عليه هر بازتعريف مسببتفرقه ايران يعني «ايران»
رضا صديق
هنوز چند روزي از «توقف جنگ تحميلي» نگذشته است كه چند طيف مختلف فكري شروع به تعريف معناي «ايران» كردهاند. يا بايد اينطور گفت كه هنوز چند ساعت نگذشته بود كه اين بازتعريف شروع شد و همين شروع، ميتواند عامل چندپارگي اتحادي باشد كه ما مردم را تجلي مفهوم «ايران» كرد. مردمي از هر شكل، با هر رويكرد، با هر سبك زندگي، با هر باور و در هر دستهبندي كه حفظ مرزهاي كشوري كه آن را در صحنه نقشه روزگار، ايران مينامند برايش مهم بود. اين عادت به اصطلاح نخبگان و تحليلگران است كه در عصر امروز، پشت سر خودآگاهي جمعي، خويش را در ميان واژگان پنهان ميكنند و سعي دارند كه بر روي اين خودآگاهي جمعي مدام اسمهاي مختلف بگذارند. عادتي كه اهم و مهم ندارد و تنها بهدنبال تفسير است و مصادره به مطلوب با زباني گاها علمي يا آكادميك و شكيل. دوقطبي امت و ملت يا دو قطبيها و چندقطبيهايي كه به سرعت در فضاي رسانه و مجازي خود را مطرح ميكنند، در شرايط حال حاضر، جز باعث گسست جامعه نخواهند شد. «ايران» همزمان كه تعريف تمام اين معاني است، صرفا تعريف هيچكدام از اين معاني نيست. ژنتيك تاريخي «ايران» در گذر قرنها قوام و شكل يافته و انطباق و پيوستگي و پيوند تمام نقاط اين ژنتيك تاريخي است كه مفهومي به نام «ايران» را در حالاي امروز بازسازي كرده است. به همان ميزان كه حمله رژيم صهيونيستي به كشورمان همزمان با عيد غديرخم در معناي شيعي معناي «ايران» را ميسازد..
تقابل تاريخي و ايده خاورميانه جديد صهيونيسم عليه گستره جغرافياييمان نيز «ايران» را تعريف ميكند. به همان ميزان كه خط تدافعي برآمده از دل تاريخ باعث ساخت محورمقاومت براي تعريف ايران است، حضور تمام و كمال مردمي در لحظه حمله دشمن به خاك ايران نيز، بازتاب تمدن ايراني است. هيچكدام نفي ديگري نيست و ايستادن بر هركدام براي بازتعريف مفهوم ايران، نميتواند كمكي به ساخت معناي ايران كند. اصلا همين تكثر است كه در نقطه عزيمت به اتحاد و انسجام مردمي در مقابل دشمن خارجي، امر ملي را محقق و امنيت ملي را بازسازي ميكند. فهم و باورمندي به اين اصل است كه مفهومي بيشكل به اسم «مردم» را شكل ميدهد. دقيقا در همين نقطه اضطرار جمعي است كه خودآگاهي و ژنتيك تاريخي ايران خود را هويدا ميكند و مردم را از موقعيت سوژگي، به ابژهاي بالفعل بدل ميكند تا حتي خائنين به وطن را نيز برملا كنند و سره را از ناسره در معناي «وطن» هويدا ميكند. حفاظت و مراقبت از اين معناست كه در برهه كنوني و «توقف موقت جنگ تحميلي» انرژي انباشت مقابله و دفاع را پويا و زنده نگه ميدارد. بايد نسبت به اين معنا حساس بود. بايد نسبت به هرمعنايي كه باعث تشديد گسستهاي معنايي ميشود، مقابله كرد، زيرا كه امرملي با همه زخمهاي تاريخياي كه بر پيكرش دارد، ايستاده است و اين نوع از بازخوانيهايي معنايي، چون نمك است بر زخمهاي جامعهاي متكثر و سبب انشقاق است و تفرقه. در اين لحظه، امرملي در عزم مقابله با دشمن خارجي احيا شده است، نه در تاييد بازتعريفهاي داخلي و سويهدار با گرايشهاي مختلف فكري؛ اين كلمات انذاري است خطاب به جامعه صاحب رسانه و به تعريف عرفي نخبهاي كه اهم را در حالا بفهمد و مهم را دريابد و بداند كه در صحنه و ميدان جنگ رواني دشمن خارجي عليه ذهن جامعه ايراني و تلاشش براي مهندسي اذهان، هر جملهاي كه بدل به سوخت آن شود، هيزمي است در به آتش كشاندن «وطن» و گسست جامعه. انذاري است بر كظم نفس و تكلم، بر اينكه پيش از سخن راندن بينديشد و از خويش بپرسد كه آيا اين نظر و حرف، باعث سوءاستفاده دشمن و بر هم زدن امر ملي و امنيت ملي ميشود يا باعث انسجام بيشتر است؟ انذاري است بر اين واقعيت كه ناخودآگاه و ژنتيك تاريخي جامعه ايران، در بزنگاه حقيقت، راه را پيدا ميكند - همانطور كه ديدهايم پيدا كرد و امروز نيازي به موعظه يا تعريف فعلشان از سوي صاحبان رسانه و قلم ندارد؛ بلكه نيازمند ديده شدن و مرهم و پيوند است و تقويت اعتماد به نفسي كه برآمده از تمدن و فرهنگ و آيين و مسلك و اعتقاد و مرز و بوم تاريخي او است. به حرمت و انذار خون مطهر ششصدو ده شهيد اين ۱۲ روز جنگ تحميلي هم كه شده، لازم است كه جامعه نخبگاني از پوسته ذهنش خارج شود و به جاي زيادهگوييها، به سلحشوري مردمي بنگرد كه بدون انتظار و توقع، پاي خاكي كه در آن زندگي ميكنند، پاي «ايران» در كنار نيروهاي مدافع كشور در هر سطحي ايستادهاند تا نگذارند حتي وجبي از آن تسخير شود يا آلوده به رنگ ننگ وطنفروشان شود يا معناي تمدني «ايران» خدشهدار شود. وقت آن است كه از «مردم» بياموزيم بهجاي آموختنِ مفهوم مردم به مردم.
تحليلگر فرهنگ