حملات اسراييل به ايران حدود 1500 زلزله ناشي از انفجار ايجاد كرد
مهدي زارع؛ استاد پژوهشگاه زلزلهشناسي در گفتوگو با «اعتماد» خبر داد
در طول حملات 12 روزه اسراييل، بيش از 3400 پرتابه به سمت ايران شليك شده است
بنفشه سامگيس
مهدي زارع؛ استاد پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي در گفتوگو با «اعتماد» خبر داد كه در طول حملات 12 روزه اسراييل به ايران و همچنين به دنبال حمله امريكا به تاسيسات هستهاي فردو، نطنز و اصفهان در همين مدت، حدود 1500 انفجار ناشي از اصابت بيش از 3400 پرتابه در شهرهاي محل حملات اتفاق افتاده كه به تعداد انفجارها، حداقل 1500 زمينلرزه در محل انفجار رخ داده است.
زارع در اين مصاحبه ميگويد كه تمام زمينلرزههاي ناشي از انفجار در جريان حملات 12 روزه اسراييل و امريكا، در نگاشتهاي ايستگاههاي لرزهنگاري ايران و كشورهاي منطقه ثبت شده است.
به گفته زارع، شديدترين زمينلرزه ناشي از انفجار طي اين 12 روز، به دنبال حمله امريكا به تاسيسات هستهاي فردو، نطنز و اصفهان و انفجار بمبهاي سنگرشكن بوده كه به زلزلههايي با بزرگاي 2 منجر شده است.
زارع ميگويد كه اين انفجارها اگر روي صفحه گسل در حال برش رخ ميداد، ميتوانست به زلزلههاي بسيار ويرانگرتر منجر شود ولي حالا تهديد جدي ناشي از وقوع 1500 زمينلرزه در طول 12 روز، ريزش ناگهاني و تخريب سطح زمين در شهرهايي همچون تهران است كه پيش از اين هم با خطر فروچالهها مواجه بودهاند.
در طول جنگ 12 روزه ايران و اسراييل، شهرهايي در 24 استان كشور هدف حمله پهپادي و موشكي قرار گرفتند و طبق تصاويري كه در فضاي مجازي منتشر ميشد، در هر نقطه از اصابت موشك يا پهپاد هم، انفجارهايي مهيب و منجر به تخريب رخ ميداد. باتوجه به هشدارهايي كه در طول سالهاي اخير درباره زلزلهخيزي و وجود گسلها و فرونشستها در سراسر كشور مطرح كرديد، انفجارهاي اين 12 روز و وزن زيادي كه بر اثر موج انفجار به زمين وارد ميشده تا چه اندازه ميتواند در بروز زلزله تاثير داشته باشد؟
همين انفجارها، باعث بروز زلزلهها هستند چون انرژي آزاد شده در محل وقوع انفجار، يك زلزله مصنوعي و ناشي از انفجار ايجاد ميكند كه اين زلزله، به صورت موجهاي فشاري است و امواج فشاري اين زلزله در اطراف محل انفجار، باعث تخريب گسترده و زياد ميشود. البته انفجارهاي متعارف و غيرهستهاي، باعث ايجاد زلزلههاي كوچك ميشوند. موشكي كه حامل حدود 140 كيلو ماده منفجره باشد، در زمان اصابت و انفجار، باعث ايجاد زلزلهاي با بزرگاي 1.5 خواهد شد و انفجار بر اثر اصابت هزار كيلو ماده منفجره، زلزلهاي با بزرگاي حدود 2 ايجاد ميكند. انفجارهاي در سطح زمين، آثار سطحي زيادي هم دارند ولي در صورت انفجار در هوا، شدت زمين لرزهها و شدت تكانهايي كه ثبت ميشود، كمتر خواهد بود. بزرگترين زلزله مصنوعي تاريخ، مهر ماه 1340 و توسط اتحاد جماهير شوروي و به دنبال انفجار بمب تزار كه يك بمب هيدروژني بود، رخ داده است. اين بمب هيدروژني، معادل 160 مگاتن ماده منفجره بود و اگر اين انفجار، در سطح زمين رخ ميداد، زلزلهاي با بزرگاي 7.5 ايجاد ميكرد ولي اين بمب در هوا منفجر شد و زلزلهاي با بزرگاي حدود 5.5 ايجاد كرد. انفجار بمب تزار، به دليل حجم ماده منفجره، بزرگترين انفجار دستساز انسان محسوب ميشود.
يعني حتي انفجار در هوا هم ميتواند بر لايههاي زمين تاثير لغزشي و لرزهاي بگذارد؟
بله و اگر انفجار بزرگي باشد، زلزله بزرگي هم ايجاد خواهد كرد. البته اغلب انفجارهاي بزرگ انسانساز، قبل از امضاي پيمانهاي سالت در سال 1974 رخ داده و از سال 1974 و به دنبال پذيرش محدوديت كاربرد جنگافزارها توسط امريكا و اتحاد جماهير شوروي، اين انفجارها هم بهشدت كاهش يافت. بعد از اجراي پيمان سالت و تا امروز، صرفا چند انفجار هستهاي توسط هند و پاكستان در عمليات متقابل در دهه 1990 ميلادي رخ داده است. سپتامبر 2017 هم كرهشمالي در ششمين آزمايش هستهاي خود، يك بمب هيدروژني منفجر كرد و درحالي كه برآورد ميشد اين بمب، حاوي 140 كيلو ماده منفجره بوده، به دنبال اين انفجار، زلزلهاي با بزرگاي 6.3 رخ داد. اين زلزله به دليل عمق صفر كيلومتر در لايههاي زمين و الگوهاي ناسازگار با زلزلههاي زمينساختي، به عنوان يك زلزله ناشي از انفجار تاييد شد. البته به دنبال وقوع هر زلزله ناشي از انفجار، اين زمينلرزه علاوه بر اينكه بلافاصله در دستگاههاي لرزهنگاري دنيا، ثبت و گزارش ميشود، غيرطبيعي بودن زمينلرزه و وقوع لرزه به دليل انفجار هم اعلام ميشود. يكي از دلايل مهم توسعه علم زلزلهشناسي بعد از جنگ جهاني دوم، پايش انفجارها بود. بعد از سال 1945 امريكا و شوروي با سرمايهگذاري در كشورهاي همكار و همسو با خود، دانش لرزهنگاري و زلزلهشناسي را با هدف پايش منشا زلزلهها توسعه دادند تا از اين طريق از تحركات يكديگر مطلع شوند. به همين دليل، بعد از جنگ جهاني دوم، امريكاييها در كشورهايي مثل ايران و تركيه و پاكستان و افغانستان براي توسعه علم لرزهنگاري و زلزلهشناسي سرمايهگذاري كردند درحالي كه سرمايهگذاري اتحاد جماهير شوروي در اين زمينه، در كشورهاي كمونيستي و اروپاي شرقي صورت گرفت و البته فايده اين توسعه در كشورهاي مقصد هم، يك كاركرد همگاني براي ثبت زلزلهها بود، چنانكه زلزله بويينزهرا (10 شهريور 1341) با كمك همين شبكههاي لرزهنگاري، ثبت و گزارش شد.
با توضيحات شما، با توجه به اينكه ايران از حدود 30 سال قبل به فعاليت و تحقيق در حوزه دانش و توليد ادوات هستهاي مشغول بوده، اين شبهه پررنگ ميشود كه آيا تمام زلزلههايي كه در 30 سال اخير در ايران رخ داده، پديده طبيعي تحرك لايههاي مختلف زمين بوده يا در اين مدت، مواردي هم از زلزلههاي مصنوعي و انسانساز اتفاق افتاده است؟
جواب سوال شما بسيار شفاف و واضح است. در طول 30 سال اخير، دانش زلزلهشناسي در ايران و جهان، توسعه قابلتوجهي داشته است. طي اين سه دهه، تعداد شبكههاي لرزهنگاري در كشور، از حدود 15 يا 20 ايستگاه، به بيش از هزار ايستگاه شتابنگاري و بيش از حدود 160 ايستگاه لرزهنگاري رسيده كه البته بايد بسيار بيشتر از اينها هم ميبود. امروز، نسلي از متخصصان در حوزه زلزلهشناسي دستگاهي و بررسي دليل و منشا وقوع زلزله كار ميكنند و طي بررسيهاي خود متوجه ميشوند كه آيا رخداد زلزله، طبيعي و ناشي از گسلش يا ناشي از انفجار بوده است. موضوع تز دكترا و فوق ليسانس 4 نفر از دانشجويان من در سالهاي اخير هم، بررسي زلزلههاي ناشي از انفجارات در اطراف تهران بوده است. علاوه بر اين، اتفاقا به دليل افزايش حساسيتها بر فعاليتهاي مرتبط با توسعه صنايع هستهاي ايران، پايش و رصد برونمرزي بر زمينلرزههاي ايران، حتي بسيار بيشتر از فعاليت پايگاههاي داخل كشور است چنانكه طي 30 سال اخير، تعداد ايستگاههاي لرزهنگاري كه در كشورهاي اطراف ايران نصب شده، بهشدت افزايش داشته و امروز، كشورهاي حاشيه جنوبي خليجفارس، عراق، تركيه، كشورهاي حوزه قفقاز، آذربايجان، ارمنستان، گرجستان، تركمنستان، عمان، عربستان، قطر، كويت، افغانستان و پاكستان به سيستمهاي نوين و پيشرفته لرزهنگاري مجهز شدهاند كه البته يكي از فوايد اين تجهيز، توسعه دانش لرزهنگاري اين كشورها بوده چنانكه دولت پاكستان، بعد از زلزله 7.6 ريشتري سال 2005 در منطقه كشمير، با سرمايهگذاري ژنرال پرويز مشرف (نخستوزير وقت پاكستان) براي نوسازي سيستم لرزهنگاري خود اقدام كرد اما نكته مهم اين است كه ميزان سرمايهگذاري امريكا براي نوسازي و تجهيز سيستمهاي لرزهنگاري در اغلب كشورهاي اطراف ايران، بسيار قابل توجه بوده است، بنابراين دستگاههاي لرزهنگاري فعال در كشورهاي اطراف ايران، به تمام زمين لرزههايي كه در ايران رخ ميدهد و حتي به كوچكترين لرزهها هم حساس است و منشا و دليل لرزه و ارتباط زمينلرزه با انفجار يا فعاليت گسل، توسط اين دستگاههاي لرزهنگاري ثبت و بررسي ميشود. در تكميل جواب سوال شما ميگويم كه با اطمينان بسيار بسيار بالا ميتوان گفت كه در اين 30 سال، هيچ انفجار غيرمتعارفي در ايران اتفاق نيفتاده است. انفجار غيرمتعارف به معناي انفجار حدود يك كيلو تن ماده منفجره و ايجاد زلزلهاي با بزرگاي 4 به دنبال اين انفجار است. اگر در اين 30 سال انفجار غيرمتعارف در ايران داشتيم، حتي با فرض اينكه در زمان انفجار و وقوع زمينلرزه ناشي از آن، سيستمهاي لرزهنگاري داخل كشور خاموش بوده باشد، دستگاههاي لرزهنگاري نصب شده در كشورهاي اطراف ايران، حتما اين زمينلرزه و منشا آن را با دقت و كيفيت بالا گزارش ميكرد.
زمينلرزه ناشي از انفجار و زلزله ناشي از رخداد طبيعي زمين، متفاوت و قابل تشخيص است؟
كاملا قابل تشخيص است و تعدادي از زلزلهشناسان، متخصص تشخيص منشا و تفاوت لرزههاي ناشي از انفجار يا گسلش هستند علاوه بر اينكه در سالهاي اخير، با الگوريتمهاي هوش مصنوعي، كيفيت و دقت و سرعت اين تشخيص هم بسيار بسيار بيشتر شده است. شبكههاي لرزهنگاري با تجزيه و تحليل تفاوتهاي كليدي در سيگنالهاي لرزهاي، بين زلزلههاي زمينساختي طبيعي و رويدادهاي انفجاري مصنوعي (مانند آزمايشهاي هستهاي يا انفجارهاي بزرگ معادن) تمايز قائل ميشوند. يكي از تفاوتهاي مورد بررسي، اندازهگيري عمق زلزله است. زلزلههاي طبيعي با بزرگاي بيش از ۴ معمولا در عمق بيش از 5 كيلومتر و زلزلههاي با بزرگاي ۴ در عمق كمتر از 5 كيلومتر رخ ميدهد درحالي كه زلزله ناشي از انفجار، هميشه در عمق صفر تا 2 كيلومتر اتفاق ميافتد. بررسي شكل موج، يكي ديگر از ملاكهاي تشخيص زلزله ناشي از انفجار يا تحركات گسل است. انفجار، انرژي را به طور مساوي در تمام جهات لايههاي زمين منتشر ميكند درحالي كه در زلزلههاي طبيعي ناشي از برش در گسلها، انرژي در جهات خاص منتشر ميشود. انرژي فركانس زلزله ناشي از انفجار، از همان لحظه اول، بالاتر و تيزتر است و به كاهشي سريع ميرسد ولي انرژي فركانس زلزلههاي طبيعي، به صورت تدريجي و در مدت زمان طولانيتر افزايش مييابد. زلزلههاي ناشي از انفجار، معمولا در حوالي معادن و اماكن نظامي يا محل اصابت پرتابهها اتفاق ميافتد و برخلاف زلزلههاي طبيعي، پسلرزه ندارد.
ميگوييد كه در اين 30 سال، زلزله با بزرگاي بيش از 4 و ناشي از انفجار غيرمتعارف نداشتيم. آيا ممكن بوده كه انفجارهاي متعارف، زلزلههايي با بزرگاي كمتر از 4 ايجاد كرده باشد؟
انفجار حدود يك كيلو تا چند تن ماده منفجره، باعث بروز زلزله ميشود و زلزلههاي ناشي از انفجار متعارف، معمولا در محدوده بزرگاي نيم تا 3 است. زلزلههاي ناشي از انفجار با بزرگاي نيم، يك، 1.2 و تا سقف 3، در اطراف شهرهاي ايران و حتي اطراف تهران و تمام مناطق معدني، به كرات و به صورت روزانه اتفاق ميافتد. اگر بزرگاي زلزله ناشي از انفجار، بين 3 و 4 باشد و حتي در بعضي ايستگاههاي لرزهنگاري دورتر از محل زلزله ثبت نشود، حتما در ايستگاههاي نزديكتر ثبت خواهد شد. تاكيد ميكنم كه نه تنها زمينلرزه با بزرگاي بين 3 و 4 ناشي از انفجار، يك اتفاق غيرمتعارف نيست، حتي در صورت انفجار دهها يا صدها تن ماده منفجره و بروز زلزله ناشي از اين انفجار، با توجه به تعداد زياد ايستگاههاي لرزهنگاري در كشورهاي اطراف ايران، حتما در اين ايستگاهها ثبت و گزارش خواهد شد.
و تا امروز چنين زمينلرزههاي ناشي از انفجار غيرمتعارف يا با بزرگاي بين 3 و 4 در ايران نداشتيم؟
اگر چنين اتفاقي افتاده بود، بدون ترديد اين زلزلهها مورد شك قرار ميگرفت و حتما در گزارشهاي بينالمللي قيد ميشد كه منشا اين زمينلرزه و بروز آن به دليل گسلش يا انفجار، مورد شك است چون تمام زمينلرزههاي با بزرگاي بيش از 4 و ناشي از انفجار بيش از يك كيلو تن ماده منفجره و موسوم به انفجار غيرمتعارف، به صورت سيستماتيك در تمام دستگاههاي لرزهنگاري جهاني ثبت ميشود و البته اين دستگاهها هم نيازي به تاييد يا تكذيب واقعيت ازسوي كشور مبدا و محل انفجار و زمينلرزه ندارند.
بنابراين، اينطور كه شما براساس مستندات علمي ميگوييد، در 30 سال اخير چنين مواردي نداشتيم و زلزلههاي ايران در اين بازه 30 ساله، به دليل انفجار حين كاوشهاي معدني يا فعاليت گسل بوده است؟
بله. من به نكتهاي اشاره ميكنم كه در سوال شما هم نبود. در اين بازه 30 ساله، در ايران تستهاي نظامي و تستهاي موشكي انجام شده كه به دنبال اين تستها هم، انفجار و زلزله رخ داده ولي تمام انفجارهاي ناشي از تستهاي نظامي و موشكي، در حد انفجارهاي متعارف بوده و البته اين تستها، روال معمول تمام گروههاي نظامي است و اقدام غيرمتعارفي تلقي نميشود. بنابراين، در طول 30 سال اخير، زلزلههاي ايران، يا ناشي از انفجار كاوشهاي معدني يا تستهاي نظامي يا فعاليت گسلها بوده و هيچ كدام از انفجارهاي منجر به زلزله هم، انفجار غيرمتعارف نبوده چون اگر غيرمتعارف بود يا حتي نسبت به غير متعارف بودن انفجار و زلزله ناشي از انفجار، شكي ايجاد ميشد، ترديد نكنيد كه حتما در گزارشهاي بينالمللي مطرح و بررسي ميشد.
گفتيد كه هر انفجاري به يك زمينلرزه منجر ميشود اما بسته به حجم ماده منفجره، بزرگاي زلزله متفاوت خواهد بود. پس در طول جنگ 12 روزه، در تمام شهرهايي كه هدف حمله اسراييل قرار گرفتند، زمينلرزه اتفاق افتاده؟ آيا اين لرزهها توسط دستگاههاي لرزهنگاري ثبت شده است؟
در اين 12 روز، در تمام محلهايي كه پرتابه اصابت كرده، به تعداد انفجارها، زلزله ناشي از انفجار و با بزرگاي حدود نيم تا 2 رخ داده و بزرگترين زلزله هم، ناشي از حمله امريكا به تاسيسات هستهاي فردو، نطنز و اصفهان با بمبهاي سنگر شكن و در تاريخ 22 ژوئن امسال بوده كه با انفجار اين بمبها، زمينلرزهاي با بزرگاي 2 رخ داد. طبق آنچه از بزرگاي لرزههاي ايجاد شده ميشناسيم، هر بمب سنگرشكن كه توسط امريكا به سمت تاسيسات هستهاي فردو، نطنز و اصفهان پرتاب شد، معادل يك تن ماده منفجره بود و هر انفجار به وقوع يك زلزله منجر شد. انفجار ناشي از پرتابههاي اسراييل هم به وقوع زلزله منجر شد و هر انفجار، يك زمينلرزه به دنبال داشت كه بزرگاي زمينلرزهها حدود نيم، يكدهم، دو دهم، 7 دهم، 8 دهم تا حداكثر 2 بود. در منابع خارجي اعلام شد كه طي 12 روز بيش از 3400 پرتابه توسط اسراييل به سمت ايران شليك شده و حدود 1500 انفجار ناشي از اصابت پرتابهها در خاك ايران اتفاق افتاده كه در اين صورت ميتوان گفت كه به تعداد انفجارها، زلزلههاي ناشي از انفجار رخ داده است.
آيا تمام زمينلرزههاي ناشي از انفجار هم توسط دستگاههاي لرزهنگاري كشور ثبت شده است؟
تمام اين موارد در ايستگاههاي لرزهنگاري پژوهشگاه بينالمللي زلزلهشناسي و موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران و مركز تحقيقات مسكن و شهرسازي ثبت شده ولي گزارش اين موارد، تابع پروتكلهاي مشخص است و يكي از قوانين اين است كه يك زمينلرزه در صورتي ثبت ميشود كه در 3 يا 5 ايستگاه ثبت شده باشد و در صورتي كه بزرگاي زمينلرزه، كم و در محدوده يكدهم باشد، اين مورد فقط براي محققان ثبت خواهد شد چون پوشش لرزهنگاري در كشورمان، هنوز در اين حد نيست كه هر زمينلرزه ناشي از اصابت پرتابهها، توسط سه يا چهار ايستگاه لرزهنگاري ثبت شده باشد. من و همكارانم، به زودي، نگاشت لرزهها را برمبناي زمان اصابت پرتابهها بررسي خواهيم كرد. البته تمام مراكز لرزهنگاري، چه در ايران و چه حتي در امريكا و اسراييل، موظفند گزارش تمام زلزلههاي ناشي از انفجار يا اصابت پرتابه را براي وزارت دفاع بفرستند و البته اين گزارش هم عمومي نخواهد شد.
آيا اصابت هر پرتابه يك زمينلرزه ايجاد ميكند يا اگر مقدار مواد منفجره زياد باشد، ممكن است به وقوع چند زمينلرزه منجر شود؟
هر اصابت به يك يا چند انفجار منجر ميشود و هر انفجار، يك زمينلرزه ايجاد ميكند. بعضي از موشكهاي ايران كه در روزهاي آخر جنگ به سمت اسراييل شليك شد، در هر پرتاب به چند انفجار منجر ميشد.
اگر در طول 12 روز 1500 انفجار در نقاط محل اصابت پرتابههاي اسراييل رخ داده باشد يعني در طول 12 روز 1500 زمينلرزه در اين نقاط اتفاق افتاده است. آيا 1500 زمينلرزه در طول 12 روز از نظر علم زلزلهشناسي و زمينشناسي، يك خطر محسوب ميشود؟
خطر از بابت تحريك گسل؟
يا حتي خطر براي مناطق دچار فرونشست؟
بزرگترين خطر اين انفجارها و زمينلرزهها، جانباختن بيش از 600 نفر از هموطنان ما و تخريب خانهها و شكستن شيشهها بر اثر موج انفجار بود چون انفجار باعث زمينلرزه ميشود و لرزه هم، آسيب ايجاد ميكند. اما اگر منظور شما از خطر اين است كه اين انفجارها و زمينلرزههاي متعاقب آن و مثلا، اصابت پرتابه به مخزن نفت شهران، باعث تحريك گسل شمال تهران شده باشد، جواب سوال شما منفي است چون تحريك گسل، مشروط به اين است كه حجم ماده منفجره، معادل چند ده تن يا چند مگا تن باشد و اين حجم از ماده منفجره هم، دقيقا روي صفحه گسل منفجر شود و اين گسل هم دقيقا در مرحله تحريك و بريدن باشد.
باتوجه به اينكه تمام كشور دچار فرونشست است، آيا اين انفجارها در مناطق دچار فرونشست خطري ايجاد نميكند؟
براي دشتهاي دچار فرونشست خطري ندارد چون دشتها بر اثر تخريب منابع آب زيرزميني، دچار تراكم خاك و نشست شدهاند. برآورد من اين است كه اين انفجارها در شهرهاي دچار فروچالهها مشكلاتي ايجاد خواهد كرد. فروچالهها، همين گودالهايي هستند كه به صورت ناگهاني در بعضي خيابانها باز ميشوند. فرض كنيد كه در نقطهاي از شهر، فروچاله ايجاد شده و به مرحله ريزش و تخريب رسيده باشد و حالا اطراف اين نقطه هم چند پرتابه و موشك اصابت كرده و انفجار و زمينلرزهاي اتفاق افتاده باشد. اين نقطه از شهر، حالا يك نقطه تضعيف شده است كه در يك سيلاب يا بارندگي شديد يا عمليات حفاري زيرزميني، ريزش خواهد كرد.