• 1404 چهارشنبه 15 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4347 -
  • 1398 دوشنبه 2 ارديبهشت

جوشش پرفايده

غلامرضا طريقي

«بس در طلبت كوشش بي‌فايده كرديم/ چون طفل دوان در پي گنجشك پريده» همين بيت، همين دوازده، سيزده كلمه ساده براي اينكه يكي را جاودانه كند، كافي است. همين تصوير جادويي. همين چينش درست و سالم كلمات. همين عاطفه تراژيك و تاثيرگذار كه يقه مخاطبش را مي‌گيرد و اگر اهل درآوردن يقه از دست ديگران نباشد تا دنيا دنياست از حافظه او پا بيرون نمي‌گذارد. اما ماجراي پايان‌ناپذير سعدي همين بيت نيست. شنگي خواندن اين بيت در همين غزل مدام متصل مي‌شود به بيت‌هاي ديگر. به شنگي‌هاي ديگر. به «در كوي تو معروفم و از روي تو محروم/ گرگ دهن آلوده يوسف ندريده» و... و شنگي عظيم اين شعر گره مي‌خورد به شعر بعدي. به تك‌تك بيت‌هايي كه اگر دل به دل‌شان بدهي جان و جهانت را به آتش و آتشفشان گره مي‌زنند و مي‌برند. شنگي «كاش كه در قيامتش بار دگر بديدمي/ كانچه گناه او بود من بكشم غرامتش» شنگي «دلم اينجاست بده تا به سلامت بروم» و هزاران شنگي ديگر.شايد اين ميزان از عجب و حيرت براي ديگران كه تلاشي براي سرودن شعر نكرده‌اند به اين اندازه محسوس نباشد، اما اگر حتي يكي، دوبار سعي كرده باشي شاعري كني مي‌فهمي كه ساختن و پرداختن اين ميزان از بناي ساده و در عين حال باشكوه كلمات كه عاطفه‌اش مخاطب را در به در كند چقدر كار سختي است.تازه ماجرا وقتي پيچيده‌تر مي‌شود كه مي‌فهميم اين سعدي همان مصلحي است كه در گلستان و بوستان با آن قلم جادويي غوغا مي‌كند. مگر چند روح داشته اين مرد؟ روحي براي عاشقي. روحي براي دلبري. روحي براي نصيحت. روحي براي رهبري و راهنمايي. چقدر فرساينده و در عين حال شگفت‌آور است در چنين فضايي زيستن. ايستادن در ميانه روح‌هاي مختلف و خنديدن به آنهايي كه براي پيروزي در يكي از اين ساحت‌ها جان مي‌كنند و پيروز نمي‌شوند. برعكس او كه بر قله همه اين ساحت‌ها ايستاده است.

متنم احساساتي شد؟ چه باك. بگذار احساساتي شده باشد. مثل خودم كه الان احساساتي شده‌ام. اصلا مگر مي‌شود به سعدي فكر كرد و احساساتي نشد؟ مگر كم نوشته و تحليل درباره سعدي و شعر و نثرش داريم؟ كدام يك از آنها توانسته است سعدي را به تمامي نمايش بدهد؟ هيچ كدام. بگذار اين بار با عاطفه سراغ او رفته باشم. او كه تا بوده و هست با شنيدن نام بلندش عواطف‌مان به‌هم مي‌ريزد. يا شايد تنظيم مي‌شود. بر حديث او و حسن او نيفزوده است كسي. شايد تلخ باشد اما به گمان من از اين به بعد هم كسي نخواهد افزود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون