• 1404 جمعه 16 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3215 -
  • 1394 پنج‌شنبه 20 فروردين

عطش سيري ناپذير در جاي خالي رسانه شفاف

نازنين متين‌نيا


از خرده جنايت‌هاي زن و شوهري دو مجري تلويزيوني تا خبرهايي دست اول از آنچه در هتل بوريواژ سوييس مي‌گذشت و حتي مكالمات خصوصي كفاشيان و كي‌روش، همه و همه، موضوعات بحث در فضاي مجازي در ايام عيد بود. به عنوان يك مخاطب اگر به سراغ هر كدام از سايت‌هاي اجتماعي مي‌رفتي، كافي بود تا سوژه مورد نظرت را انتخاب كني و با انبوهي از حرف‌ها، خبرها، نظرات، تحليل‌ها و حتي ميزگرد‌هاي مجازي روبه‌رو شوي و در عرض نيم‌ساعت تمام اطلاعاتي را كه مي‌خواهي به دست بياوري. بيشتر از اطلاعات مورد نياز حتي مي‌توانستي در ادامه مباحث، همراه يكي از گروه‌ها و فعالان اجتماعي مربوط به خبرها شوي.
 يعني اين طور كه اگر موضوع مورد نظرت همان خرده‌جنايت‌ زن و شوهري دو مجري تلويزيوني بود، در نهايت به فعالان مبارزه با خشونت خانگي وصل مي‌شدي و اگر نگران گندم‌هاي سبزشده پاي سفره هفت‌سين بودي، به فعالان محيط زيست مي‌رسيدي كه معتقدند شب عيد، چندين هزار تن گندم هدر مي‌رود و... انگار همه چيز در فضاي مجازي شبيه يك بازار مكاره است؛ بازاري كه كافي است براي خريد يك جنس ناقابل واردش شوي و در نهايت با دستي پر از كيسه‌هاي خريد كه معلوم نيست در آينده چقدر به درد زندگي‌ات بخورد، به خانه بازمي‌گردي.
عطش اهالي مجازي به افشاي آنچه كه مي‌دانند، مي‌خواهند بدانند يا حتي نشان دهند كه در جريان هستند، عطش سيري‌ناپذيري است. خواستي آنچنان قوي براي ديده شدن، شنيده شدن و در جريان بودن وجود دارد كه انگار مدت‌هاست سيراب نشده و حالا با آزادي رسانه‌اي كه دنياي مجازي در اختيار مي‌گذارد، در حال سيراب  شدن است. اما براي رسيدن به چرايي و چگونگي اين نياز اجتماعي عجيب بايد به جايي خارج از فضاي مجازي نگاه كرد؛ رسانه‌‌هاي رسمي و غيررسمي.

وقتي از فضاي مجازي خارج مي‌شويم و به دنياي واقعي برمي‌گرديم، ريشه اصلي اين نياز، خودش را به راحتي نشان مي‌دهد. در ايام عيد و در روزهايي كه روزنامه‌ها تعطيل‌ هستند و خبرگزاري‌ها نصفه و نيمه و كشيكي كار مي‌كنند، رسانه ملي براي اطلاع‌رساني باقي مي‌ماند و آن رسانه‌هاي اسمش را نبر بيگانه آن طرف آبي كه نمي‌توانيم منكر توجه مردم به آنها باشيم. كافي است مذاكرات 1+5 و نحوه اطلاع‌رساني اين رسانه‌ها را بررسي كنيم تا مشخص شود، مردم «آنهايي كه ما مخاطب مي‌خوانيم» هيچ دل‌خوشي از رسانه‌ها ندارند. رسانه ملي در شب مهم كنفرانس لوزان و در شرايطي كه همه نگاه‌ها به اتفاق در حال رخ دادن در دانشگاه پلي‌تكنيك بود و متني كه ظريف با صدايي خسته از كار مي‌خواند، شبكه‌هاي اصلي مشغول پخش برنامه‌هاي گل و بلبل و عيد چقدر قشنگ است بودند و حتي يك زيرنويس ساده، پخش نشد.
 آن طرف آب هم اوضاع بدتر بود. گزارشگر عصبي و خسته اصرار داشت كه اوضاع خوب نيست و به همان اندازه كه مديران و كاركنان شبكه خبر، اتفاق‌هاي واقعي را با موضع و لحن آنچه خودشان مي‌خواهند تغيير مي‌دادند، شبكه‌هاي بيگانه هم از تلاش براي رسيدن به خبرها و گزارش‌هايي كه خودشان مي‌خواهند، دريغ نكردند. اين طور شد كه مخاطب براي رسيدن به اخبار واقعي، به حرف‌هايي درست و اظهارنظرهاي شفاف به فضاي مجازي سرازير شد؛ جايي كه روزنامه‌نگاران همراه گروه ايراني، پست‌هايي دقيق مي‌نوشتند و وزير امور خارجه در نهايت خستگي و فشار كاري يادش نرفت دوستاني در فضاي مجازي دارد كه بايد به آنها خبر خوش دهد. فقر رسانه‌اي در آن يك هفته و در غياب روزنامه‌نگاران و روزنامه‌هاي رسمي خودش را نشان داد و ثابت كرد اين بازار مكاره‌اي كه گاهي حتي روي اعصاب مي‌رود، تبديل به رسانه واقعي مردمي شده كه گرفتار مديران سليقه‌اي و با سياست آنچه خودت مي‌خواهي بگو، شده‌اند.
تهاجم فرهنگي، ناهنجاري فرهنگي و تمام آنچه كه مي‌خواهيم جامعه ايراني را رو به رشد و سالم‌تر و اميدوارتر كند، با اين گسست‌ها و اين جايگزين‌هاي مجازي هيچ وقت به دست نمي‌آيد. رسانه كه از جامعه گرفته شود، عطش ديده شدن و ديدن، اين طور سر باز مي‌زند و نشانه‌اش، همين دنياي مجازي آشفته‌اي است كه مي‌بينيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون