مردمان الفاشر قربانیان خاموش معادن طلا
جعفر قنادباشی
درخصوص وضعیت کنونی و چشمانداز آینده جنگ داخلی سودان، که از حدود دو سال و نیم پیش به عنوان درگیری میان نیروهای نظامی آغاز شده است، باید گفت که این مناقشه خسارات گستردهای به زیرساختهای اقتصادی، آموزشی، عمرانی و سایر حوزههای مرتبط در سودان وارد کرده و عملا آنها را نابود نموده است. در حال حاضر، پس از گذشت دو سال و نیم، درگیریها عمدتا به ایالت دارفور محدود شده است. نیروهای مسلح ارتش سودان به رهبری ژنرال عبدالفتاح البرهان موفق شدهاند نیروهای پشتیبانی سریع -که به دنبال تصاحب قدرت دولت مرکزی بودند- را به عقب رانده و نفوذشان را به استان دارفور محدود نمایند. با این حال، آنچه اکنون در دارفور رخ داده، تشدید درگیریها است. نیروهای پشتیبانی سریع، با تجهیز به تسلیحات نوین ازجمله پهپادها و سلاحهای نیمهسنگین پیشرفته که از طریق امارات متحده عربی دراختیارشان قرار گرفته، در نبرد با نیروهای ارتش سودان و حامیان ژنرال البرهان، موفقیتهایی کسب کردهاند. به طور خاص، نیروهای تحت فرماندهی محمد حمدان دقلو (معروف به حمیدتی)، فرمانده کل نیروهای پشتیبانی سریع، موفق شدهاند نیروهای ارتش را از شهر الفاشر -که مرکز استان شمال دارفور است و ماهها محاصره شده بود- بیرون رانند و کنترل آن را به دست گیرند. در واقع، سقوط الفاشر -شهری تاریخی و کلیدی در دارفور- عامل اصلی افزایش چشمگیر تلفات و کشتهها بوده است. ورود نیروهای پشتیبانی سریع و برخی قبایل دارای ریشههای خصومت قومی به این شهر، منجر به کشته شدن بیش از ۲۰۰۰ نفر (و احتمالا بیشتر) و آوارگی هزاران تن شده است. آنچه از طریق تصاویر و گزارشها به درستی منعکس شده، همین حوادث فاجعهبار است. با این وجود، عامل اصلی تداوم جنگ و این تحولات، تسلیحاتی است که از درآمدهای حاصل از قاچاق طلا در معادن غنی دارفور تامین میشود. در دو سال و نیم اخیر، تولید طلا در دارفور با سرعتی چشمگیر افزایش یافته، که این امر با حمایت شرکتهای اماراتی و شرکتهای وابسته به خویشاوندان محمد حمدان دقلو (مانند برادر و پسران وی) محقق شده است. این طلا از طریق مسیرهای غیررسمی و قاچاق به لیبی و سپس به امارات متحده عربی منتقل شده و منبع اصلی تامین مالی برای خرید تسلیحات بوده است. به عبارت دیگر، امارات متحده عربی با تشویق محمد حمدان دقلو و ارائه حمایتهای تسلیحاتی، تلاش کرده تا سهم قابلتوجهی از بازار تسلیحات را دراختیار نیروهای پشتیبانی سریع قرار دهد.
سودان از معادن طلا بهرهمند است، درحالیکه این کشور در مدت زمانی کوتاه و به شکلی شگفتانگیز به یکی از صادرکنندگان عمده طلا در جهان تبدیل شده و اکنون پس از آفریقای جنوبی و غنا، در رتبه سوم تولید و صادرات طلا در قاره آفریقا قرار دارد. این پیشرفت سریع، جایگاه سودان را در بازار جهانی طلا تثبیت کرده است. به هر حال، درآمدهای حاصل از این معادن، یکی از اصلیترین منابع تامین مالی جنگ دو سال و نیمه در سودان به شمار میرود. مردم سودان معتقدند که اگر این معادن طلا و درآمدهای قابلتوجه ناشی از آن وجود نداشت، امارات متحده عربی هرگز وارد این کشور پهناور نمیشد، زیرا هرگونه حضور -چه سیاسی و چه نظامی- در چنین کشوری هزینهبر است و این جنگ نیز به دو سال و نیم نمیکشید. به عقیده آنان، طولانی شدن جنگ در سودان دقیقا به دلیل وجود همین منابع طلا است که هزینههای درگیری را تامین کرده، نیروهای پشتیبانی سریع را به ادامه جنگ تشویق نموده و تمایلات اماراتی را برای حمایت از محمد حمدان دقلو جلب کرده است.
همچنین بهکار بردن اصطلاح «نسلکشی» در مورد وضعیت دارفور چندان دقیق نیست. برخی اشتباه میکنند و هر کشتار یا قتلعامی را نسلکشی مینامند، درحالی که این دو مفهوم متفاوتاند. این یک جنگ داخلی است که اکنون در ایالت دارفور متمرکز شده است. در آنجا، شهری که در برابر نیروهای پشتیبانی سریع -که از نظر تعداد و تجهیزات در ابتدا ضعیفتر به نظر میرسیدند- مقاومت کرده بود، سرانجام سقوط کرد. هنگامی که یک نیروی نظامی وارد شهری میشود که ماهها یا سالها مقاومت کرده، به طور طبیعی اقدام به انتقامگیری میکند. بسیاری از همراهان این نیروها نیز به دلایل اقتصادی، مانند غارت و سرقت، وارد عمل میشوند. بنابراین، نمیتوان گفت که همه مردم سودان خشن یا بدذات هستند و کشتار در همه جا رخ میدهد. از ابتدا، درگیری میان نظامیان بود و مردم عادی کنار کشیدند؛ بهویژه مردان غیرنظامی در این جنگ مشارکت چندانی نداشتند. دوطرف نظامی با یکدیگر میجنگیدند، اما طولانی شدن درگیری و تامین هزینههای آن از طریق معادن طلا بود که قدرتهای خارجی مانند امارات متحده عربی را وارد صحنه کرد.
در حال حاضر، دو تحول مهم دیگر نیز رخ داده است: نخست، جنگ از حالت درگیری صرفا نظامی به جنگی با رنگ و بوی تجزیهطلبانه تبدیل شده است. نیروهای پشتیبانی سریع، ارتش دولتی را از کل ایالت دارفور بیرون راندهاند و عملا این منطقه را از حوزه حاکمیت دولت مرکزی خارج کردهاند. بسیاری معتقدند که این اقدام، سنگ بنای اولیه تجزیه دارفور از سودان است. دوم، قدرتهای خارجی مانند اسرايیل و ایالاتمتحده نیز منافع تجاری و اقتصادی در این جریان دارند؛ اسرايیلیها و امریکاییها در پی بهرهبرداری از منابعی هستند که امارات متحده عربی در حال حاضر از آنها حمایت میکند.
در آفریقا، امارات متحده عربی عملا به عنوان نماینده منافع انگلستان و ایالاتمتحده عمل میکند؛ این نکتهای است که باید به دقت مدنظر قرار گیرد. سودان تنها کشوری نیست که امارات در آن مداخله میکند؛ حوزه دیگری که امارات در آن دخالت دارد، لیبی است، جایی که نفت وجود دارد. امارات تلاش میکند از نفت لیبی برای خرید سلاح استفاده کند و در واقع، این امر به نفع شرکتهای فروشنده تسلیحات عمل میکند. ازسوی دیگر، درآمدهای حاصل از این معاملات به سمت انگلستان و ایالاتمتحده هدایت میشود. امارات متحده عربی سالهاست که به نمایندگی از غرب -به ویژه ایالاتمتحده و انگلستان- در آفریقا عمل میکند. در دو سال و نیم گذشته در سودان نیز، این سیاست ادامه یافته است؛ همانطور که در لیبی نفتمحور است، در سودان طلامحور است. رونق اقتصادی امارات که مشاهده میکنیم، حاصل سرقت نفت از لیبی، سرقت طلا و معادن گرانبهای دیگر در کشورهای آفریقایی است که به صورت ظاهری رونقدار جلوه میکند. بنابراین، بزرگترین دلیل ایفای این نقش توسط امارات، همان جنبه اقتصادی است. جنبه اقتصادی بسیار پررنگتر است. غربیها سیاستی ضداسلامی را دنبال میکنند و هر کشور اسلامی را که ضعیف شود، همراهی میکنند. این بخشی از سیاست کلی اسرايیل، ایالاتمتحده و انگلستان است. سودان قابلیتهای زیادی برای تبدیل شدن به کشوری جزو محور مقاومت دارد و تضعیف سودان یکی از برنامههای اصلی انگلستان، ایالاتمتحده و فرانسه در آفریقا است. این برنامه کلی آنهاست و از طریق حمایت و بهرهبرداری از درآمدهای حاصل از مداخلات -که از معادن اینجا به دست میآید- محقق میشود. سودان نیروی ساحلی در دریای سرخ دارد، اما دارفور اصلا در کنار دریای سرخ نیست. برخی تحلیلگران بر دریای سرخ تمرکز کردهاند، اما اینطور نیست. دارفور حداقل با چاد همسایه است و گفته میشود که اورانیوم نیز دارد؛ یعنی در یک کمربند همسایگی قرار دارد که استانهای کشورهایي مانند چاد و نیجر دارای معادن غنی اورانیوم هستند. گفته میشود که این منطقه بخشی از کمربند اورانیوم آفریقا است که از کشورهای میانی آفریقا مانند سودان، نیجر و مالی میگذرد. بنابراین، حضور غربیها دراین نقطه به اورانیوم نیز مربوط است. سکوت غرب را اینگونه توجیه میکنیم که سود آن از طریق امارات به این گروه از بازیگران میرسد. جنبه سیاسی آن نیز قابل تأمل ست؛ اماراتی که همه شرکتهایش امریکایی و انگلیسی هستند، در واقع زمین بازی است و سبب تامین خواستههای اسرايیل میگردد.
از همین رو جامعه جهانی سکوت اختیار کرده؛ گزارهای که یکی از دلایل تشدید این جنگ است.
از همین رو اخیرا نیروهای پشتیبانی سریع برای تصاحب شهر الفاشر به ایالاتمتحده رفتند و امریکاییها تاییدشان کردند؛ آقای ترامپ چراغ سبز نشان داد و عملا اینها حمایتهای غربی را دریافت کردند. آقای حمدان دقلو نیز پیش از این به اسرايیل رفته و با مقامات اسرايیلی صحبت کرده؛ آنها تلاش میکنند تبلیغاتشان را حمایت کنند. در آفریقا، هر جا معدن طلا و الماس باشد، سر و کله اسرايیلیها پیدا میشود؛ آنها دايما به دنبال طلا و الماس در هر جای دنیا هستند.
برخی معتقدند که نیروهای واکنش سریع به تسلط بر دارفور بسنده خواهند كرد؛ این منطقه شامل ۵ ایالت از ۱۸ ایالت سودان است و از همین رو در همینجا جنگ بر سر قدرت مرکزی دامنهدار نمی شود. از منظری دیگر این گروه که اکنون کنترل معادن طلا را دراختیار دارند، دیگر نیازی به گسترش دامنه نفوذشان ندارند. اما برخی دیگر معتقدند که این شروع بحران است، چراکه این گروه پس از این و با تکیه بر تسلیحاتی که با درآمدهای طلا خریداری شده، به دیگر استانهای کشور دستاندازی خواهند کرد. استانهای کردفان شمالی و جنوبی هممرز با دارفور هستند و گسترش تنشها میتواند تا استان خارطوم و در واقع به سمت پایتخت پیش رود. با این حال، سناریوی اول محتملتر است. به نظر نمیرسد که نیروهای پشتیبانی سریع درصدد امتحان شانس خود باشند، زیرا حکومت مرکزی سودان مورد حمایت عربستانسعودی و مصر است و این دو کشور اجازه نخواهند داد که نیروهای دارفوری یا نیروهای پشتیبانی سریع حیطه قدرت خود را بیش از این افزایش دهند. گسترش جنگ به دیگر نقاط سودان به معنای روبهرو شدن با مصر و عربستانسعودی است و آنها وارد این ماجرا نخواهند شد.کارشناس ارشد مسائل آفریقا