قدرت خاموش در برابر قدرت خيره
علي آهنگر
در بوسانِ كره جنوبي، نگاه دو رهبر در هم گره نخوردند. در يك سوي ميز، دونالد ترامپ با بدني مايل به جلو و نگاهي پرسشگر نشسته بود؛ در سوي ديگر، شي جينپينگ كه نگاهش را به صفحه يادداشتها دوخته بود، نه به چشمان رييسجمهور امريكا. چينيها ميگويند «كسي كه كمتر مينگرد، بيشتر ميبيند»؛ و شي ظاهرا تصميم گرفته بود در زمين رواني ترامپ بازي نكند. او هر واژه را از روي كاغذ خواند، با دقتي كه از انضباط حزب حاكم برميآيد. اين نه نشانه سردي، بلكه نمايش كنترل، نظم و فاصله آگاهانه از هيجان غربي بود. در فرهنگ سياسي چين، سكوت و دوري از هيجان، نه نشانه ضعف، كه نماد تسلط بر خود و زمان است. ديدار يك ساعت و چهل و پنج دقيقه طول كشيد، بيانيهاي صادر نشد، گفتوگويي رسانهاي انجام نگرفت، سندي پرطمطراق در برابر دوربينها امضا نشد و ماژيك پررنگ ترامپ در پايين صفحه نقش ديوار چين را نكشيد و به دوربينها نمايش داده نشد؛ آنچه به دست آمد توافقهايي كوتاه و شفاهي بود. اما سكوت هميشه بهمعناي شكست نيست.دو روز پيش از اين ديدار، وزير خزانهداري امريكا اسكات بسنت در مالزي با معاون نخستوزير چين گفتوگو كرده بود و خبرهايي از «قراردادهاي آماده براي امضاي دو رهبر» منتشر شد. با اين حال، در بوسان، ظاهرا هر دو طرف تصميم گرفتند قلم را زمين بگذارند و فقط به توزين يكديگر بپردازند. ترامپ در بازگشت، در ايرفورس وان، در برابر خبرنگاران صورتش مچاله شده بود. آشكار بود حرفي براي گفتن نداشت. از يك توافق يكساله در مورد از سرگيري صادرات عناصر خاكي كمياب از سوي چين، كه هدف بنيادين اين ديدار بود، خبر داد. خبري كه با انتشار متن توافق اسكات بسنت با معاون نخستوزير چين، از سوي وزارت بازرگاني چين پاسخي شرقيانه به آن داده شد. در متن اين توافق منتشر شده، هيچ اثري از توافق بر سر عناصر خاكي كمياب نبود. انتشار اين متن واكنشي از سوي يك تحليلگر را در پي داشت كه گفت: ترامپ بار ديگر با تخيل خودش به مذاكره نشسته بود!
حتي اگر خبر ايرفورسواني ترامپ را جدي بدانيم، تحليلگران آن را «آتشبس يكساله» ناميدند نه صلح؛ بلكه توقف كوتاه آتش.
در واقع، ديدار بوسان، تصويري زنده از جدايي تدريجي دو اقتصاد و دو ايدئولوژي بود. همان چيزي كه تحليلگران آن را «ديكاپلينگ» مينامند: نه قطع كامل، بلكه كاهش وابستگي در فناوري، تجارت و زنجيره تأمين.
دو اقتصادي كه به هم تنيدهاند، اما دو سياست كه از هم جدا ميشوند؛ دو رهبر كه بر سر يك ميز نشستهاند، اما در دو جهان ميانديشند. يكي از مسير تجارت بهدنبال تسلط فناوري، ديگري از مسير كنترل، تحريم و تعرفه بهدنبال بقا.
نگاه نكردن شي به ترامپ، استعارهاي از همين روند جهاني است: چين ديگر نميخواهد از مردمك چشمان امريكا به دنيا بنگرد؛ در چشمان امريكا ببيند كه چه بايد بكند. چين هرچند كه رشد اقتصادياش در سهماهه سوم ۲۰۲۵ به ۴.۵ درصد كاهش يافت و نميتواند جنگ تجاري طولاني را تحمل كند، اما حاضر هم نيست در برابر فشار تسليم شود. ميخواهد مسير خود را، هرچند پرهزينه، با نگاه به خود و به آينده ادامه دهد.
دستاورد نهايي اما هولناك اين ديدار و اين جدايي و اين ديكاپلينگ در سپهر سياست و آسمان ديپلماسي، در بيانيه ترامپ در صفحه مجازياش در حالي كه هنوز به زمين ننشسته بود هويدا شد. او در اين بيانيه خبر داد كه آزمايشهاي هستهاي امريكا در پاسخ به توسعههاي هستهاي روسيه و چين، بيدرنگ از سرگرفته ميشود. ديكاپلينگ، از جدايي آرام اقتصادي، خيلي زود و ناگهاني به هماوردي ژئوپوليتيك، آن هم در سهمناكترين چهرهاش، تقابل هستهاي چهره نمود. تصميمي كه واكنش منفي و فوري چين را در پي داشت.
جهان بار ديگر دوقطبي ميشود. يكسو تحريم و تبختر؛ سوي ديگر تمركز و سكوت. هر يك از كشورهاي جهان در كدام سمت تمركز يا تبختر ميايستند؟ منافع ملي ايران در اين ديكاپلينگ ژئوپوليتيك چه حكمي ميكند؟ نسلهاي آينده بر ما چگونه داوري خواهند كرد؟