• 1404 سه‌شنبه 10 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6082 -
  • 1404 سه‌شنبه 10 تير

پيروز حناچي در گفت‌وگو با «اعتماد» راه‌هاي تبديل انسجام به متريال توسعه را شرح مي‌دهد

انسجام ابزار توسعه

مهدي بيك‌اوغلي

چگونه مي‌توان انسجام اجتماعي و اتحاد ملي شكل گرفته اخير را بدل به ارزش افزوده‌اي در مسير توسعه پايدار كشور كرد؟ در شرايطي كه موضوع رشد اقتصادي و دستيابي به توسعه براي بسياري ا‌ز ايرانيان به يك روياي در دوردست بدل شده، دستيابي به موتور پيشراني براي تحقق توسعه در ايران واجد اهميت است. بسياري از تحليلگران نگرانند كه با فروكش كردن گرد و غبار برآمده از جنگ 12‌روزه، دوباره رويكردهاي راديكال و افراطي در صدا و سيما و ساير نهادهاي سياست‌گذار غالب شده و اميدي كه در اثر انسجام و اتحاد شكل گرفته به نااميدي بدل شود. به همين دليل است كه كلاسه موضوعي«تبديل انسجام به توسعه و رشد» براي بسياري از تحليلگران ايراني يك معادله جدي است كه تلاش مي‌كنند راه‌حلي براي آن بيابند. پيروز حناچي به عنوان فردي كه هم در شمايل استاد دانشگاه و هم در قامت مدير اجرايي، استراتژي و راهبرد را خوب مي‌شناسد، معتقد است كه مهم‌ترين راهكار تبديل انسجام به متريالي براي توسعه، پيروي از مطالبات مردم و تن دادن به ابزارهايي چون همه‌پرسي، نظرسنجي و كارهاي پژوهشي جدي است. او مي‌گويد هر عاملي كه اكثر ايرانيان روي آن اتفاق نظر داشته باشند، حتما بايد براي حاكميت هم داراي اهميت تلقي شود. به اعتقاد اين استاد دانشگاه حمله اسراييل به ايران بدون ترديد در راستاي يك پروژه براندازي سياسي معنا و مفهوم پيدا مي‌كند، پروژه‌اي كه زيربناي آن در اثر كاهش مشاركت ايرانيان در انتخابات پايه‌گذاري شد. به همين دليل حناچي با آسيب‌شناسي ضعف‌هاي ايران در مواجهه 12 روزه با اسراييل به اين نكته اشاره مي‌كند كه نظام حكمراني ايران ديگر نبايد اشتباهات قبلي كه منجر به كاهش مشاركت مردم در انتخابات‌ها و ساير گزينش‌هاي عمومي شد را دوباره تكرار كند.

 انسجام و اتحاد ايرانيان پس از تهاجم اخير براي بسياري از تحليلگران يك شگفتي و معادله بزرگ است . فكر مي‌كنيد چطور مي‌توان اين انسجام دروني را به ابزاري براي توسعه و رشد كشور بدل كرد؟
آنچه كه طي 12 روز جنگ تحميلي در ايران رخ داد، تمام نشانه‌هاي يك پروژه براندازانه را داشت. اينكه سران نظامي كشور ترور شوند، فرآيندهاي پدافندي، اداري، اعتباري و بانكي و... هك شوند، فرودگاه‌ها و مراكز زيربنايي و صداوسيما بمباران شوند و تلاش براي ترور سران سياسي در دستور كار قرار بگيرد (خوشبختانه توفيقي پيدا نكردند) براي اين بود كه نظام دچار فروپاشي شود. گزاره‌اي كه جلوي اين هدف را گرفت، مقاومت مردم بود. مقاومت مردم همه اين پيش‌فرض‌ها را در هم ريخت. دشمنان تصور مي‌كردند با شليك نخستين گلوله مردم به خيابان‌ها مي‌ريزند و فروپاشي سياسي رخ مي‌دهد. اما مردم اجازه ندادند. لرد كرزن يكي از مستشاران انگليسي كه در دوران قاجار در ايران حضور داشت، مي‌گويد: «ايرانيان يك نبوغ خاص دارند كه اين نبوغ و درك خاص در بزنگاه‌ها بيشتر خود را نمايان مي‌كند.» عينيت اين درك درست و نبوغ ايراني را در جنگ 12روزه به عينه مي‌توان ديد. مردم با انسجام و مشاركت و همبستگي خود همه محاسبات را در هم ريختند.
 همه مي‌دانند كه مردم ايران طي سال‌هاي اخير نقدهاي جدي به حاكميت و اعتراضات فراواني هم به بهانه‌هاي مختلف به عملكرد مسوولان داشتند. چه اتفاقي رخ مي‌دهد كه در كشاكش حمله اسراييل همه اين نقدها، اعتراضات و شكاف‌ها، جاي خود را به انسجام و اتحاد و همراهي مي‌دهد؟
علت پيدايش چنين وحدت و انسجامي دشمن خارجي است. معمولا يكي از تبعات عيني تهديدات خارجي شكل‌گيري اتحاد ملي است. اما وحدت ايرانيان جلوه‌هاي متفاوتي داشت. در اغلب كشورهاي جهان پس از بروز بحران نوعي آشفتگي و تلاش براي بقا مشاهده مي‌شود. اما در ايران، مردم نه تنها به هم كمك مي‌كنند، بلكه امنيت بي‌نظيري هم در كشور حاكم است. با اينكه جمعيت زيادي از تهران خارج شده‌اند، اما مردم احساس عدم امنيت ندارند. 
اما بسياري معتقدند تداوم اين اتحاد و انسجام مهم‌تر از ظهور آن است. چطور مي‌توان اين انسجام اجتماعي را تداوم بخشيد؟
فكر مي‌كنم حاكميت براي تداوم اين اتحاد بايد عكس‌العمل‌هاي درستي نسبت به اين رفتار مردم داشته باشد. موضوعاتي كه مردم را ناراحت كرده و انسجام را هدف مي‌گيرد بايد كنار گذاشته شوند. در يك كلام بايد به مطالبات مردم توجه شود. موضوعاتي كه باعث حساسيت مردم مي‌شود و اكثريت مردم خواستار تحقق آن هستند ‌بايد مورد توجه حاكميت هم قرار بگيرد. در دنيا مكانيسم‌هايي براي شناخت اين مطالبات وجود دارد، مثلا انجام نظرسنجي‌هاي بي‌طرفانه و مستند در اين خصوص مي‌توانند كمك كنند. از سوي ديگر در چنين اتفاقاتي كه تهديد هستند اگر بتوان تهديدها را تبديل به فرصت كرد، مي‌توان موج‌هاي عظيم انسجام ايجاد كرد. فكر مي‌كنم درس گرفتن از حمله اسراييل، جمع‌بندي درست پرونده، شناسايي ضعف‌ها و جلوگيري از تكرار ضعف‌ها واجد اهميت هستند.
از اين منظر در مورد تهاجم اسراييل به ايران چه نوع آسيب‌شناسي مي‌توان انجام داد؟
من فكر مي‌كنم رقابت اصلي ميان ايران و اسراييل، ‌رقابت تاب‌آوري بود. طبيعي است كشوري مانند ايران با اين ميزان جمعيت، اين تاريخ، اين ميزان مساحت و.... قابل مقايسه با اسراييل نيست. من حتي فكر نمي‌كنم امريكا به تنهايي در زمينه كمك به اسراييل ورود كرده باشد، بلكه كشورهاي عضو ناتو به‌طور كامل اسراييل را كمك مي‌كردند. اسراييل بدون اين كمك‌ها، حتي چند روز هم نمي‌توانست تاب حملات ايران را بياورد. 
چطور مي‌توان تاب‌آوري كشور و مردم را در برابر رخدادهاي بيروني افزايش داد؟
ما در شهرسازي و در اداره امور شهرها، عوامل تهديد‌كننده را شناسايي مي‌كنيم. مثلا زلزله، سيل و...عوامل تهديد‌كننده هستند. جنگ هم يك عامل تهديد‌كننده مي‌تواند باشد. بايد ابعاد مختلف اين تهديد بررسي شود. از كجا از جهت جنگي تهديد مي‌شويم، دشمن ما واجد چه شرايطي است و ما چه نقطه ضعف‌هايي داريم كه بايد آنها را بپوشانيم. اتفاقي كه در اين 12 روز افتاد، نشان داد كه ما در برخي موارد، آسيب‌پذير هستيم. مثلا ما مردم را آماده اين نوع تهديدات نكرده بوديم. به عنوان مثال ما در نقاط پرتراكم نياز به پناهگاه‌هايي داريم تا مردم به آنها پناه ببرند. به اين پيش‌بيني‌ها پدافند غيرعامل گفته مي‌شود. نمونه‌هاي ديگري هم وجود دارد. بايد اين نمونه‌ها شناسايي شده و ضعف‌ها برطرف شوند.
وقتي تاريخ معاصر اروپا و جهان را بررسي مي‌كنيم، روشن است جنگ‌ها نقاط كانوني مهمي در تحولات جوامع بوده‌اند. مثلا پس از جنگ جهاني دوم، غرب تلاش براي دستيابي به توسعه پايدار در همه زمينه‌ها را در دستور كار قرار داد. آيا ما هم مي‌توانيم از چالش‌هاي نظامي اخير براي دستيابي به توسعه استفاده كنيم؟
از منظر اجتماعي و حكمراني افزايش مولفه‌هايي كه ما را به انسجام دروني و اجتماعي مي‌رساند و آن را ادامه مي‌دهد، رضايت مردم است. هر چيزي كه باعث دلخوري مردم مي‌شود بايد كنار گذاشته شود. پس از جنگ جهاني دوم، حتي كشورهايي كه درگير جنگ نبودند از جنگ استفاده كردند تا خود را ارتقا دهند. مثلا سوييس بي‌طرف بود و درگيري مستقيمي با جنگ نداشت. همين سوييس براي مردمش پناهگاه‌هاي ويژه جنگ حتي پناهگاه‌هاي اتمي تدارك ديده است. وقتي با رژيمي مانند اسراييل سر و كار داريم حتي براي چنين مواردي هم بايد پيش‌بيني‌هايي داشته باشيم. اما در رخداد اخير متوجه شديم در اين بخش‌ها ضعف‌هايي وجود دارد.
    به نظر مي‌رسيد، مقامات ايراني در مواجهه با شخصيتي مانند ترامپ هم بايد پيش‌بيني‌هايي داشته باشند. براي ترامپ يك جمله، يك اظهارنظر و يك نقد يا تعريف مهم است و به آن واكنش نشان مي‌دهد. در حالي كه براي سياستمداران حرفه‌اي معمولا صحبت‌هايي كه پشت درهاي بسته زده مي‌شود، داراي اهميت است. از منظر رفتارشناسي با ترامپ چگونه بايد رفتار كرد؟
فكر مي‌كنم از ميان سياستمداران ايراني، فردي كه ترامپ را خوب شناخت، دكتر ظريف بود. ظريف پس از پيروزي ترامپ اعلام كرد ما از اين به بعد با سياست خارجي توييتري برخورد خواهيم داشت. انگار ترامپ به‌طور دايم گوشي در دست دارد و توييت مي‌زند و توييت‌ها و اظهارات ديگران را مي‌خواند. ترامپ از روش گيج‌كنندگي استفاده مي‌كند. به همه مقامات مسوول و سياستمداران ايراني، پيشنهاد مي‌كنم كتاب هنر معامله به سبك ترامپ را بخوانند. ترامپ در اين كتاب با صراحت مي‌گويد: «در هنگام معاملات بزرگ بايد حرف‌هاي ضد و نقيضي بزنيد تا هدف اصلي‌تان در ميان آنها پنهان شود.» اگر سياستمداران ايراني اين كتاب را خوانده باشند از رفتارهاي اخير ترامپ تعجب نمي‌كنند. او به دنبال يك معامله بزرگ است و مي‌داند بايد هدفش را ميان مواضع ضد و نقيض پنهان كند.
يعني شما فكر مي‌كنيد كه ترامپ به دنبال يك معامله بزرگ با ايران است؟ اما راه مقابله با ترامپ چيست؟
اساسا راه مواجهه با ترامپ و هر نوع دشمن خارجي ديگري انسجام است. انسجام و اتحاد نوشداروي هر چالش و بحراني است. ايران از سال‌هاي پس از انقلاب بارها به اين نتيجه روشن رسيده است. هر زمان ايران انسجام داخلي داشته، دشمن عقب‌نشيني كرده. جايي كه حداكثر انسجام داخلي وجود دارد، حداكثر تحقق اهداف هم وجود دارد. يك نمونه بارز تاثير اتحاد در عقب‌نشيني دشمن حدفاصل سال‌هاي 2001 و 2003 نمايان شد. در آن برهه امريكا ناچار شد به عراق حمله كند، چون در ايران دولت اصلاحاتي روي كار بود كه بيش از 76درصد راي مردم را پشت خود داشت. شك نكنيد اگر شرايط اين‌گونه نبود امريكا به جاي عراق، ايران را براي حمله انتخاب مي‌كرد. بنابراين تبديل اين تهديد به فرصت از طريق مولفه‌هايي ممكن است كه ما را به حداكثر انسجام برساند. 
 با اين پيش‌فرض فكر مي‌كنيد، چه عاملي باعث چراغ سبز امريكا به اسراييل براي حمله به ايران شد؟
شك نكنيد يكي از اصلي‌ترين دلايل حمله اسراييل و امريكا به ايران، كاهش مشاركت‌هاي انتخاباتي و رشد اعتراضات در ايران طي سال‌هاي اخير بود. اينكه در ابتداي گفت‌وگو حمله اسراييل به ايران را در راستاي يك پروژه براندازي تفسير كردم در راستاي همين واقعيت است. آنها فكر كردند چون مشاركت در انتخابات ايران به 30 و 40 و 50درصد رسيده، پس مي‌توان به ايران حمله كرد. معتقدم يكي از اقدامات هوشمندانه رهبري اين بود كه در آخرين انتخابات سراسري رياست‌جمهوري در ايران، تلاش كرد اين شكاف و گپ را پر كرد. تصور كنيد اگر با دست فرمان قبلي حركت مي‌كرديم و يك دولت حداقلي در ايران روي كار بود، غرب با دامنه وسيع‌تري از تدارك تهاجم خود را آغاز مي‌كرد. حضور دولت آقاي پزشكيان يكي از دلايل اصلي شكل‌گيري اين اتحاد و انسجام دروني در كشور است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون