چوب حراج به نهاد علم
عباس عبدي
روزي كه دروازهبان تيم ملي ضربه پنالتي رونالدو را در جام جهاني گرفت، خيليها آن را موفقيت مهمي دانستند، ولي كاري كه اين دروازهبان با دانشگاه آزاد و ماشين توليد مدرك آن كرد و شيوه مدرك عالي گرفتن خود در رشته فيزيولوژي را توضيح داد، دهها برابر ارزشمندتر از گرفتن آن پنالتي بود، و البته اين اتفاقي است كه به نحوی ديگر در دانشگاههاي دولتي هم، گرچه محدودتر درحال رخ دادن است. به احتمال فراوان آقاي دروازهبان قصد افشاگري عليه دانشگاه را نداشته است، بلكه خيلي صادقانه تجربه خود را طرح ميكرده و شايد متوجه تبعات اين ماجرا نبوده، جالب اينكه دانشگاه آزاد دكتراي او را تكذيب كرده و گفته كارشناسي ارشد است!! آن هم در رشته فيزيولوژي!! يك آقاي محترم اهل علم هميشه معترض است كه چرا حقوق و دستمزد ورزشكاران بيشتر از مثلا فيلسوفان است. من با اين نقد همراهي نميكنم، چون دستمزد را مطلوبيت بازار تعيين ميكند. من حرفهام را خودم انتخاب كردهام و از ابتدا هم ميدانم چه محدوده درآمدي دارد. ولي اعتراض را بايد آنجا كرد كه به ورزشكاران علاوه بر حقوق و دستمزد يك مدرك قاب گرفته دكتراي فلسفه يا فيزيولوژي هم بدهند. عجيب است كه چرا مدارك رشتههايي كه مثل علوم انساني كه قابل سنجش دقيق نيست را ندادهاند؟ يا چرا رشته ورزش را ندادهاند؟ هنگامي كه از مبتذل كردن علم سخن ميگوييم دقيقا يكي از مصاديق آن همين است. اين وضعيت محصول ضديت و ناآشنايي با علم است و نيز محصول مدرك فروشي و ضعف اقتصادي نهاد علم است. اخيرا شنيدهام در دانشگاه شهيد بهشتي تعداد زيادي دانشجوي عراقي در رشتههايي مثل حسابداري و كسب و كار و... پذيرش شدهاند كه حتي زبان فارسي يا انگليسي هم بلد نيستند!! و مهمتر اينكه مفاهيم پايهاي اين رشتهها را هم نميدانند، و اين يك مدرك فروشي آشكار است تا كسري بودجه خود را جبران كنند، به نظر ميرسد كه در ساير دانشگاهها هم چنين وضعي وجود دارد. دانشگاه معتبر نبايد ارزش مدرك خود را به حراج بگذارد. ظاهرا اين سياست را در دولت قبل و در برنامه هفتم توسعه بدون كار كارشناسي آوردهاند كه تا پايان برنامه هفتم بايد 320 هزار دانشجوي خارجي جذب شود و هر روز هم نمايندگان از دانشگاه مطالبه ميكنند كه دانشجوهاي خارجي شما كجا هستند؟ و دانشگاهها هم به خاطر بيپولي به پول اينها نياز پيدا كردهاند. البته فشارهاي سازمان بازرسي و برخي سازمانهاي دولتي ارزيابيكننده مثل سازمان امور استخدامي و ... هم هست. اين سقوط در موارد ديگر هم ديده شده كه علت آن اجتماعي است. در واقع از آنجا كه علم به معناي عام و دقيق آن در مديريت جامعه مطلوبيت ندارد و مورد تقاضا نيست، بنابراين كسب و دارا بودن علم كمكي به ارتقاي حرفهاي و نيز افزايش درآمد و حتي منزلت نميكند، لذا به مرور زمان تقاضا براي آن كاهش يافته و كيفيت علم نيز پايين آمده است. رييس سابق دانشگاه اميركبير در خصوص عملكرد دانشگاه گفت كه در دو سال اخير كيفيت دانشجويان ورودي به سطح تحصيلات تكميلي دانشگاه افت روشني داشته است كه بايد ابتدا دروس جبراني را بگذرانند. روشن است كه اين افت كيفيت يا به دليل تقاضاي كمتر جهت ورود به تحصيلات تكميلي است يا به علت افت فارغالتحصيلان مقطع كارشناسي. در رشته پزشكي نيز تقاضا براي دورههاي تحصيلي بهشدت كاهش يافته در حالي كه در گذشته رقابت بسيار بالايي در اين زمينه وجود داشت. از همه بدتر پذيرش دكترا در دانشگاههاي دولتي است كه هم به لحاظ تعداد و هم كيفيت و ضوابط پذيرش و از همه بدتر به لحاظ ارزشيابي علمي در حد فاجعه شده است و آينده دانشگاه را در خطر قرار ميدهد.
عجيبترين مورد، حداقل نمره مورد نياز براي ورود به دوره دكترا است كه گفته ميشود با نمره منفي هم وارد دانشگاه شدهاند، يعني اگر كسي هيچ تستي را پاسخ بدهد، صفر ميشود، و شانس قبولي او بيشتر است از اينكه پاسخ بدهد و نمره منفي بگيرد. تا دلتان بخواهد افراد با مدرك دكترا و در عين حال بيسواد در نظام مديريتي و جامعه وارد شدهاند و كمكم باورشان ميشود كه دانش و علم هم دارند. دروازهبان تيم ملي از اين نظر خيلي خوب است كه دچار اين توهم نميشود. او نيازي به دكترا ندارد، چون از دروازهباني درآمد خوبي دارد. ولي افراد بيصلاحيتي هستند كه با قدري پارتي و هزينه ميكوشند مدركي بگيرند و از اين راه ارتزاق كنند ولو به زيان ملت باشد.
واقعيت اين است كه اين وضعيت محصول رويكرد كلي جامعه است كه از سال ۱۳۸۴ رواج يافت و مسووليت مستقيم آن به عهده شوراي عالي انقلاب فرهنگي است كه وضعيت علم به اين فلاكت افتاده است. شورايي كه بايد به مسائل مهم علم و فناوري بپردازد، به موضوعات كماهميت و بيربط با اين وظيفه ميپردازد. كافي است يك نگاهي به سطح علمي همين اعضا انداخته شود تا عمق مساله روشن شود. اين وضعيت محصول و نيز علت كاهش تقاضا براي علم است.
پس كسب علم منتفي شده و بهتر ميدانند كه فقط مدرك تأكيد شود، دانشگاه هم كه بودجه ندارد، پس مدرك را حراج ميكند.
جالب اينكه با چنين وضعيتي تصور رسمي اين است كه ايران در علم جايگاه برجستهاي دارد. در حالي كه جايگاه مزبور تخيلي است، واقعيت آن همان پذيرش دروازهباني است كه براي ورود به دوره دكتراي فيزيولوژي، تستها را شانسي پاسخ ميدهد و بعد هم ميگويند آفرين خيلي خوب پاسخ دادي!! بايد اذعان كرد كه ورزش ما در جايگاه بهتري نسبت به ساير حوزهها قرار دارد، و اين برتري دو علت دارد. اول اينكه مديريت فدراسيونهاي ورزشي تا حدي مستقل است و فدراسيونهاي بينالمللي اجازه دخالت شديد در اين ساختار را به دولتها نميدهند. ولي علت مهمتر اين است كه سنجههاي ورزشي روشن و شفاف است. در هر حال بايد بتواني بدوي، دريبل بزني، وزنه بلند كني، با ديگران در ميدانهاي خارجي رقابت كني، لذا حتي اگر تتو هم داشته باشي تو را روي سرشان ميگذارند. ولي اگر بخواهي در يك اداره استخدام شوي ضوابط ردصلاحيت چنان ميشود كه آخرش همين دكتراهاي رانتي و شانسي پذيرش ميشوند.
اگر ديگر نهادهاي كشوري هم مثل ورزش فدراسيونهاي بينالمللي داشتند شايد وضع ما گل و بلبل ميشد. اگر اول و دوم نبوديم كمكم مثل ورزشمان در آسيا سوم و چهارم بوديم نه مثل الان كه در برداشتن گامهاي رو بهجلو ناتوانيم. متأسفانه چندان فرصتي براي پيوستن و همگامي با تحولات فناوري و علمي نداريم. در دو دهه گذشته نه تنها همسوي با اين تحولات حركت نكردهايم، بلكه عقبگرد هم داشتهايم. در حال اتلاف وقت و سرمايههاي مادي و نيروي انساني جوان خود هستيم. ادامه اين وضع دانشگاه را به ابتذال خواهد رساند اگر برخي واحدهاي دانشگاهي تاكنون نرسيده باشند.