• 1404 يکشنبه 11 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4244 -
  • 1397 شنبه 10 آذر

بدنامي بهتر از گمنامي است

حامد يعقوبي

توي گروه‌هاي تلگرامي فايلي دست به دست مي‌شد كه زيرش نوشته شده بود: جر و بحث عجيب مسعود فراستي با مجري تلويزيون؛ بعد هم ويديويي چند دقيقه‌‌اي از يك گفت‌وگوي دو نفره را به متن خبر ضميمه كرده بودند تا كاربران دنياي مجازي بدانند، روي آنتن زنده رسانه ملي چه گذشته است. اينجور وقت‌ها همه آدم‌ها طبق يك رفتار طبيعي كه ريشه در كنجكاوي ذاتي دارد، ويديوها را دانلود مي‌كنند تا از تماشاي يك بزن بزن رسانه‌اي عقب نمانند بي‌اينكه دقت كنند راز اتفاقات گاهي ممكن است در جايي تعبيه شده باشد كه كسي به آن توجه ندارد. اين جمله را از داستان‌هاي پليسي كش رفتم؛ در اين قصه‌ها سرنخ معما چه ‌بسا جلوي چشم بيننده قرار گرفته باشد ولي تماشاچي آن را ناديده مي‌گيرد و در عوض سراغ چيزي مي‌رود كه انتظار دارد، جايي آن پشت‌مشت‌ها پنهان شده باشد، جايي كه لااقل پيش چشم مخاطب نباشد. مثلا براي يافتن يك چاقو شايد ديواره پشتي كابينت‌هاي آشپزخانه شكافته شوند اما از ميز ناهارخوري كه وسط خانه قرار گرفته، غفلت شود. بر اساس يك پيش فرض تاريخي، مردم اعتقاد دارند راز معماها در يك هزارتوي سرسام‌آور پيچيده شده و زندگي آنقدرها هم كه به نظر مي‌رسد چيز پيش پا افتاده‌اي نيست. به اين ترتيب تحليل دعواي فراستي و مجري تلويزيون شايد نياز به آگاهي از انگيزه‌هاي پشت پرده تهيه‌كنندگان برنامه نداشته باشد، يعني مي‌شود به اين فكر كرد كه گره اصلي اين زشتكاري درست در همان جايي قرار گرفته كه رسانه‌هاي عمومي و مجازي ناخودآگاه- بر اساس يك رفتار غريزي كه قوانين تيتر زدن آن را توجيه مي‌كند- آشكارش كرده‌اند:«دعواي فراستي و مجري». فراستي يك شخصيت حقيقي است كه سال‌ها نقد نوشته، مجله منتشر كرده، خون دل خورده و چه كسي او را دوست داشته باشد چه نداشته باشد براي كاري كه در آن تخصص دارد، زحمت كشيده؛ در عوض مجري يك شخصيت حقوقي است كه ارزش كارش با اختياراتي كه تهيه‌كننده يك برنامه به او تفويض مي‌كند، شناخته مي‌شود. مي‌پذيرم مجري‌هاي مولف زيادي- مثل فيلمساز‌هاي مولف- در رسانه‌هاي جهان حضور دارند كه ارزش برنامه‌ها وابسته به اجراي آنهاست اما آنها نه تنها راه صد ساله را يك‌شبه طي نكرده‌اند بلكه قبل از هر چيزي به رموز كاري كه با عهده آنها گذاشته شده، آشنا شده‌اند، بعد كم‌كم از يك مجري ساده فاصله گرفته‌اند و به كاراكتري اثرگذار تبديل شده‌اند و فن‌هاي خود را پيدا كرده‌اند. در برنامه فوق‌الذكر اما همه ‌چيز از اساس متفاوت است چون ظاهرا ما با مجري كارنابلد عصباني مزاجي طرف هستيم كه نه تنها از مجري بودن خود راضي نيست بلكه مي‌خواهد به قاعده بدنامي بهتر از گمنامي است، سري ميان سرها درآورد و بدون اينكه مقدماتش را فراهم كرده باشد به تيتر اصلي اخبار دنياي مجازي راه پيدا كند. پدرم مي‌گفت وقتي مهمان دعوت مي‌كنيد، آداب ميزباني را رعايت كنيد. زودتر از او سفره را ترك نكنيد، اگر مشغول حرف زدن است ولو اينكه تا مغز استخوان با حرفش مخالف باشيد به بريدن سخنانش راضي نشويد، وقتي به ساعات پاياني شب نزديك شديد دم به دقيقه ساعتتان را نگاه نكنيد، در مجموع طوري با مهمان نشست و برخاست كنيد كه خداي ناكرده احساس نكند اگر نمي‌آمد، كار بهتري انجام داده بود. پدر من حرف‌هاي پيچيده‌اي نمي‌زد، حتي قصد نداشت براي خانواده خود قوانين من درآوردي وضع كند، او فقط به چيزهايي اشاره مي‌كرد كه مي‌دانست سال‌ها جزو آداب معاشرت زندگي اجتماعي ايراني‌ها به شمار مي‌رفته، مع ذلك مي‌بينيم در تلويزيون ايران با وجود تظاهر به رعايت آداب سنتي زندگي، ساده‌ترين چيزها ناديده گرفته مي‌شود و كسي اجازه پيدا مي‌كند وقت مردم را بگيرد كه پيش پا افتاده‌ترين آداب زندگي اجتماعي را رعايت نمي‌كند، در عين حال به تنها چيزي كه مي‌انديشد، شهرت است.

اخيرا كتابي خواندم به نام شهرت. كتابي كه افشين خاكباز آن را ترجمه كرده و چهره شطرنجي مرلين مونرو را روي جلدش چاپ كرده‌اند. مارك رولندز، نويسنده اين كتاب بعد از تقسيم‌بندي شهرت به قديم و جديد، ماهيت شهرت‌طلبي جديد و راه‌هاي رسيدن به آن را تحليل كرده است. در تحليل رولندز، شهرت‌طلبي امروز در عين اينكه به تمناي همگاني ديوانه‌واري بدل شده، راه‌هايي نيز يافته است كه طبق قواعد اخلاقي شرم‌آور به نظر مي‌رسند. به محيط ايسنتاگرام نگاه كنيد، آدم‌هايي خود را مضحكه مردم مي‌كنند صرفا براي اينكه تحمل تنهايي و گمنامي را دشوار مي‌يابند. نمي‌گويم حرف رولندز دقيقا همين چيزي است كه من نوشتم، نه؛ او عميق‌تر به اين موضوع مهم پرداخته و زواياي شهرت‌طلبي‌هاي افراطي امروزي را ناديده نگذاشته است. من فقط مي‌خواهم به بهانه بحثي كه رولندز در اين كتاب كوچك پيش كشيده، يادآوري كنم شهرت‌خواهي آرزوي ناچيزي نيست؛ اگر كسي اصول بديهي اخلاقي را ناديده گرفت تا مردم درباره اعمالش حرف بزنند، خلاف مد زمانه عمل نكرده، او دقيقا به بازي عجيبي تن داده كه قواعدش همين چيزهايي است كه مي‌بينيم ولو اينكه از نظر ما مبتذل باشد؛ با اين حال بحث اصلي اين است كه چرا بايد به چنين كسي آنتن زنده تلويزيون داده شود؟ آيا جدي جدي كار تلويزيون اين‌ همه بيخ پيدا كرده و ما از آن بي‌خبريم؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون