نگاهي به كتاب تاريخ هنر نو
بررسي اجتماعي تاريخ هنر راديكال
كتاب نام «تاريخ هنر نو» را دارد اما در واقع بررسي تاريخ اجتماعي رشته تاريخ هنر از سال 1970 به بعد و به تعبيري، تاريخ هنر راديكال است. جاناتان هريس، نويسنده كتاب ميخواهد با روايتي تازه كه بر مبناي تجربه زيسته خود در فاصله دهههاي 60 تا 90 از سابقه راديكاليسم در اين رشته دانشگاهي به دست ميدهد اميد به تحول بنيادين را در خوانندگان جوان خود بهويژه تازهواردان به اين رشته برانگيزد و بحثها و ابزاري تحليلي در اختيارشان بگذارد تا بتوانند در جامعههاي ما كه به شتاب دگرگون ميشوند به دركي روشن از هنر و فرهنگ دست يابند.
نويسنده در مقدمه خود هدف و مخاطبان كتاب، شيوه گزينش متون بررسيشده و مرزبنديهاي نظري و عملي خود را به تفصيل شرح ميدهد و روشن ميكند كه سوژه تاريخ هنر را بسيار فراتر از «آثار هنري» در نظر دارد. در اين معناي گستردهتر، افزون بر متون تاريخ هنر كه در قالب نوشتاري يا ويديويي موجودند، همه شكلهاي نمايش آثار هنري در موزهها و نگارخانهها از پديدههاي تاريخ هنر به حساب ميآيند چون از گزينش و سفارش و داوري آثار هنري كه مشابه كار تاريخنگاران هنر است گريزي ندارند؛ كوشش جمعي كه صرف نطفهبستن و برنامهريزي و تحقق چنين كارهايي ميشود و تمامي گفتوگوهايي كه پيرامون اين فرآيند ميان افراد درميگيرد (و نگاه شخصي آنان به آثار) ميتوانند گواه بر فعاليت تاريخهنري باشند به شرطي كه چنين پديدههايي را ارزشمند بدانيم و بتوانيم آنها را بازيابي و تفسير كنيم. كار مرمتكاران يعني پاكيزهسازي و ترميم و گاه بازسازي آثار نيز از متعلقات تاريخ هنر است زيرا اين كارها همواره، آشكار يا پنهان، با مجموعهاي از فرضها و داوريها سروكار دارند. حوزهاي ديگر مربوط به تدريس اين رشته است كه ميتوان تاريخ هنر نانوشته ناميد و به دليل ارتباطي كه با پيدايش تاريخ هنر راديكال دارد - از هر دو جنبه افزايش شمار دانشجويان و تغييرات شديد در تركيب اجتماعي آنها و بدهبستانهاي پيچيده نظري اين رشته با سياستهاي راديكال سوسياليستي، فمينيستي و ضداستعماري فعال در آن سالها- در كتاب اهميتي ويژه يافته است. بررسي اين دامنه گسترده را نگاه به سيوهفت متن به قلم تاريخنگاران و منتقدان ادبي برجسته و صاحبنظري از طيفهاي گوناگون اعم از ماركسيست و فمينيست و غير آن
به سامان ميرساند.
البته، در كتاب از بحث جهانيسازي و پيوند آشكار و پيچيدهاي كه اقتصاد امروز با بازار «جهانيشده» هنر دارد خبري نيست زيرا، به گفته نويسنده در پيشگفتاري كه بر ترجمه فارسي نوشته است، در سال 2001 كه كتاب منتشر شد (با وجود رخداد
11 سپتامبر و بحراني كه نرمنرمك سراسر جهان را فراميگرفت) هنوز گفتمانهاي «جهانيسازي»- دستكم در هنرها و علوم انساني كشورهاي غربي- رواج چنداني نداشت اما ترجمه سريع كتاب به زبانهاي چيني و كرهاي و سپس تركي، هم از اهميت روزافزون آسيا در دنياي جهانيشده هنر خبر ميداد و هم گوياي آن بود كه خوانندگاني در آن كشورها ميتوانستند با بحثهاي نويسنده ارتباطي برقرار كنند و حرفهاي او را بفهمند. از اين گذشته، فصل نتيجهگيري كتاب برخي موضوعهايي را سر انداخت كه امروز ميتوان از متعلقات بحثهاي جهانيسازي دانست.