سنت بنيانگذار در مورد آتشبس و خاتمه جنگ (۱۴)
احمد مازني
۴. قانونگرايي امام و تفويض اختيار به نهادهاي قانوني
اگر ويژگي قانونگرايي را يكي از ويژگيهاي بنيانگذار تعريف كنيم گزافه نگفتهايم؛ اين ويژگي در برگزاري رفراندوم تغيير نظام و قانون اساسي، تاسيس نهادهاي حكومتي براساس قانون اساسي جديد، بازنگري در قانون اساسي پس از ده سال و موارد بسيار ديگري كه در نظر و عمل بنيانگذار قابل طرح است. درحالي كه چنين رفتاري در كشورهاي انقلابي بيسابقه بود؛ موضوع جنگ و خاتمه جنگ نيز در سنت امام از اين قاعده مستثني نبود؛ بر اين اساس امام به عنوان رهبر و فرمانده كل قوا راهبردهاي كلي جنگ و صلح را مشخص و مديريت آن را از طريق ساز و كارهاي قانوني اعمال و نيز اختيارات فرماندهي را نيز در دوره رياستجمهوري بني صدر به او و در ادامه به مرحوم هاشميرفسنجاني تفويض كردند. ضمن اينكه علاوه بر ساختار رسمي بخشي از هماهنگيها را در قالب نشست سران قوا اعمال كردند. بر همين اساس وقتي اخبار مربوط به امام را در خاطرات شخصيتهاي سياسي و احيانا منابع ديگر دنبال ميكنيم، گرايش ايشان به صلح و خاتمه جنگ را از همان سالهاي آغاز تجاوز عراق مشاهده ميكنيم. اما علاوه بر شرايط منصفانهاي كه براي آتشبس اعلام ميكردند، تصميمسازي و حتي تصميمگيري در اين مورد را به شوراي عالي دفاع واگذار ميكردند. از ادعاي ابوالحسن بني صدر كه مدعي است امام خميني در بهار سال ۱۳۶۰ با نوعي آتشبس موافق بود كه بگذريم اما از خاطره آيتالله موسوي خويينيها نميتوان گذشت كه ميگويد نظر امام بعد از آزادسازي خرمشهر بر خاتمه جنگ بود. ايشان اين خاطره را در جمعي كه بنده نيز حضور داشتم مطرح كردند اما بهتر ديدم از گفتوگوي خبرنگار جماران با جناب عباس عبدي در اين مورد استفاده شود: ... نظر شما درخصوص اين انگاره محكم نزد برخي، كه جنگ پس از فتح خرمشهر بايد پايان مييافت، چيست؟ اين موضوع را در سال ۶۵ از آقاي موسوي خويينيها شنيدم كه اخيرا با دقت بيشتري آن را به اين صورت گفتند كه: «در عصر همان روزِ فتح خرمشهر بنده منزل بودم، مرحوم حاج احمد آقا تلفن زدند كه بعضي آقايان اينجا هستند شما هم بياييد.
بنده هم كه در همسايگي امام بودم با فاصله چند دقيقه خودم را رساندم. از نظاميان كسي حضور نداشت، پس از عرض تبريك مرحوم آقاي هاشمي گزارش كوتاهي از عمليات داد، وقت نماز شد، نماز را به جماعت با امام خوانديم. پس از نماز وقتي بنده خواستم از حضور امام مرخص شوم گفتند شما هم بمانيد كه البته همه بيش از پنج نفر نبوديم. حضرت امام از آقاي هاشمي پرسيدند حالا ميخواهيد چه كار كنيد؟ آقاي هاشمي گفتند بنا داريم جزيره يا جزاير مجنون
-ترديد از بنده است- را بگيريم. استدلالشان اين بود كه اگر نيروهاي ما در مرز بمانند توپخانه عراق ميتواند شهرهاي پشت خط ما را بزند اما اگر ما داخل خاك عراق بشويم و نيروهاي عراق را به عقب برانيم شهرهاي ما نيز از تير رس توپخانه عراق خارج ميشوند، امام در پاسخ فرمودند؛ من وارد شدن به خاك عراق را صلاح نميدانم. اين كار را نكنيد! آقاي هاشمي استدلال دومي را مطرح كردند و آن اينكه جزاير مجنون هفت ميليارد بشكه نفت دارد و ما اگر نتوانيم خسارات جنگ را از صدام بگيريم، نفت اين منطقه را به جاي خسارت بر ميداريم. امام مجددا فرمودند كه من ورود به خاك عراق را صلاح نميدانم، ما از اول گفتهايم كه به ما تجاوز شده است و ما از خودمان دفاع ميكنيم، امروز اگر وارد خاك عراق شويم، هم مردم خودمان و هم دنيا فكر ميكنند كه ما دروغ ميگفتيم و صدام هم تا امروز از كشورهاي حاشيه خليجفارس كمك ميگرفت با اين بهانه كه قصد ايران تصرف همه حاشيه خليجفارس است و از عراق شروع كرده است و اين كشورها هم تا امروز هر كمكي كه ميتوانستند به او كردهاند، پول دادهاند، بيمارستانهايشان دراختيار مجروحين عراقي بوده است و هر كمك ديگري و اگر قشون نفرستادهاند چون نميتوانستند و امروز اگر شما وارد خاك عراق شويد حرف صدام را تاييد كردهايد و ميگويد من از اول هم گفتم كه ايران قصد تصرف عراق را دارد و بعد هم ميآيد سراغ شماها و تا امروز سربازان ما انگيزه جنگ داشتند چون دفاع از وطنشان ميكردند. وطني كه مورد تجاوز قرار گرفته بود و سربازان عراقي انگيزه قوي نداشتند چون متجاوز بودند و اگر وارد خاك عراق شويد اين قضيه به عكس ميشود، ولي آقاي هاشمي قانع نشدند و امام فرمودند، نظر من اين است و شما برويد با بقيه صحبت كنيد ببينيد چه بايد كرد؟» (جماران، تاريخ انتشار: 03/۰۴/1402) مشروح اين مصاحبه و تحليل جناب عبدي خواندني است؛ اما اين خاطره ردپايي از گرايش امام به صلح و در عين حال احترام به ساز و كارهاي رسمي است كه در ادامه نيز به آن خواهيم پرداخت.