، تنش در روابط امريكا و چين تا بدان حد گسترش يابد كه چين ناچار به تغيير استراتژي شود. 

    به عنوان سوال آخر، از آنجايي كه چين از قاره سياه تا سراسر آسيا (شرق و غرب آسيا) جهت دستيابي به منابع معدني كميباب و اهداف ژئوپليتيكي و ژئواستراتژيكي نفوذ برجسته‌اي دارد، توافق احتمالي اين كشور با امريكا بالاخص درخصوص تعرفه‌هايي كه اقتصاد پكن را لرزانده تا چه اندازه قادر است معادلات جهاني را متاثر كند؟

ماهيت سياست جهاني اقتضا مي‌كند كه رقابت امريكا و چين همچنان ادامه يابد. با بررسي توان هر يك از اين دو كشور و جهت‌گيري‌هاي كلان هر يك مي‌توان گفت، امريكا و چين قرار است به نظم نوين جهاني شكل دهند. اينكه آيا مسير قدرت‌يابي چين درنهايت با در افتادن در «تله توسيديد» به جنگي بزرگ يا به كلام رابرت گيلپين «جنگي هژمونيك» منتهي خواهد شد يا خير را از هم‌اكنون نمي‌توان پيش‌بيني كرد. آنچه مي‌توان به اطمينان گفت اين است كه تغيير در نحوه توزيع قدرت بي‌ترديد بازبيني قواعد و هنجارها و ساختارها و نهادهاي نظم جهاني را نيز در پي خواهد داشت.  پيش‌بيني دقيق ماهيت روابط آينده چين با امريكا نيازمند تدقيق اين پرسش است كه چين تا چه اندازه از قواعد و هنجارها و ساختارها و نهادهاي موجود راضي يا ناراضي است؟ ميزان رضايتمندي چين از اين قواعد و ساختارها، ماهيت مسالمت‌آميز يا تنش‌آلود گذار در نظم جهاني را تعيين خواهد كرد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون