اصلاح ساختار آموزش و پرورش مقدم بر اصلاح نظام
ارزشيابي عملكرد تحصيلي دانشآموزان
سعيد شهسوارزاده
فعال رسانهاي و صنفي و مدني
با نگاهي به نسلهاي هر جامعه خواهيم ديد كه در هر جامعه، سه نسل وجود دارد. نخستين نسل، نسلي است كه در مرحله كودكي و نوجواني به سر ميبرد و از نظر توانايي فكري و جسمي و مهارتهاي ذهني و عملي به آن مرحله از رشد نرسيده است كه وارد حوزههاي انديشه و عمل شود. نسل دوم، نسلي است كه سن 20تا 60 سال را ميگذراند. آنها افرادي هستند كه در بخشها و سازمانهاي مختلف جامعه مشغول به كارند. سومين نسل، نسلي است كه سالهاي فعاليت و خدمت خود را پشت سر گذاشته و دوران بازنشستگي و سالمندي را ميگذراند. اين سه نسل در تمامي جوامع به صورت طبيعي كنار هم بوده و هستند. بخش مهمي در هر جامعه وجود دارد كه وظيفهاش آماده كردن كودكان و نوجوانان جامعه براي آينده (حضور در بخشهايي همچون صنعت، كشاورزي، ارتش، خدمات اقتصادي، بهداشتي و...) است. اين بخش همان «فعالان آموزش و پرورش» هستند.
ژان ژاك روسو، آموزش و پرورش را به يك كشتي تشبيه كرده است كه نجات بشر را از توفان ممكن ميسازد. او آموزش و پرورش را اساس ساخت جامعه سالم قلمداد ميكند كه ميتواند زمينه دستيابي هر فرد را به آزادي مستقل فراهم آورد.
از زمان اصلاحگران اجتماعي چون عباس ميرزا، اميركبير و مشيرالدوله كه به نظام آموزشي توجه ويژهاي داشتند ارزشيابي نيز كم و بيش مورد عنايت مسوولان قرار گرفته است. تعليم و تربيت، ارزشيابي و گواهي تاييد و قبولي مجموعه بههم پيوستهاي هستند لذا همانطوركه تعليم رانندگي تقريبا نياز هر شهروندي است و شامل آموزش آييننامه و مهارت رانندگي، امتحان و صدور گواهينامه است، در آموزش و پرورش كه عهدهدار آماده كردن نوجوانان و جوانان براي زندگي آينده است، آموزش، ارزشيابي و صدور گواهينامه سه بخش جدانشدني از يكديگر هستند.
اگر در سيستم آموزش و پرورش كشوري، ارزشيابي دانشآموزان با اضطراب، عذاب و خطا همراه باشد، مسلم است كه سيستم آموزش و پرورش آن كشور قطعا پر چالش است و از اهداف آموزش و پرورش دور شده است زيرا نظام ارزشيابي عملكرد تحصيلي، ارزيابي دانشآموز و نظام آموزش و پرورش را همزمان انجام
ميدهد.
جان ديويي معتقد است: دوره آموزش و پرورش به منزله مقدمه زندگاني فرد نيست؛ بلكه عين زندگاني است و سيستم آموزش و پرورش حق ندارد در دوره آموزش، كودك را از مقتضيات سني خود محروم سازد و او را به كسب اموري وادار كند كه از حوصله و احتياجهاي موجود او بيرون است. يعني در عين حال كه كسي را براي زندگاني فردا آماده ميكنيم نبايد زندگي امروزه او را فداي فردايش كنيم. با نيم نگاهي به نظام ارزشيابي عملكرد تحصيلي در آموزش و پرورش ايران عمق فاجعه نمايان
ميشود.