• 1404 سه‌شنبه 4 آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6198 -
  • 1404 سه‌شنبه 4 آذر

آيا چين پيروز زورآزمايي با ايالات‌متحده خواهد بود؟

خودكشي قدرت نرم امريكا

ماريا رپنيكووا ٭ 

 دونالد ترامپ از همان آغاز دوره دوم رياست‌جمهوري خود، كانال‌هاي سنتي قدرت نرم امريكا را يكي پس از ديگري تعطيل يا تضعيف كرده است. آژانس توسعه بين‌المللي ايالات‌متحده (USAID) عملا تعطيل شده و وزارت امور خارجه با كاهش چشمگير كاركنان و برنامه‌هايش روبه‌رو است. سياست‌هاي سختگيرانه جديد در زمينه ويزا و مهاجرت، امريكا را براي گردشگران، دانشجويان و متخصصان خارجي كمتر جذاب و دست‌يافتني كرده و معامله‌گري‌هاي اجباري واشنگتن با متحدانش، اعتماد جهاني به اين كشور را به ‌شدت خدشه‌دار كرده است. 

جيمي شيا، ديپلمات سابق ناتو، در نيويورك‌تايمز اين تحولات را «خودكشي قدرت نرم امريكا» توصيف كرد. بسياري از كارشناسان و تحليلگران، عقب‌نشيني امريكا را پيروزي خودكار چين مي‌دانند. جوزف ناي، پدر مفهوم قدرت نرم كه امسال درگذشت، چند ماه پيش هشدار داده بود كه چين «آماده است خلأ ناشي از تصميمات ترامپ را پر كند». به همين ترتيب، يانژونگ هوانگ، پژوهشگر شوراي روابط خارجي، معتقد است اقدامات دولت ترامپ «جاه‌طلبي و تهاجم چين را تقويت كرده است.»

اما همان‌طور كه در سال ۲۰۲۲ در مجله فارن افرز استدلال كردم، رقابت قدرت نرم ميان ايالات‌متحده و چين، يك بازي با حاصل‌جمع صفر نيست. اين دو كشور از راهبردهاي كاملا متفاوتي براي كسب نفوذ استفاده مي‌كنند: چين عمدتا با پيشنهادهاي عمل‌گرايانه و مادي كشورها را به سوي خود مي‌كشد، در حالي كه ايالات‌متحده همواره ارزش‌ها، آرمان‌ها و جذابيت فرهنگي را در مركز استراتژي خود قرار داده است. كشورهاي دريافت‌كننده، به‌ ويژه در جنوب جهاني، اين دو بسته پيشنهادي را نه رقيب يكديگر، بلكه مكمل هم مي‌بينند و معمولا از هر دو استقبال مي‌كنند، بدون اينكه خود را مجبور به انتخاب يكي از آنها بدانند. در سه سال گذشته و به ‌ويژه پس از بازگشت دونالد ترامپ به كاخ سفيد، جايگاه نسبي چين در عرصه جهاني به وضوح بهبود يافته است. با عقب‌نشيني آشكار امريكا، پكن حالا به عنوان شريكي قابل دسترس‌تر، قابل پيش‌بيني‌تر و كمتر شرط ساز ديده مي‌شود.  با اين حال، اين پيشرفت به هيچ‌وجه چين را به يك ابرقدرت مسلط در حوزه قدرت نرم تبديل نكرده است. پكن همچنان بر پيشنهادهاي عمل‌گرايانه و منفعت‌محور در ديپلماسي خود تاكيد دارد، اما در عمل، حجم كمك‌هاي توسعه‌اي و وام‌هاي بدون بهره‌اش به كشورهاي كم‌درآمد را به جاي افزايش، كاهش داده و تقريبا هيچ نشانه‌اي از تمايل به جايگزيني آژانس توسعه ملل متحد از خود نشان نداده است.  چين همچنين هيچ علاقه‌اي به ايفاي نقش سابق امريكا در تبليغ فعال يك مدل خاص حكمراني در سراسر جهان ندارد. در نتيجه، تصوير جهاني چين امروز عموما مثبت‌تر از گذشته است، اما اين بهبود در مناطق مختلف جهان به ‌شدت متفاوت است. حتي كشورهايي كه خوش‌بين‌ترين ديدگاه را نسبت به پكن دارند، رفتار چين را تركيبي از قدرداني و نگراني مي‌دانند. به بيان ساده، چين در حال حاضر به‌ صورت منفعلانه و صرفا به دليل خلأ ايجاد شده توسط امريكا در حال كسب امتياز است، اما اين مزيت خود به ‌خودي به ‌تنهايي براي تثبيت نفوذ پايدار و عميق جهاني در سال‌هاي پيش رو كافي نيست.

چشم‌انداز مسير پيش رو

تفسير چيني‌ها از قدرت نرم با تعريف كلاسيك جوزف ناي فاصله زيادي دارد. ناي قدرت نرم را عمدتا از سه منبع مي‌ديد: جذابيت فرهنگ، ارزش‌هاي سياسي و سياست خارجي‌اي كه ديگران آن را مشروع و اخلاقي مي‌دانند. اما در ادبيات و گفتمان رسمي چين، قدرت فرهنگي و قدرت مادي كاملا در هم تنيده شده‌اند.  پكن نه فقط ميراث كنفوسيوسي يا فرهنگ سنتي است، بلكه سرعت رشد اقتصادي، دستاوردهاي تكنولوژيك، پروژه‌هاي عظيم زيرساختي و كمك‌هاي مادي به كشورهاي در حال توسعه را نيز «اهرم‌هاي قدرت نرم» خود مي‌داند. وقتي رهبران چين مي‌خواهند كشورهاي جنوب جهاني را به سوي خود بكشند، مدام بر دو موضوع تاكيد مي‌كنند: 

۱) منافع اقتصادي مشترك و متقابل، 

۲) برداشت خاص خود از حقوق بشر كه در آن «حق توسعه» و رفاه مادي مقدم بر آزادي‌هاي فردي و سياسي است.

در اين نگاه، ديپلماسي يعني ارايه چيزي ملموس و سودمند: قراردادهاي تجاري بزرگ (كه معمولا با كمي نمايش فرهنگي همراه مي‌شود)، ساخت جاده، راه‌آهن، بندر و نيروگاه، يا بورسيه‌ها و دوره‌هاي آموزشي‌اي كه هر سال ده‌ها هزار سياستمدار، مقام دولتي، روزنامه‌نگار و دانشجو را به چين مي‌آورد. با بازگشت دولت ترامپ، گزينه‌هاي واقعي براي كشورهاي در حال توسعه به‌ شدت محدود شده است. طبق گزارش موسسه لووي در استراليا، كاهش شديد بودجه توسعه ملل متحد باعث شده كه چين اكنون بزرگ‌ترين منبع كمك‌هاي توسعه‌اي دوجانبه در جهان باشد. 

تعرفه‌هاي سنگين امريكا هم عملا چين را - حتي با همه انتقادها به شيوه‌هاي تجاري‌اش- به شريكي اقتصادي در دسترس‌تر و پذيراتر تبديل كرده است. در حوزه گردشگري و تبادل انساني هم تفاوت فاحش است: چين اكنون به شهروندان بيش از ۷۰ كشور اجازه مي‌دهد تا ۳۰ روز بدون ويزا وارد خاكش شوند؛ در حالي كه ايالات‌متحده روزبه‌روز سخت‌گيرتر و بسته‌تر مي‌شود.

با اين حال، به نظر نمي‌رسد چين قصد داشته باشد حجم كمك‌هاي توسعه‌اي خود را افزايش دهد، هر چند سياست‌هاي ترامپ فرصتي طلايي براي اين كار دراختيارش گذاشته است. تعهدات اخير پكن براي اعطاي وام به كشورهاي در حال توسعه به‌مراتب كمتر از گذشته بوده و تاكنون نشانه جدي‌اي از تغيير اين روند ديده نمي‌شود. براي نمونه، در اجلاس ماه مه‌ چين با جامعه‌ ۳۳ كشور امريكاي لاتين و كاراييب، پكن تنها ۹.۲ ميليارد دلار خط اعتباري وعده داد كه كمتر از نيمي از مبلغ تعهد شده در اجلاس مشابه سال ۲۰۱۵ است. همچنين در ماه سپتامبر، چين فقط ۱.۴ ميليارد دلار وام به اعضاي سازمان همكاري شانگهاي (يك بلوك ده‌ كشوري اقتصادي و امنيتي) اختصاص داد؛ رقمي كه در مقايسه با تعهد پنج ميليارد دلاري سال ۲۰۱۴ به‌شدت كاهش يافته است. اين كاهش‌ها بخشي از تلاش پكن براي «اصلاح» ابتكار كمربند و جاده به شمار مي‌رود؛ ابتكاري كه اكنون به ‌جاي پروژه‌هاي بزرگ و پرزرق ‌و برق، بر طرح‌هاي «كوچك و زيبا» تمركز كرده، يعني در حقيقت كوچك‌سازي كرده است. اين تغيير رويكرد عمدتا ناشي از فشارهاي اقتصادي داخلي چين و انبوه بدهي‌هايي است كه بسياري از كشورهاي دريافت‌كننده‌ وام‌هاي پيشين كمربند و جاده روي هم انباشته‌اند. چين هنوز به كشورهاي همسايه، كشورهاي غني از منابع و شركاي بزرگ‌تر مانند ايالات‌متحده و روسيه وام مي‌دهد، اما روزبه‌روز نسبت به وام‌دهي گسترده به كشورهاي در حال توسعه محتاط‌تر شده و در مواردي مانند اتيوپي اعطاي وام‌هاي جديد را به ‌طور كامل متوقف كرده است. نشانه‌هاي بسيار اندكي وجود دارد كه چين بخواهد خلأهاي ديگري را كه با تعطيلي USAID ايجاد شده، پر كند. 

پيش از سال ۲۰۲۵، بودجه كمك‌هاي خارجي چين (به‌ جز وام‌هاي توسعه‌اي) تنها كسري از بودجه كمك‌هاي خارجي امريكا بود و حتي همان مقدار هم عمدتا به‌ صورت وام‌هاي بازپرداختي پرداخت مي‌شد، نه كمك بلاعوض. در سال جاري نيز پكن تنها در موارد معدودي قدم پيش گذاشته است؛ مثلا افزايش كمك به بزرگ‌ترين سازمان مين‌زدايي در كامبوج يا ارايه اطمينان‌هاي غيررسمي براي كمك بشردوستانه به نپال. اين اقدامات پراكنده و محدود، نشانه‌اي از تغيير اساسي در رويكرد كلي ديپلماسي چين به شمار نمي‌روند. با اين حال، چين در حوزه اقتصادي از همه جهات عقب‌نشيني نكرده است. در سال‌هاي اخير حجم تجارت پكن با امريكاي لاتين، خاورميانه و آسياي جنوب شرقي به ‌طور چشمگيري افزايش يافته و سرمايه‌گذاري شركت‌هاي خصوصي چيني در اين مناطق نيز رشد قابل‌توجهي داشته است. البته محرك اصلي اين گسترش، شركت‌هاي تجاري بوده‌اند، نه مستقيما دولت -هر چند در چين، مرز ميان اين دو اغلب كاملا شفاف نيست.

برتري مدل چين؟

ايالات‌متحده نه‌ تنها در حوزه كمك‌هاي توسعه‌اي، بلكه در ترويج ارزش‌هاي دموكراتيك و حقوق بشر در خارج از مرزها نيز به ‌شدت عقب‌نشيني كرده و ديگر تلاشي براي ارايه خود به عنوان يك دموكراسي آرماني نمي‌كند. اين عقبگرد، خلأ ايدئولوژيك ديگري ايجاد كرده كه در تئوري چين مي‌تواند آن را با يك دستور كار ارزشي و سياسي پر كند؛ اما پكن نه تمايل چنداني به اين كار نشان مي‌دهد و نه لزوما توانايي لازم براي آن را دارد. رويكرد چين به قدرت نرم از ابتدا كمتر بر تبليغ آرمان‌ها و ارزش‌هاي سياسي متمركز بوده و بيشتر بر منافع مشترك و عمل‌گرايي تاكيد داشته است. البته نشانه‌هايي از تغيير تدريجي ديده مي‌شود؛ به‌ ويژه وقتي مقامات چيني در سخنراني‌هاي بين‌المللي يا دوره‌هاي آموزشي براي سياستمداران خارجي، از اصولي مثل «عدم مداخله در امور داخلي» سخن مي‌گويند و به ‌طور ضمني مسير جايگزيني براي نوسازي سياسي و حكمراني ارايه مي‌دهند.  با اين حال، برخلاف ايالات‌متحده كه هميشه چشم‌اندازي روشن و مدلي مشخص براي «صادرات» داشت، پيام چين همچنان مبهم و فاقد انسجام لازم است. اين ابهام شايد كاملا عمدي باشد؛ زيرا به پكن اجازه مي‌دهد انعطاف‌پذير بماند و خود را به عنوان قدرتي جهاني معرفي كند كه كمتر از امريكا تحميل‌گر و دستوردهنده به نظر مي‌رسد.  يكي از محورهاي اصلي تبليغات ايدئولوژيك پكن در حال حاضر، تمايز آشكار چين از غرب است. مقامات چيني در سخنراني‌ها و مصاحبه‌هاي عمومي مدام از هژموني غربي انتقاد مي‌كنند و چين را به عنوان يك قدرت بزرگ مسوول، باثبات و پايبند به تعهداتش معرفي مي‌نمايند. براي نمونه، سفير چين در روسيه در ماه جولاي در گفت‌وگو با رسانه‌هاي اين كشور، امريكا را به رها كردن نظم پساجنگ جهاني متهم كرد و در مقابل، چين را كشوري دانست كه به قول‌هايش عمل مي‌كند. همچنين در سپتامبر، شي جين‌پينگ در اجلاس سازمان همكاري شانگهاي در تيانجين، خواستار نظمي جهاني «عادلانه‌تر» شد و ابتكار «حكمراني جهاني» را راه‌اندازي كرد تا تعهد پكن به چندقطبي‌سازي را به نمايش بگذارد. دانشگاهيان و ديپلمات‌هاي چيني در ديدار با رهبران آفريقايي نيز معمولا تصوير چينِ غيرمداخله‌گر و خيرخواه را در برابر ايالات‌متحده مداخله‌جو و بي‌ثبات قرار مي‌دهند. مسير مدرنيزاسيون چيني نه به عنوان مجموعه‌اي از قوانين غربي تحميلي، بلكه به عنوان الگويي فراگير كه تفاوت‌هاي ملي را محترم مي‌شمارد، معرفي مي‌شود. تاكيد بر ناعدالتي‌هاي واقعي يا ادراكي سياست‌هاي امريكا مي‌تواند حس همبستگي ناشي از نارضايتي را تقويت كند و بعضي كشورها را به سوي پكن سوق دهد. سازمان همكاري شانگهاي به رهبري چين نمونه بارز اين روند است؛ اين سازمان كه در سال ۲۰۰۱ با شش عضو آغاز به كار كرد، امروز 10 عضو كامل، چهارده شريك گفت‌وگو و دو ناظر دارد و كشورهاي بيشتري در صف پيوستن به آن ايستاده‌اند و دامنه فعاليتش از امنيت مرزي به ديپلماسي جهاني گسترش يافته است.با اين حال، پيام‌هاي چين همچنان بسان يك گام كوتاه مي‌مانند: فراتر از انتقاد از سلطه امريكا و مطالبه سهم بيشتري در نهادهاي بين‌المللي نمي‌روند و هنوز نتوانسته‌اند چشم‌اندازي روشن و الهام‌بخش از يك نظم جهاني جايگزين ترسيم كنند. به همين ترتيب، آشفتگي‌هاي اخير در دموكراسي امريكا به چين اين امكان را داده تا مدل حكمراني خود را براي مخاطبان جهاني جذاب‌تر جلوه دهد. 

با اين حال، محتواي دقيق اين «مدل» هنوز چندان روشن نيست. براساس مشاهداتم از سمينارهاي آموزشي ويژه‌ سياست‌گذاران آفريقايي، مربيان و مقامات چيني به‌ندرت سيستم سياسي چين را به عنوان چيزي كاملا متفاوت و بي‌سابقه معرفي مي‌كنند. در عوض، آنها مفاهيم و واژگان غربي را قرض مي‌گيرند و معنايشان را وارونه مي‌كنند: چين نه يك نظام غيردموكراتيك، بلكه صرفا «گونه‌اي ديگر از دموكراسي» معرفي مي‌شود؛ گونه‌اي كه كارآمدتر است، سريع‌تر عمل مي‌كند و بهتر به بازخورد مردم پاسخ مي‌دهد. با وجود اين، شركت‌كنندگان در اين دوره‌ها به ‌ندرت راهنماي عملي يا نقشه‌ راه مشخصي براي تقليد از تجربه‌ چين دريافت مي‌كنند -حتي در زمينه‌هايي مثل ريشه‌كن كردن فقر مطلق كه پكن در آن به موفقيت چشمگيري رسيده است. در يكي از جلسات در آديس‌آبابا، يك مقام ارشد اتيوپيايي از مدرس چيني خواست حداقل چند توصيه‌ عملي براي تكرار دستاوردهاي چين ارايه دهد. 

پاسخ يكي از كارشناسان چيني كوتاه و تند بود: «ما اينجا نيستيم كه نصيحت كنيم» و بحث را همان‌جا بست.دوره‌هاي فني در حوزه‌ كشاورزي يا انتقال فناوري شايد نكات كاربردي‌تري داشته باشند، اما مقامات و روزنامه‌نگاران آفريقايي كه با آنها گفت‌وگو كرده‌ام، مي‌گويند وقتي صحبت از تجربه‌ كلي توسعه و سياست‌گذاري مي‌شود، پيشنهادهاي ملموس و قابل اجرا بسيار محدود است. 

در غياب چنين جزيياتي، پكن شايد بتواند مدل خود را به عنوان چيزي «الهام‌بخش» و قابل تحسين نشان دهد، اما نه به عنوان الگويي كه ديگران واقعا بتوانند از آن تقليد كنند. اين البته به اين معنا نيست كه چين هيچ عرصه‌ جديدي را فتح نكرده است. در ماه‌هاي اخير، موج محبوبيت محصولات فرهنگي چيني -از عروسك‌هاي لابوبو گرفته تا انيميشن «نژا ۲» و چندين بازي ويدئويي پرفروش- همراه با فناوري‌هاي نوظهور مانند پلتفرم هوش مصنوعي ديپ‌سيك، تيترهايي مثل «چگونه چين جذاب شد» را در رسانه‌هاي جهان به وجود آورده است. اين نوع نفوذ فرهنگي مي‌تواند به‌تدريج زمينه‌ پذيرش بيشتر ارزش‌ها و اصول حكمراني چين را فراهم كند، به‌ ويژه وقتي مخاطبان خارجي با فيلم‌ها و بازي‌هايي سرگرم مي‌شوند كه تاريخ، سنت‌ها و تصوير آينده‌نگرانه‌ چين را با افتخار به نمايش مي‌گذارند. با اين حال، موفقيت عروسك‌هاي لابوبو يا ديپ‌سيك عمدتا نتيجه‌ هوش تجاري و برتري تكنولوژيك است؛ موفقيتي كه قدرت نرم مادي چين را تقويت مي‌كند، اما لزوما به گسترش چشم‌انداز سياسي يا ايدئولوژيك آن منجر نمي‌شود.

سود نسبي

اندازه‌گيري دقيق قدرت نرم هميشه دشوار بوده است. بهترين تقريبي كه داريم، نظرسنجي‌هاي افكار عمومي است كه نشان مي‌دهد چين دست‌كم از زمان بازگشت ترامپ به كاخ سفيد، افزايشي منفعلانه اما قابل توجه در محبوبيت جهاني خود تجربه كرده است. نظرسنجي موسسه پيو در ماه جولاي ۲۰۲۵ در ۲۴ كشور نشان داد كه هنوز تعداد بيشتري از پاسخ‌دهندگان ايالات‌متحده را نسبت به چين مطلوب‌تر مي‌دانند، اما اين فاصله به سرعت در حال كاهش است. از بهار ۲۰۲۴ به بعد، نگاه مثبت به امريكا در بسياري از كشورها به ‌شدت افت كرده (براي مثال در كانادا ۲۰درصد كاهش يافته)، در حالي كه تصوير چين پيشرفت‌هاي كوچك اما پيوسته‌اي داشته است.  در نظرسنجي ديگري كه به ‌تازگي در پنج كشور بزرگ امريكاي لاتين انجام شد، در هر پنج كشور، افراد بيشتري چين را به عنوان شريك اقتصادي ترجيح مي‌دادند تا ايالات‌متحده. با اين حال، اين نشانه‌هاي مثبت با احتياط بايد خوانده شوند. نگرش‌ها به چين همچنان از منطقه‌اي به منطقه‌ ديگر تفاوت‌هاي چشمگيري دارد. در آفريقا و امريكاي لاتين ديدگاه‌ها عمدتا مثبت است، اما در منطقه آسيا–پاسيفيك و اروپا، اعتبار چين به‌ شدت منفي باقي مانده است. در اين مناطق، نگراني‌هاي امنيتي نسبت به پكن ظاهرا آن‌قدر سنگين است كه حتي عقب‌نشيني واشنگتن و فرصت‌هاي اقتصادي وسوسه‌انگيز چين نتوانسته بر آنها غلبه كند.

علاوه بر اين، قدرداني از چين به عنوان يك شريك اقتصادي لزوما به معناي اعتماد به رهبري جهاني آن نيست. در همان نظرسنجي پيو در ماه جولاي، به‌ طور ميانگين ۶۶درصد پاسخ‌دهندگان در ۲۵ كشور اعلام كردند به شي جين‌پينگ «براي انجام كارهاي درست در امور جهاني» اعتماد ندارند. اين شكاف ميان نگاه اقتصادي و نگاه ايدئولوژيك/سياسي در گفت‌وگو با سياستمداران خارجي نيز كاملا مشهود است. 

مقامات اتيوپيايي كه در دوره‌هاي آموزشي ديپلماتيك چين شركت كرده بودند، به من مي‌گفتند كه قدرت اقتصادي چين را تحسين مي‌كنند و از پيشنهادهاي مادي آن استقبال مي‌كنند، اما همچنان نسبت به شعار «همكاري برد-برد» پكن ترديد دارند و مي‌پرسند: «واقعا برد-برد است يا فقط برد چين؟» بسياري از آنها همچنين در فهم اين موضوع كه چين در مسائل جهاني ديدگاهي فراتر از منافع ملي خودش دارد، به دشواري مي‌افتادند.

نارضايتي‌ها و نگراني‌هاي پنهان از قدرت اقتصادي چين به ‌ندرت در نظرسنجي‌هاي عمومي ديده مي‌شوند، اما به اشكال ديگري خود را نشان مي‌دهند. حتي در كشوري مانند اتيوپي كه يكي از نزديك‌ترين شركاي چين در آفريقا به شمار مي‌رود، دانشجويان دانشگاه‌هاي مختلف تركيبي از تحسين و دلهره را با من در ميان گذاشتند. آنها از حجم عظيم بدهي كشور به چين (اتيوپي پس از آنگولا دومين دريافت‌كننده‌ بزرگ وام‌هاي چيني در قاره است) و احتمال اينكه در صورت ناتواني در بازپرداخت، پكن كنترل پروژه‌ها يا بخش‌هاي كليدي زيرساخت را به دست بگيرد، به‌ شدت نگران بودند. در آسياي مركزي نيز كه بسياري از كشورها ظاهرا طرفدار چين هستند، اعتراضات سازمان‌يافته عليه پروژه‌هاي زيرساختي و انرژي چيني در دهه‌ گذشته به ‌مراتب بيشتر شده است. در ميان كشورهايي كه ترجيح مي‌دهند بين قدرت‌هاي بزرگ فاصله نگه دارند يا از اتحاد با يكي از آنها پرهيز كنند، عقب‌نشيني امريكا نه آرامش، بلكه نگراني بيشتري به همراه آورده؛ چراكه حالا حضور و نفوذ چين عملا بلامنازع به نظر مي‌رسد. هنوز براي اعلام پيروزي قطعي چين در عرصه قدرت نرم زود است. 

در حال حاضر، به نظر مي‌رسد پكن به جاي آنكه از افول آشكار ايالات‌متحده حداكثر استفاده را ببرد، خود نيز در حال عقب‌نشيني و محافظه‌كاري است. چين همچنان همان‌طور كه پيش از دور دوم ترامپ عمل مي‌كرد، خود را شريكي قابل دسترس و قابل اعتماد در حوزه توسعه معرفي مي‌كند، اما در صرف منابع بيشتر در خارج از مرزها به‌ شدت محتاط مانده است. پيام ايدئولوژيك آن نيز هنوز بيشتر بر انتقاد از غرب و بيان نارضايتي از وضعيت موجود متمركز است تا ارايه يك چشم‌انداز جهاني جايگزين و قانع‌كننده يا درس‌هاي سياسي عملي و قابل تقليد. در نتيجه، بسياري از مردم در كشورهاي ديگر همچنان نسبت به چين - به‌ويژه در زمينه رهبري جهاني - محتاط و مردد هستند. با اين حال، اين رويكرد محافظه‌كارانه لزوما نشانه ضعف يا بي‌توجهي به قدرت نرم نيست؛ بلكه مي‌تواند كاملا استراتژيك باشد. چين با پرهيز از تعهدات سنگين و گسترده، از قرار گرفتن سياست‌هاي داخلي و ديدگاه جهاني‌اش زير ذره‌بين شديد جلوگيري مي‌كند و در عين حال، به ‌صورت منفعلانه از خلأ ايجاد شده توسط امريكا سود مي‌برد. برخلاف واشنگتن در دوران اوج خود، پكن چندان علاقه‌اي به متقاعد كردن ديگران براي پيروي از مسيرش ندارد؛ مشروعيت‌بخشي به راه خودش برايش كافي است. در شرايط كنوني، همين برجسته كردن تضادهاي آشكار ميان خود و ايالات‌متحده ظاهرا برايش كفايت مي‌كند.

ترجمه: نوشين محجوب

٭  دارنده كرسي ويليام سي. پيت در رشته ارتباطات استراتژيك در دانشگاه ايالتي جورجيا و نويسنده كتاب «رقابت براي قدرت نرم: تصويرسازي چين در آفريقا» 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
آتش«اليت» مهارشد جزيیات عملیات اطفاي حریق در مناطق کوهستانی و جنگلی الیت چانه‌زني با چاشني صلح آتش جنگ و آتش‌بس ناپايدار خودكشي قدرت نرم امريكا بيش از ۷ هزار تصادف در هفت ماه عليه تئاتر بورژوازي عليه ابتذال شكست يا پيروزي؟ هنر، ميانجي اجتماعي و حافظ هويت ايراني آتش در گلستان جنگل‌هاي ايران مركز اطفاي حريق عرصه‌هاي طبيعي نيازی ضروري است زنان مدير در عرصه اجتماعي؛ موتور محرك توسعه پايدار چگونگي خروج از بن‌بست توافق صلح در سايه زورآزمايي امريكا و انگليس كرختي اجتماعي ايراني ترامپ و قمار با «وي‌چي» وقتی مهر و اقتدار همصدا می‌شوند شهر و تفكر كلان! جمعه سياه: سرگشتگي هويتي و مصرف‌زدگي ادراك ناديده‌هاي ‌هنر وفاق؛ جاده‌اي دوطرفه براي ايران امروز شكست يا پيروزي؟ هنر، ميانجي اجتماعي و حافظ هويت ايراني آتش در گلستان جنگل‌هاي ايران مركز اطفاي حريق عرصه‌هاي طبيعي؛ نيازی ضروري است زنان مدير در عرصه اجتماعي موتور محرك توسعه پايدار
کارتون
کارتون