پس از جنگ حفظ اتحاد ملي
نيوشا طبيبي
جنگ تمام شد و آنها كه بلدند چطور وارد ميدان شوند و از آنچه اتفاق افتاده خوبهايش را سوا كنند و به نام خودشان و دار و دستهشان بزنند، سر و كلهشان كمكم پيدا ميشود. به زودي اين مقاومت و اين حماسه تاريخي ملي كه آفريده شد، مالكان و صاحباني پيدا ميكند. همين روزها و شرايطي كه سبب شد ما فقط به ميهن و مقابله با تجاوز و خائنين فكر كنيم و پشت به پشت به مقابله برخيزيم، به زودي توسط عدهاي مصادره خواهد شد. اين عرايضم، پيشبيني نيست كه من نه تحليلگر سياسي هستم و نه فالبين و آسترولوگ. من بيش از پنجاه سال دارم و تجربه جنگ پيشين تحميلي را خوب به ياد ميآورم. ما از كوچك و بزرگ و دارا و ندار هشت سال تمام درگير آن جنگ بوديم. پدران و برادرانمان براي دفاع به جبههها رفتند. برادر دانشجوي من از انگلستان به ايران بازگشت و بيخبر از پدر و مادرم، خودش را به عنوان سرباز به نظام وظيفه معرفي كرد. آنقدر جوان بود و آنقدر شور دفاع از ميهن داشت كه حتي به عنوان بسيجي يا پاسدار داوطلب به جبهه نرفت! رفت كه دو سال خدمت وظيفهاش را در جبهه و براي ميهن بگذراند. وقتي جنگ تمام شد، اندك اندك القا شد كه مدافعان ميهن فقط گروههاي خاصي بودهاند. آنهايي كه اندك تفاوتي در سبك زندگي و سر و شكل و تفكر با قرائت رسمي و مطلوب داشتند، ناخودي و غريبه به حساب آمدند و از عرصه ملي با فشار رانده شدند. همانها هشت سال بعد، دلگيري و ناراحتي و تمايلشان به اصلاحات را با انتخاب رييسجمهور محبوب سيدمحمد خاتمي ابراز كردند.
اين روزها بسياري از مردم نگران تكرار همان تجربه هستند. نشانههايش هم كمكم آشكار ميشود كه حق دارند نگران مصادره اين ايثار و از خودگذشتگي ملي باشند. اندك اندك تندرواني كه همين يك ماه پيش چنان بر طبل اجراي قانون حجاب ميكوبيدند كه تمامي تمركز دستگاههاي امنيتي و ملي را به سوي اين مساله معطوف كرده بودند، پيدايشان ميشود و با اجراي سناريويي جديد سعي در شكستن اتحاد ملي دارند.
حتما از مصاحبه آقاي وحيد جليلي خبر داريد كه وطن را به آغل تشبيه كرد و گفت كه عدهاي ميخواهند از خدا و پيامبر گذر كنيم.
پرسش اين است، آقاي جليلي و همفكرانشان در كجاي اين وطن زندگي ميكنند كه كم حجابها يا بيحجابها را يكسره عريان ميبينند و با افرادي سر و كار دارند كه از آنها ميخواهند دست از خدا و پيغمبر بكشند تا اجماع حاصل شود؟
آقاياني كه پروژه ضد ايراني اختلافافكني را آغاز كردهايد، مذهب شيعي و مذاهب ديگري كه در اين سرزمين رسميت و پيرواني دارند با جان و دل ايراني پيوند زده شدهاند. تشيع مال شما نيست، بخشي از فرهنگ ملي ماست. شما ما را مسلمان و موحد نكردهايد. ما اگر ظاهرمان با شما فرق دارد، اگر دوست نداريم جاي مهر را بر پيشانيمان حك كنيم، اگر ميخواهيم مثل پدران و مادرانمان مقيد و مومن به اندازهاي كه در شيوه اخلاق مهربانانه محمدي بوده است، باشيم، به اين معني نيست كه دين نداريم. قرار نيست شما معيار و ملاك دينداري و ديننداري آدمها باشيد. ما بلد نيستيم و نميخواهيم دين را وسيله كسب امتيازات دنيوي كنيم. عارمان ميآيد به قصد جلوهگري در جلسه اداري، نماز بخوانيم. ما اگر از ظاهرفروشي و دينفروشي فاصله ميگيريم، چون سنت چند هزارساله ما چنين است. ايرانيان پيش از اسلام موحد بوده و با جان دل، دين مبين اسلام را هم پذيرفتهاند و به عشق اميرالمومنين علي و فرزندانش و فرهنگ ملي و مذهبي بوده كه اين سرزمين حفظ شده است، نه كسي خواهان دينزدايي است و نه كسي ميتواند هويت مليمان را از ما بگيرد.
به اراده و خواست ملت براي يكبار هم كه شده گوش كنيد، دست از خودي و ناخودي كردن بكشيد، بعد از اين ديگر نگوييد: «اين مملكت مال حزباللهيهاست، هر كه نميخواهد برود.» بياييد با هم دست به دست هم بدهيم. از حاكميت ملي و هويت ايراني - اسلامي و تاريخي و فرهنگ متعالي برآمده از اقوام و اديان اين سرزمين دژي مستحكم بسازيم. اميد است كه از شيوه منحوس تودهاي در انگ خائن و خودفروش و وطنفروش به يكديگر زدن دست برداريد. ميدانيم و ديديم كه جز عده قليلي متوهم برخطا، همه يكدل و يكصدا پشت ميهن ايستادند، بعضي از ما با خون خود تاوان پاسداري از ايران را دادند و بعضي ديگر مال و مسكنشان از دست رفت. آنها كه در خارج از ايران برخلاف جريان وطنفروشي ايستادند، تاوان سنگيني ميدهند و خواهند داد. تنها تسكين در اين روزها اين است كه بفهميم حاكميت و دولت، صداي ملت را شنيده، ملتي كه وطنش را عاشقانه دوست دارد، از هر تندروي و كژروي متنفر و به دور است، ملتي كه با صبر و توفندگي هر مهاجمي را به خاك مينشاند و اختلافاتش را درون خانه حل ميكند. اميد كه زندانيان سياسي وطندوست كه اختلاف و نارضايتيشان را ناديده گرفتند و از درون زندان به حمايت وطن برخاستند، به آغوش ايران بازگردند و به راستي فصل جديدي از مهر و محبت و آزادي و اعتماد و اتحاد ملي برپا شود.