• 1404 پنج‌شنبه 13 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4134 -
  • 1397 يکشنبه 24 تير

آقاي يوري كورتز وردپرس مبارك

امير جديدي

سال 90 استاديوم آزادي، بازي تيم‌هاي پرسپوليس و تراكتورسازي. علي دايي سرمربي پرسپوليس و فراز كمالوند سرمربي تراكتورسازي. روزهاي آخر ليگ بود و بحث براي گرفتن سهميه آسيا داغ داغ. در استاديوم آزادي عكاس‌ها اصولا پشت نقطه كرنر روي زمين مي‌نشينند و عكاسي مي‌كنند. از آنجايي كه تخصص من عكاسي ورزشي نبود و براي خبرگزاري يا روزنامه دولتي عكاسي نمي‌كردم كه وضع مالي خوبي داشته باشد، دو سه ساعت قبل از بازي خودم را به استاديوم رساندم تا نزديك‌ترين نقطه به زمين بنشينم بلكه اندكي نداشتن لنز تله را جبران كنم. بين عكاسان ورزشي ايراني رسم است كه در هر بازي پشت دروازه تيمي‌ مي‌نشينند كه فكر مي‌كنند گل مي‌خورد. تا هم لحظه گل را داشته باشند هم شادي بعد از گل را. مگر بازي تيم ملي و پرسپوليس و استقلال كه يك جايي را نيمه اول پيدا مي‌كني و مي‌نشيني تا دو تيم جاي‌شان را عوض كنند و حالا شانس با شما يار باشد و در آن نيمه‌اي كه نشستيد اتفاق جذابي بيفتد يا نه ديگر دست خداست. البته گاهي اوقات هم عكاس جاي درست را انتخاب كرده گل هم زده مي‌شود ولي بازيكن به جاي اينكه به سمت عكاس‌ها شادي كند رويش را بر مي‌گرداند و به قسمت روبه‌روي تماشاچي‌ها مي‌رود و شادي مي‌كند. و تو به عنوان عكاس مثل ماهيگيري كه ماهي بر قلابش بوسه‌اي مي‌زند و تله را تام و تمام مي‌خورد و يك آب هم روش به چشم خويشتن مي‌بيني كه يارت مي‌رود و دستت هم به هيچ جا بند نيست. اينجا براي خالي نبودن عريضه يكي دوبار شاتر را مي‌زني و بعد كه اوضاع آرام شد با افسوس به عكس‌هايت نگاه مي‌كني و پيش خودت مي‌گويي چه مي‌شد اگر به اين سمت مي‌دويد. باري از تونل استاديوم كه وارد زمين شدم همين گوشه چپ كرنر وسايلم را گذاشتم و يك صندلي مسافرتي كوتاه هم كه پارچه‌اش پوسيده بود و بعيد بود كه تا نيمه دوم بيشتر دوام ‌آورد را جاگير كردم و نشستم. استاديوم داشت شلوغ مي‌شد. تماشاچي‌هاي تراكتور‌سازي درست پشت سر من نشسته بودند. كم‌كم باقي عكاس‌ها هم آمدند و همگي همان‌جا كنار من نشستند. شانس با ما يار بود و زمين تراكتور همان طرفي شد كه ما نشسته بوديم. يكي دوتا عكاس هم كه همراه تيم تراكتور آمده بودند روبه‌روي ما در طرف مقابل زمين نشستند. سوت بازي كه زده شد تماشاچي‌هاي تراكتورسازي متوجه تعداد بيش از حد عكاس‌ها در پشت دروازه‌شان شدند و شست‌شان خبردار شد كه اين حجم زياد عكاس تشنه مي‌خواهند كه تيم‌شان گل بخورد تا اينكه عكس بگيرند. يكي دوبار هر كدام از بچه‌ها كه سرشان را مي‌چرخاندند تا نگاهي بكنند فحشي مي‌خوردند و سريع روي‌شان را بر مي‌گرداندند تا اينكه يك موقعيت حساس براي تيم پرسپوليس اتفاق افتاد و يكي از بچه‌هاي عكاس كه پرسپوليسي دو آتشه بود دوربين را روي زمين گذاشت و روي هوا پريد. همين جرقه كافي بود تا اينكه تماشاچي‌ها بازي را بي‌خيال بشوند و هر چه دل‌شان را خنك مي‌كرد نثارمان كنند. چند دقيقه با شعار عكاس پرسپوليسي گذشت و بعد كه ديدند آتش دل‌شان با شعار آرام نمي‌گيرد شروع به پرتاب سنگ و صندلي كردند. تا جايي كه داور بازي را متوقف كرد و صندلي من توي همين اوضاع پاره شد و تا آن عكاس از استاديوم بيرون نرفت بي‌خيال نشدند. يكي دو شب پيش بازي كرواسي و انگليس به وقت اضافه كشيده شد و ماريو مانزاكيچ در وقت اضافه گل برتري را زد و موقع شادي به همراه تعدادي از بازيكنان كرواسي روي سر «يوري كورتز» عكاس آژانس عكس فرانسه خراب شدند. نكته حيرت‌انگيز اين بود كه آقاي كورتز در كمال آرامش در بدترين شرايط به عكاسي‌اش ادامه داد و مثل يك ماهيگير حرفه‌اي قلابش را محكم گرفت و ماهي‌اش را به دام انداخت. از آن شبي كه اين بازي را ديدم ياد عكاس پرسپوليسي افتادم و پيش خودم گفتم ‌اي‌كاش بازي را ديده باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون