روز واقعه
اميرحسين صمدي
واقعه عاشورا همواره يكي از مهمترين و ارزشمندترين موضوعات موردنظر هنرمندان ايراني بوده و هست. هنرمندان ايراني در طول تاريخ در شكلها و انواع مختلف به روايت اين واقعه پرداختهاند. شكل بسيار قابل توجه و تاريخي اين روايت تعزيه است. تعزيه از ساليان گذشته تا به امروز در ميان مردم از محبوبيت خاصي برخوردار بوده و هست.
در هنر هفتم هم به رقم ارادت به اهل بيت و واقعه عاشورا ژانري با اين موضوع به وجود آمده است. وقتي نگاهي كوتاه به آثار توليد شده در چند دهه اخير مياندازيم.
چند فيلم بيشتر از همه به نظر ما ميآيد، يكي از ماندگارترين اين آثارسينمايي روز واقعه است. روز واقعه شاخصترين ساخته شهرام اسدي است، كه در سال 1373 با تهيهكنندگي مرتضي شايسته و زيرنظر بنيادسينمايي فارابي ساخته شده است.
شهرام اسدي در اين فيلم با علم كافي و دست پر به خلق اين اثر ارزشمند پرداخته است.
فيلمنامه نوشته شده به قلم بهرام بيضايي، يك روايت موازي با واقعه اصلي است كه با رويكرد استادانه، به خلق شخصيتي تازه پرداخته و روايتي نو را براي بيان وقايع عاشورا انتخاب كرده است. اضافه كردن شخصيتهاي تازه و بيان موضوعات در قالب داستاني روايي از اين اشخاص، يكي از ويژگيهاي متن فيلمنامه بهحساب ميآيد. زندهياد مازيار پرتوي با نمايش قابها و نماهاي زيبا تصاويري جذاب و استثنايي نسبت به سال توليد اثر، به شكلگيري وقايع كمك بسزايي كرده است. يكي از شاخصترين اجزاي سازنده اين اثر موسيقي متن بينظيرو به ياد ماندني آن است، كه با دستهاي توانمند مجيد انتظامي ساخته شده است. هارموني موسيقي متن اين فيلم با موقعيت زماني و جغرافيايي داستان كمك قابل توجهي به ساختار روايي متن داشته وموجب درك و تجسم موقعيت آن شده است.
نگاهي به داستان
موضوع اصلي فيلمنامه به هدف اصلي واقعه متمركز شده است. يعني حقانيت و آزادگي كه بهصورت استادانهيي توسط بهرام بيضايي در داستان گنجانده شده است.
عبدالله جواني نصراني بهواسطه عشق دختري مسلمان به نام راحله به اسلام گرويده است. در روز ازدواج ندايي عبدالله را ميخواند (كيست كه مرا ياري كند) عبدالله ابتدا دعوت را قبول نميكند. اما، دوباره و دوباره او را ميخواند. او قدم به مسيري ميگذارد كه به حقيقت و حقانيت برسد. در مسير حركت خود به سمت كوفه از چند آزمايش مقدر شده عبور ميكند تا در ميانه راه به كربلا ميرسد. آنجاست كه حقانيت بر او آشكار ميشود و حجت خود را با يك جمله در بازگشت به شهر خود به پايان ميرساند.
عبدالله: او به بالاترين جايي رسيد، كه بشري رسيده است. همه حجت مسلماني من حسين بن علي بود.
راحله: كجا رفتي، چه ديدي؟بگو عبدالله، حقيقت را چگونه يافتي؟
عبدالله: من حقيقت را در زنجير ديدم، من حقيقت را پاره پاره بر خاك ديدم، من حقيقت را بر سر نيزه ديدم، من حقيقت را...
ديدن اين فيلم در اين ايام خالي از لطف نيست. تمام