ايستادن كنار جاده
مريم مهتدي
اينبار قسمت شد در تعطيلات نوروزي، ما آن روستانشينهاي كناره خزر باشيم و شاهد حضور گرم هموطنان در حال سفر و گشتوگذار.
لابد شنيدهايد كه بيشترين آمار سفر طبق معمول به سواحل درياي خزر بوده و بيشتر هم در استان مازندران. اميدوارم در گپ و گفتهاي بعد از تعطيلات درباره حجم زبالهريزي هموطنان در طبيعت چيزهايي ديده يا شنيده باشيد و سري به تاسف تكان داده باشيد. يعني واقعا از ته دل اميدوارم مثل همهچيزهايي كه به مدد شبكههاي اجتماعي و گروههاي وايبري به شوخي و جدي دست به دست ميشود و نقل محافل، عكسهاي مربوط به حجم زبالهريزي انسانها در طبيعت هم چرخيده باشد.
حالا ما اصلا آن سمت نميرويم كه بعضيها از توي ماشين تفكيك زباله ميكنند و آنهايي را كه تشخيص ميدهند جذب طبيعت ميشود يا خوراك حيوانات، از همان پنجره پرت ميكنند بيرون. يعني ميخواهم كنار جاده بايستيد و اين منظره را نگاه كنيد. نه از توي ماشين پشت سري. بايستيد كنار جاده و نگاه كنيد كه سرنشينان چند ماشين مشغول همين حساب و كتاب هستند و زبالههاي به خيال خودشان تفكيكشده را پرتاب ميكنند وسط طبيعت و گازش را ميگيرند و ميروند.
سفر يكي از بهترين وقتهاست براي اينكه آدم به خودش آسان بگيرد. به جيبش، به اعصابش، به خودش. انگار ذات سفر در خودش همچين چيزي را دارد. شل گرفتن همهچيز. ساعت خواب و بيداري و نظم و روزمرّگي به هم ميريزد و همين بههمريختگي بخشي از لذت و هيجان سفر ميشود. فكر ميكنم اين شل گرفتن و بيقيدي آنجا كه وارد آداب اجتماعي ميشود كار را خراب ميكند.
در جايگاه آدمي كه در جوار شهر توريستي زندگي ميكند، بيشتر از بوميها مسافر ديدهام. آدمهايي كه زدهاند به جاده شلگرفتن و سفر كردن. در غياب سرايدار ساختمان كه كيسههاي آشغال را واحد به واحد جمع ميكند و ميبرد در سطل آشغال سر كوچه، زبالههايشان را در نخستينجايي كه ميتوانند در ماشين را باز كنند رها ميكنند. اين بيقيدي و رهايي در سفر وقتي با بيقيدي در آداب اجتماعي همراه بشود لابد نتيجهاش ميشود همين خرده رفتارهاي آزارنده. فكر ميكنم در شهرهاي توريستي بوميها كمكم عادت ميكنند به حضور مسافران بيقيد. درست مثل پذيرفتن يك ويژگي. اما زباله ريختن و آلوده كردن چيزي نيست كه با لبخند و پذيرندگي بتوان از كنارش رد شد. يا تفريح عجيب مسافرها با تفنگهاي بادي و ساچمهاي كه حيوانات كوچك و جوجهها و پرندهها را هم نشانه ميرود. آنجا كه بيقيديهاي اجتماعي مسافرها مينشيند روي اموال مردم بومي و تفريحهاي كوچك مسافرها ضرر به معيشت آدمها ميزند.
تا وقتي مسافر بودم و رد ميشدم و نهايت چند روزي ميماندم و نگاه ميكردم، تصوير بزرگِ تاثير اين خرده رفتارهاي كوچك را نميديدم. حالا اما وقتي سفرهاي نوروزي تمام شده و صداي هام جادهها خوابيده، رد پاي سرخوشي بيقيد مسافران بدجور خط انداخته به چهره اينجا. چند تن آشغال و مقدار زيادي لاشه بيجان حيوانات.