جهنمآفريني هنر نيست
اصغر ميرفردي
متاسفانه در زمانهاي كه جامعه با مشكلات اقتصادي داخلي و چالشهاي بينالمللي درگير است، برخي سوداي ساخت نمادهاي جهنم براي تربيت و تنبه ديني دارند! جا دارد لختي بينيديشيم و واقعبينانه بپرسيم كه اين چه ابتكاري است و از چه مباني معرفتي برخوردار است؟ آيا راه ديگري براي تقويت معنويت جامعه نميتوان سراغ گرفت؟ اديان الهي بيش و پيش از هشدار و تنبيه، به مومنان نويد پاداش دادهاند. اكنون اين چه برداشت نادرستي از دين است كه جهنم و تلخيهاي آن را براي مومنان شبيهسازي كنند؟ چرا به نام ديني كه افتخار پيامبر آن مهرباني و رحمت به بندگان خداست، چنين معركههاي زيانبار مالي، فرهنگي و معرفتي برپا ميشود؟ در اين زمينه، بيان چند نكته ضروري است: نخست اينكه بانيان چنين برنامهاي، جامعه را در يك سكون تاريخي به جامانده از قرنها پيش تصور كردهاند، زماني كه سواد خواندن و نوشتن و آگاهي از مباني ديني وجود نداشت و از جلوه بصري و نمايشهاي اينچنيني براي انتقال پيام و آموزههاي تاريخي و ديني به مخاطبان استفاده ميشد. دوم اينكه دستاندركاران و باورمندان چنين برنامه «جهنم» گونهاي، چهره غالب دين را با بهرهگيري از سويه سلبي و تنبيهي ترسيم ميكنند و به جاي ترسيم چهره رحماني دين، چهره قهري و مجهز به تنبيهات سخت را بازنمايي و معرفي ميكنند. سوم، اينكه در پيش گرفتن چنين برنامههايي نشانگر نشناختن مباني معرفتي و الزامات دينداري و ترويج آن و غفلت از تحولات پياپي جامعه و بايستههاي فرهنگي آن است. چنين فعاليتهايي گونهاي سادهپنداري ساختار عقيدتي، فكري و فرهنگي جامعه و سادهانگاري در الگومندي سازوكارهاي ترويج آموزههاي ديني است. در عمل، گونهاي تك بعدنگري در حوزههاي معرفتي و اجرايي جامعه است و بديهي است كه چنين رويههايي نه تنها به اهداف ادعايي دست نمييابد، بلكه انزجار و تنفر داخلي و به سخره گرفتن جامعه ايراني در نگاه جهانيان را در پي خواهد داشت. ترسيم جهنم، سادهترين كاري است كه ميتوان انجام داد ولي جز پيامدهاي ناخوشايند عقيدتي، اجتماعي و فرهنگي نتيجهاي در برنخواهد داشت.
جهنمآفريني، هنر نيست؛ بلكه هنر واقعي، مديريت جامعه به گونهاي است كه شهروندان در آن حس خوشايند زندگي داشته باشند و بديهي است در چنين جامعهاي، ترويج دين و دينداري بيشتر مورد استقبال قرار خواهد گرفت. در شرايطي كه كشور با مشكلات گوناگون، دست و پنجه نرم ميكند، نمادسازي جهنم، كار بيهودهاي است و موجب عصبانيت مردم خواهد شد و چنين به ذهن مردم متبادر خواهد شد كه بانيان چنين برنامهاي، ضمن بيگانه بودن نسبت به جامعه و مشكلات آن، تفسير ناروايي از دين ارايه ميدهند. اينچنين «ابتكارات جهنمي»، نشانگر سردرگمي و آشفتگي در شناخت مسائل جامعه و نحوه مديريت آنهاست. به جاي شبيهسازي جهنم، بهتر آن است كه با تقويت مهرورزي، شفافيت، كارآمدي و عدالت توسط حاكميتي كه پشتوانه ديني دارد؛ ذائقه ايمان را در كام مردم، شيرين و مطلوب كرد. چنين رويهاي براي نمادسازي جهنم با مباني ديني، روش مطلوب ترويج دين و اقتضائات نسلي و كنوني هيچ تناسبي ندارد. بايد تلاش كرد جامعه را بهشت واقعي براي زيست مردم كرد، زيرا با نمادسازي جهنم، آن هم در شرايط سخت كنوني و در هنگامهاي كه جهان به سمت نسل نويني از فناوريهاي ارتباطي ميرود، نميتوان به ترويج معنويت و دينداري پرداخت.