نگاهي به برخي كتابهاي مجموعه گفتوگو با كارگردانان
سه كتاب، سه فيلمساز
نشر «شورآفرين» دست به انتشار مجموعه گفتوگو با كارگردانان جهان زده است. تاكنون از اين مجموعه، گفتوگو با آرتور پن، گفتوگو با برگمان، گفتوگو با تروفو، گفتوگو با تاركوفسكي، گفتوگو با آنجلوپولوس، گفتوگو با وودي آلن و گفتوگو با چاپلين منتشر شده و به زودي گفتوگو با ديويد لينچ، گفتوگو با لوييس بونوئل و گفتوگو با برادران داردن نيز منتشر ميشود. گفتوگو با كارگردانان، سري كتابهايي است كه دانشگاه ميسيسيپي آن را گرد آورده و ترجمههاي فارسي آن توسط آرمان صالحي، حسين كربلاييطاهر، فريدون حسنپور و انيسا دهقاني از سوي نشر «شورآفرين» منتشر شده است.
گفتوگو با آرتور پن
«گفتوگو با آرتور پن» چهلوپنج سال از زندگي هنري و كاري آرتور پن، كارگردان سينما، تئاتر و تلويزيون امريكايي را دربرميگيرد كه سرنوشتش هماورد شخصيتهاي برجسته فيلمهايش است. مصاحبههاي انتخابشده در اين كتاب تلاشي است براي ارايه پرترهاي از پن با رعايت تسلسل وقايع زندگي او از اين رشد، تا با او نهتنها به عنوان يك فيلمساز، بلكه به عنوان يك انسان با مرامهاي اخلاقي خاص خودش آشنا شويم. آرتور پن (2010-1922) به عنوان هنرمندي خلاق، صاحب انديشه و خودآموخته كه خود را «فردي كه هرگز از يادگيري نميايستد» معرفي ميكرد، هميشه در جدال با بروكراسي هاليوودي و جنگطلبي و سرمايهداري امريكاييها، خود را يك بيگانه در سينماي امريكا ميدانست. پن در شاهكارش «باني و كلايد» با توانايي خاصي كه گذشته، حال و آينده را در رابطه با دوران ركود اقتصادي جادوگونه پيوند ميدهد، نهتنها در امريكا، بلكه در تمام دنيا تبديل به پديدهاي شد و به او اعتباري بخشيد كه تا آخر عمر با او همراه بود. شايد هيچ فيلمي در تاريخ سينماي امريكا به اندازه «باني و كلايد» بر ستون فقرات روحي و رواني تماشاگران و منتقدانش تا اينحد تاثير نگذاشته است. آرتور پن در كتاب «گفتوگو»هايش بهطور پيوسته از موضوع گفتوگو درباره فيلمهايش، به سياست و توجه خاصش به جامعه اطرافش كشيده ميشود؛ زيرا مطالعه جدي درباره سينمايش را ملزم به تامل به دوره زماني خاصي ميداند كه فيلمهايش در آن محدوده زماني ساخته شده؛ چراكه كار ارزشمند پن، محافظت از يك دوره خاص زماني است.
گفتوگو با آنجلوپولوس
آنجلوپولوس (1935-2012)
به عنوان فيلمساز مولف، بزرگترين كارگردان تمام دوران سينماي يونان است: «شاعر سينما» و «فيلسوف سينما» لقبش دادهاند و او را با برداشتهاي بلند (پلان/سكانس) و موسيقيهاي حماسي كه بخش جداييناپذير فيلمهايش است، ميشناسند: موسيقيهاي الني كاريندرو، بانوي آهنگساز بزرگ يوناني. آنجلوپولوس از آن دست كارگردانهايي است كه يا دوستش داريم يا نداريم. حد ميانهاي ندارد. براي همين ارتباط با فيلمهاي او كه ريتمش آرام و گاه كند است، ممكن است براي بسياري خستهكننده و ملالآور باشد و اين همان چيزي است كه آنجلوپولوس و سينمايش را دوپاره كرده است: يا از آن خوشمان ميآيد يا نه. كتاب «گفتوگو با آنجلوپولوس» تلاشي است تا فارغ از اينكه خوشمان بيايد يا نه، شمايل راستين فيلمساز مولفي را بررسي كند كه از منظر فرمال و مضمون، جايگاه ويژه و رفيعي در سينماي جهان دارد: جايگاهي كه براي او همچون «ابديت و يك روز»ش، ابدي است. كتاب «گفتوگو با آنجلوپولوس» براي آنهايي كه عاشق سينماي آنجلوپولوس هستند، همچون كتاب مقدسي است براي شناخت سينماي كارگردان مولفي كه هميشه همچون مارچلو ماستروياني در فيلم «گام معلق لكلك»، ميخواست فرياد بزند كه او يك آواره سياسي در سرزمين مادري خود است؛ همچون قهرمان ديگر فيلمش، «ابديت و يك روز»، كه همه عمر خويش را در تبعيد زندگي كرده است: تبعيد در ميهن خويش. آنچه را نيز مطابق با مصاحبههاي كتاب به روشني ميتوان دريافت، اين است كه آنجلوپولوس از نخستين فعاليت هنرياش تا پايان تراژيك زندگياش در 2012، خود را عضو متعهد صنعت فيلمسازي يونان ميدانسته است. آنجلوپولوس جوايز بسياري از جشنوارههاي جهان دريافت كرد، كه مهمترينشان جايزه نخل طلاي كن براي فيلم «ابديت و يك روز» است. وي از جشنواره فجر خودمان نيز در سال 1383، جايزه ويژه هياتداوران را براي فيلم «دشت گريان» دريافت كرد و راجع به سينماي ايران نيز ميگويد: «سينماي ايران در حقيقت مانند يك شعر است»؛ شعري كه در فيلمهاي او نيز جزو مولفههاي جداييناپذير است؛ سينماي شاعرانهاي كه با موسيقيهاي الني كاريندرو گويي پرده ديگري از يك زندگي ابدي است. آنطور كه خودش بارها گفته: «همه دغدغههاي من، همچون نواهاي سازهاي موسيقي موجود در يك اثر اركسترال، مدام به فيلمهايم وارد و از آن خارج ميشود، ساكت ميشود تا دوباره در جايي پديدار شد. تنها يك فيلم ميسازيم يا يك كتاب مينويسيم. همه آثار ما اساسا وارياسيونها و فوگهاي گوناگوني از يك درونمايه يكسان است.»
گفتوگو با برگمان
كتاب «گفتوگو با برگمان» به ما اين فرصت را ميدهد كه برگمان را در قالب يك كنشگر اجتماعي مشاهده كنيم. او در مصاحبهها بارها و بارها از تعلق خاطر خود به خلق هنري در يك چيدمان مشاركتي اشاره ميكند و ميگويد كه علاقهاش به سينما و تئاتر، صرفا به خاطر ماهيت گروهي اين هنرهاست. مصاحبه هم يك كنش گروهي دوسويه است؛ هرچند برگمان اغلب طرف صحبت خود را دست مياندازد و
به سخره ميگيرد ـ بهخصوص زماني كه با مصاحبهكنندگان امريكايي به زبان انگليسي سخن ميگويد ـ هرگز از پاسخدادن به پرسشها طفره نميرود. كتاب حاضر تلاش ميكند به بررسي حالات و رويكردهاي متفاوت و چندگانه او بپردازد و بر شماري از نظريههاي شخصي و هنري وي تمركز كند كه در طول ساليان طولاني برخي از آنها تغيير كرده و برخي ديگر همچنان بدون تغيير و دستكاري برجاي مانده. اين مجموعه 45 سال از حدودا 60سال فعاليت مستعدانه هنري برگمان را پوشش ميدهد و عقايد و دغدغههاي وي از 1957 ـ يك سال پس از موفقيت خيرهكننده مهر هفتم ـ
تا سال 2002 ـ زماني كه براي توليد ساراباند آماده ميشد ـ را دربرميگيرد. سوالكردن از برگمان، كسي كه حتي در 1957 به افسانهاي در حوزه سينما تبديل شده بود، مطمئنا امري دشوار و ترسآور بوده. اكثر مصاحبهكنندگان به شكل اجتنابناپذيري، ملاقات با برگمان را با توجه به پيشفرضهاي برآمده از شهرت و آثار پيشيناش تفسير كردهاند. آنها نتوانستهاند از تاثيرات مقالات نوشتهشده درباره او و رمزگشايي و تفسير اسرار و ابهامات موجود در آثارش دور بمانند. اين كتاب همانقدر كه به توانمندي فني و انديشههاي برگمان پرداخته، بر هنر مصاحبه و رمزوراز ذاتي و جذاب آن نيز تمركز دارد. علاوه بر اين، كتاب در مقاطع گوناگون، به سراغ روند آفرينش هنري برگمان نيز ميرود. ازاينرو، با وجود خلوتگزيني برگمان، زماني كه به مصاحبهگران اجازه ورود به دنياي خود را داده، فرصتي استثنايي براي مشاهده پشت پرده پررمزوراز آثارش را در اختيار آنها قرار داده. در اين كتاب، برگمان در قالب يك انسان موذي، يكدنده، خوداصلاحگر، خودويرانگر، منزوي، خوشگذران، تلخزبان و البته جذاب ظاهر ميشود. ويژگيهايي كه در شخصيتها و لحن فيلمهاي او نيز بازتاب يافته. براي كساني كه آشناييشان با برگمان صرفا از تماشاي اجباري مهر هفتم در دوران دبيرستان يا كلاس دانشگاه ميآيد، صفت «برگماني» هممعناي «پرطمطراق» است. با وجود تصوير گمراهكنندهاي كه با اشاره به فيلمهاي برگمان ممكن است در ذهن ما نقش ببندد ـ چشماندازهاي دلگير شمال اروپا، چهرههاي درهمفشردهشده با جيغي فروخورده كه گويي از ميان نقاشيهاي ادوارد مونش بيرون آمدهاند، عاشقي كه در كنجي كز كرده و به خيانت معشوق فكر ميكند و سلحشوران قرون وسطايي كه سوگواري ميكنند ـ در ميان آثار او ميتوان كمديهاي شاد و سرخوشانه، تراژديهاي آخرالزماني، درامهاي تلخ خانوادگي و حماسههاي ملي را بازيافت. بااينهمه، مصاحبههاي اين كتاب، تلاش ميكنند تا دريچهاي هرچند كوچك به جهان غمها و شاديهاي برگمان بگشايند.