« اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي با عباس موسوي سخنگوي اسبق وزارت امور خارجه بررسي كرد
بازي با آتش در قلب خاورميانه
هدف واقعي متجاوزان، توقف برنامه هستهاي و تضعيف ساختاري ايران است و تهران در مقابل، پروژه بازدارندگي موثر و هوشمندانهاي تعريف كرده است
حديث روشني
درحالي كه مقامات امريكايي و به ويژه شخص دونالد ترامپ، مدعي شكست برنامه هستهاي ايران هستند و آن را به دستاويزي براي كشاندن تهران به پاي ميز مذاكره قلمداد ميكنند، اروپا و برخي محافل در واشنگتن همزمان سناريوي بازگشت به مكانيسم ماشه را روي ميز قرار دادهاند؛ دوگانگي آشكاري كه نهتنها نشان از تناقض در رويكردهاي مخرب غرب دارد، بلكه از تلاش هماهنگ براي فشار ديپلماتيك و رواني بر تهران حكايت ميكند. در ميانه اين فضاي متناقض، ادعاهاي دونالد ترامپ و برخي نهادهاي امنيتي ايالاتمتحده درباره نابودي ذخاير اورانيوم ايران به واسطه حملات اسراييل و امريكا، در كنار مواضع رافائل گروسي، مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي، كه هشدار ميدهد ايران در آستانه گريز هستهاي قرار گرفته، معادلات حاكم ميان ايران با غرب و همزمان نهاد پادماني را برجستهتر كرده است. به ادعاي گروهي از ناظران اين تناقضها، بخشي از طرحي بزرگتر است كه هدف آن، تضعيف مشروعيت فعاليتهاي هستهاي ايران از يكسو و افزايش فشار براي بازگرداندن تهران به مدار ديپلماسي است؛ گزارهاي كه به تعبير وزير امور خارجه كشورمان اكنون ديگر در ورطه نابودي قرار دارد. با اين حال، در سايه سناريوهاي احتمالي بعد از تجاوزات مستقيم اسراييل و امريكا به خاك ايران، كه نقض آشكار قوانين بينالمللي محسوب ميشود، پرسش كليدي اين است كه آيا فضاي امنيتي و بياعتمادي موجود، فضايي براي بازسازي سازوكارهاي ديپلماتيك باقي ميگذارد يا خير.
به باور اين گروه پاسخ به اين سوال در گرو ارزيابي واقعبينانه ايران از موازنه قدرت منطقهاي و نيز بهرهگيري هوشمندانه از اهرمهاي بازدارندگي براي طرفين درگيري است. اهرمهايي كه به نظر ميرسد حداقل در جبهه ايران در مقطع كنوني و به واسطه تجاوزات آشكار رژيم اسراييل و در هماهنگي با امريكا دستخوش تحولاتي شده است. ذيل چنين معادلاتي است كه گروهي از ناظران همچنانكه از پايان ديپلماسي سخن ميگويند، اما همزمان امكان بازگشت به ميز مذاكره را محتمل قلمداد ميكنند، ولو به صورت محدود و مشروط، اين گروه با استناد به خبرهاي تاييد نشده از آمادگي مشروط ايران براي انتقال بخشي از ذخاير اورانيوم در صورت دستيابي به توافق مدعياند ممكن است روزنهاي هر چند محدود براي تنشزدايي در مقطع كنوني گشوده شود.
اخيرا شبكه المانيتور به نقل از اميرسعيد ايرواني نماينده كشورمان در سازمان ملل مدعي شد كه تهران نيز آمادگي دارد در صورت در دسترس بودن توافق اورانيومهاي بيست درصد و شصت درصدي خود را به خارج از خاك ايران براي مصرف در راكتورهاي غيرنظامي منطقه منتقل كند. ادعايي كه تاكنون به تاييد مقامات دستگاه ديپلماسي كشورمان نرسيده است.
ناظران نيز در اين رابطه معتقدند گرچه انتشار چنين ادعايي در سطح طرح يا يك پيشنهاد باقي مانده، اما در صورت تحق ميتواند به عنوان سيگنالي از آمادگي مشروط تهران براي احياي مجاري گفتوگو تلقي شود.
اين درحالي است كه فضاي عمومي منطقه همچنان ملتهب است: از يكسو، اسراييل در وضعيت شكننده داخلي بهسر ميبرد و براساس تحليلهاي ادعايي، آتشبس فعلي را صرفا فرصتي براي بازآرايي نظامي ميداند و ازسوي ديگر، تهران در موقعيتي است كه تقويت اهرمهاي بازدارندگي خود، به ويژه در ابعاد نظامي را در اولويت قرار داده است.
در همين راستا سناريوهاي آينده در صورتي كه رويارويي نظامي ميان تهران و تلآويو دوباره آغاز شود، ميتواند سناريوهايي چون درگيريهاي پراكنده تا مواجههاي تمامعيار ميان ايران و رژيم اسراييل را كليد بزند؛ سناريوهايي كه به واسطه هرگونه اشتباه محاسباتي، به سرعت به بحراني امنيتي در منطقه تبديل خواهد شد.
به اين بهانه روزنامه اعتماد در راستاي واكاوي ابعاد مختلف فضاي ملتهب كنوني بعد از رويارويي تهران و تلآويو و در شرايطي كه از آن تحت عنوان آتشبس شكننده ياد ميشود با سيدعباس موسوي، سخنگوي اسبق وزارت امور خارجه و معاون فعلي رياستجمهوري گفتوگو كرده است.
موسوي در گفتوگوي خود با «اعتماد» ضمن ارزيابي مواضع متناقض و هدفمند مقامات غربي بر اين باور است كه تقسيم كار معناداري ميان دولتهاي اروپايي و ايالاتمتحده و نيز رژيم صهيونيستي با هدفي فراتر از برنامه هستهاي كشورمان و براي تضعيف ايران انجام شده است.
مشروح گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
سيدعباس موسوي، سخنگوي اسبق وزارت امور خارجه در پاسخ به پرسش نخست «اعتماد» در باب ارزيابيهاي متناقض دول غربي درباره ذخاير غنيسازي و برنامه هستهاي كشورمان و همزمان تهديدشان جهت فعال كردن ماشه خاطرنشان كرد: رويكرد و سياستهاي ايالاتمتحده امريكا در قبال ايران روشن بوده و هست و اين بازيگر تلاش داشته و دارد تا توانمنديهاي هستهاي جمهوري اسلامي ايران را هدف قرار دهد. اين موضوع نه به شخص دونالد ترامپ محدود ميشود، نه به حزب جمهوريخواه يا دموكرات، بلكه يك راهبرد ثابت در سياست خارجي امريكاست كه در قالبهاي مختلف توسط دولتهاي دموكرات و جمهوريخواه دنبال شده و ميشود.
موسوي در ادامه تاكيد كرد: به ياد بياوريد كه حتي باراك اوباما، رييسجمهور پيشين امريكا از حزب دموكرات پيشتر مدعي بود كه ميخواستيم پيچ و مهرههاي برنامه هستهاي ايران را باز كنيم؛ اما نتوانستيم. اين عدم توانايي ناشي از موقعيت ويژهاي بود كه ايران در آن بازه زماني در آن قرار داشت. در شرايط كنوني، همان سياست گذشته در قبال ايران در جريان است، اما با اهرمها و تاكتيكهاي متفاوتتر و پيچيدهتر.
موسوي در ادامه به «اعتماد» گفت: بازيگران اصلي منطقهاي، به ويژه رژيم صهيونيستي، ابتدا مواضع حاميان ايران در منطقه را هدف قرار دادند و سپس گزينه رويارويي مستقيم با ايران را برگزيدند. البته در اينجا بايد تاكيد كنم كه هدف نهايي رژيم صهيونيستي فقط نابودي برنامه هستهاي ايران نيست. آنها اهداف عميقتري دارند؛ فروپاشي نظام جمهوري اسلامي ايران، تجزيه ايران بزرگ و حذف نقشآفريني ايران در معادلات منطقهاي.
از همين منظر است كه من تحولات اخير را با بدبيني دنبال ميكنم و حتي نسبت به دوام آتشبس كنوني نيز خوشبين نيستم، چون فراتر از يك تنش موضعي، برنامهريزي استراتژيك است براي تضعيف ساختاري ايران.
معاون رييسجمهور در ادامه گفتوگويش با «اعتماد» خاطرنشان كرد: در چنين شرايطي، به باور من، ايران بايد تعريف تازهاي از بازدارندگي ارايه دهد. ما نيازمند يك بازدارندگي موثر و هوشمند هستيم؛ بايد به نوعي ماشين محاسباتي دشمن را دچار اختلال و ترديد كرد. اگرچه من اطلاعات خاص يا ويژهاي از برنامههاي نظامي و نيروهاي مسلح كشور دراختيار ندارم، اما اين امكان وجود دارد كه دشمنان ايران در محاسبات خود اين احتمال را لحاظ كرده باشند كه جمهوري اسلامي ايران، اگر تحت فشار قرار گيرد و مساله موجوديت كشور در ميان باشد، ممكن است به اهرمهايي متوسل شود كه تاكنون از آنها استفاده نكرده يا حتي از آنها رونمايي هم نشده است. اين فرض به خودي خود ميتواند در محاسبات آنها اثرگذار باشد و سطحي از بازدارندگي نانوشته و پنهان را ايجاد كند.
موسوي در پاسخ به ديگر سوال «اعتماد» در باب تحليل و واكاوي تناقضهاي فاحش ميان ادعاهاي دولت ترامپ در راستاي انهدام تاسيسات هستهاي و نيز هشدار اخير مديركل نهاد پادماني مبني بر دستيابي ايران به سلاح هستهاي طي چند ماه آينده عنوان كرد: همانگونه كه پيشتر نيز اشاره كردم، بهنظر من مساله هستهاي صرفا بهانه است. در رفتار غربيها و به ويژه رژيم صهيونيستي، تناقضاتي بنيادين وجود دارد كه نشان ميدهد آنها در پي چيزي فراتر از يك توافق درباره سانتريفيوژها يا درصد غنيسازي هستند.
به باور موسوي هدف آنها به زانو درآوردن و تسليم كامل ايران است. آنها حتي از تغيير ساختار سياسي كشور نيز سخن گفتهاند و در مرحله نهايي، روي گزينه تجزيه ايران حساب باز كردهاند. اين موضعگيريها را آشكارا بيان ميكنند و ديگر در لفافه سخن نميگويند.
ديپلمات پيشين كشورمان در ادامه تاكيد كرد: اگر بخواهيم صرفا به اين تناقضات اشاره كنيم يا آنها را دستاويز واكنشهاي رسانهاي يا ديپلماتيك قرار دهيم، بهجايي نخواهيم رسيد، چراكه اينها بخشي از يك طرح استراتژيك كلان است. تقسيم كاري روشن و هدفمند بين مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي، اتحاديه اروپا، دولت ايالاتمتحده و رژيم صهيونيستي شكل گرفته و اين اجزا، در راستاي يك هدف مشترك، هر كدام نقش خود را ايفا ميكنند.
به گفته سخنگوي اسبق دستگاه ديپلماسي كشورمان از اين رو، هوشياري حداكثري همه اركان كشور الزامي است. نه تنها نيروهاي مسلح و دستگاه ديپلماسي، بلكه جامعه و افكار عمومي بايد در برابر اين پروژه بلندمدت و مخرب آگاه و مقاوم باشند، چراكه با دورهاي جديد مواجهيم؛ دورهاي كه در آن قواعد سنتي نظم بينالملل مانند حقوق بينالملل، معاهدات سازمان ملل و عرفهاي پذيرفته شده جهاني عملا بياعتبار شدهاند. در چنين فضايي است يك رژيم متجاوز و افسارگسيخته مانند اسراييل ميتواند بدون پرداخت هزينه قواعد را زير پا بگذارد.
اين عضو نهاد رياستجمهوري در پاسخ به ديگر پرسش «اعتماد» در باب ادعاهايي مبني بر بازگشت احتمالي ايران به ميز مذاكره با امريكا تاكيد كرد: ميز مذاكره در شرايط فعلي ديگر آن ميزي نيست كه پيشتر پيش روي ما قرار داشت. نه تنها موضوعات مرتبط با رايزنيها تغيير كرده، بلكه دستور كارهايي كه پيشتر مطرح بود نيز دستخوش دگرگوني شدهاند. فراموش نكنيم نظام عدم اشاعه، به واسطه سياستهاي مخرب غربيها و گزارشهاي جانبدارانه شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي، به شدت تضعيف شده است.
به باور موسوي از سوي ديگر، حملات مكرر به تاسيسات صلحآميز هستهاي ايران، به ويژه ازسوي رژيم صهيونيستي، بهروشني نقض آشكار اصول عدم اشاعه است و نشان ميدهد كه ديگر نميتوان به اين رژيم اعتماد كرد. در چنين شرايطي، منطقي است كه بپذيريم ميز مذاكره، دستور كار آن و حتي نتايج مورد انتظار نيز بهكلي تغيير خواهند كرد. با اين حال، از نگاه من، مذاكره همچنان يكي از ابزارهاي كليدي براي تامين منافع ملي است و نبايد آن را به كلي كنار گذاشت.
به گفته اين ديپلمات اسبق كشورمان در جهان امروز، ما با مفهومي به نام ديپلماسي در جنگ روبهرو هستيم؛ يعني حتي در شرايط درگيري و تشديد تنشها، كانالهاي ديپلماتيك ميتوانند فعال باقي بمانند. اين موضوع در مورد ايران نيز صادق است. سفارتخانهها ميتوانند در سطوح پايين فعال بمانند، پيامها به صورت مستقيم يا غيرمستقيم رد و بدل شوند و كشورهاي واسط همچنان نقش ميانجي را ايفا كنند، اما با همه اينها، واقعيت اين است كه كل ساختار مذاكره نيازمند بازتعريف كامل است.
موسوي در پاسخ به ديگر پرسش «اعتماد» مبني بر ارزيابي اهرمهايي كه دراختيار ايران براي افزايش بازدارندگي در شرايط تشديد تنش قرار دارد، خاطرنشان كرد: بيآنكه بخواهيم شعار دهيم، بايد تاكيد كنم آنچه در طول دوازده روز درگيري ميان ايران و رژيم صهيونيستي رخ داد، عملا ضربهاي آشكار به مفهوم ديپلماسي بود، چراكه آنها نه تنها زير ميز مذاكره زدند، بلكه به طور مستقيم به تاسيسات و شخصيتها و فرماندهان برجسته ايراني حمله كردند، دست به ترور كور زده و همزمان، در رسانهها از آمادگي براي گفتوگو سخن گفتند. اما نكته مهم اينجاست: جمهوري اسلامي ايران، برخلاف انتظار متجاوزان، از مسير گفتوگو خارج نشد، بلكه با حفظ مقاومت، خويشتنداري و منطق ديپلماتيك خود موضع خود را حفظ كرد.
به باور موسوي، يكي از نكات درخشان اين دوره، انسجام اجتماعي غيرمنتظرهاي بود كه در ايران شكل گرفت. همه جريانهاي سياسي، اقشار گوناگون مردم و نخبگان فكري با همصدايي بيسابقهاي بر ضرورت دفاع از كشور تاكيد كردند. اين همبستگي، از ديد من، باعث شد كه اينبار تقاضا براي مذاكره و توقف درگيريها، نه ازسوي ايران، بلكه از سوي طرف مقابل و از طريق ميانجيگران منطقهاي مطرح شود.
به گفته موسوي همزمان، پيامهاي شفاف و قدرتمند رهبري نيز نقش مهمي در تغيير محاسبات دشمن ايفا كرد. بنابراين، هر چند من شخصا نسبت به پايداري وضعيت آتشبس خوشبين نيستم، اما اين احتمال هست كه دشمن به دليل تغيير در محاسبات خود، دست به اقدام جديدي نزند يا لااقل با احتياط عمل كند.
سخنگوي اسبق دستگاه ديپلماسي كشورمان در پاسخ به سوال ديگر «اعتماد» درباره احتمال وقوع جنگي فراگير در منطقه به واسطه تغيير معادلات و موازنه قوا و تحركات اسراييل تاكيد كرد: به هر حال، همه اركان جمهوري اسلامي در آمادهباش هستند. نيروهاي نظامي، ديپلماتها و بدنه مديريتي كشور به شكل موازي و هماهنگ عمل ميكنند. هدف اين است كه اگر دشمن بخواهد از عنصر غافلگيري استفاده كند، جمهوري اسلامي با قدرت، غافلگيري را خنثي كند.
به باور موسوي اين احتمال هم وجود دارد كه دشمن مجددا وارد ماجراجويي شود، اما پاسخ ايران به حمله امريكا و هدف قرار دادن پايگاه العديد در قطر، يك پيام راهبردي داشت كه به نظر ميرسد معادلات را تغيير داد، چراكه ممكن است اگر اين رويكرد ادامه پيدا كند و موازنه به شكل خطرناكي تغيير كند.
موسوي همچنين تاكيد كرد: جمهوري اسلامي ايران بازيگر كوچكي نيست؛ ناامني در ايران، به معناي بيثباتي در كل خليجفارس و حتي جهان خواهد بود. ايران ممكن است ابزارهايي دراختيار داشته باشد كه استفاده از آنها معادلات منطقه را به طور كامل بههم بريزد.
موسوي در پاسخ به پرسش پاياني «اعتماد» در باب راستيآزمايي انتشار ادعاهايي مبني بر پذيرش احتمالي پيشنهاد كنسرسيوم از سوي ايران و نيز پيامدهاي احتمالي مطرح شدن چنين پيشنهادي تاكيد كرد: توجه داشته باشيد قبل از شروع حملات تجاوزكارانه اسراييل و امريكا، مذاكراتي درباره پيشنهادهايي ازجمله خروج اورانيوم غنيشده، طرح كنسرسيوم غنيسازي در داخل ايران و ديگر پيشنهادهايي از اين دست در جريان بود، اما حالا به نظر ميرسد با فضاي كاملا جديدي روبهرو هستيم. دشمن مدعي است كه به زيرساختهاي كليدي ما ضربه زده و ذخاير ما را از بين برده. اگر اين ادعا درست باشد، اساسا مشخص نيست كه آنها اكنون ميخواهند بر سر چه چيزي مذاكره كنند.
به گفته موسوي با اين همه و عليرغم بيعملي مجامع بينالمللي بايد همزمان پيگيري حقوقي منافعمان جدي گرفته شود، هر چند كه نبايد به نهادهايي چون سازمان ملل، شوراي امنيت، يا ساختارهاي پادماني آژانس بينالمللي انرژي اتمي دل خوش كرد.
تجربه نشان داده كه اين نهادها فقط تا جايي قابل اتكا هستند كه در راستاي منافع قدرتهاي بزرگ و گرداننده آنها عمل كنند. به محض اينكه وقتي كشوري بخواهد مستقل عمل كند، همين ساز و كارها عليه آن فعال ميشوند و عملا بياعتبار ميگردند.