• 1404 شنبه 10 آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6178 -
  • 1404 شنبه 10 آبان

«‌اعتماد» در گفت‌وگوي اختصاصي با غلامرضا كريمي بررسي مي‌كند

آتش‌بس موقت يا معماري نوين قدرت جهاني

توافق چين و امريكا تاكتيكي است، زيرا رقابت راهبردي ادامه دارد و اين توافق تاثير چنداني بر روابط چين و روسيه نخواهد گذاشت

 نوشين   محجوب

 جهان هنوز با پيامدهاي جنگ روسيه-اوكراين، بلوك‌بندي‌هاي جديد در اوراسيا و رقابت بر سر منابع معدني كمياب دست به گريبان است. در اين ميان، ديدار اخير دونالد ترامپ و شي جين‌پينگ در بوسان كره‌جنوبي ‌ -‌در حاشيه اجلاس APEC-  و توافق ميان دو رهبر به عنوان گام تاكتيكي مهم قلمداد شده است. اين توافق موقت يك‌ساله، كه تعويق كنترل‌هاي صادراتي بر عناصر كمياب و تراشه‌ها، كاهش تعرفه‌هاي مرتبط با فنتانيل از ۲۰ به ۱۰درصد و تعليق تعرفه‌هاي متقابل بر صنايع كشتيراني را شامل مي‌شود، تنش‌هاي تجاري را براي مدتي آرام كرده و زمينه را براي تغييرات استراتژيك قدرت‌هاي بزرگ فراهم آورده است.  ترامپ نتايج اين ديدار ۹۰ دقيقه‌اي را «۱۲ از ۱۰ » خوانده و از «رابطه عالي» حرف زده، در‌حالي‌كه شي بر «اصطكاك طبيعي» بين دو اقتصاد بزرگ تاكيد دارد.  كارشناسان مانند اسكات كندي، فعال در انديشكده CSIS و دنيس وايلدر، كارشناس سابق سازمان اطلاعات مركزي امريكا، اين توافق را «آتش‌بس تاكتيكي» مي‌دانند كه چين را در موقعيت قوي‌تري قرار داده و به هر دو طرف اجازه مي‌دهد وابستگي‌هاي استراتژيك‌شان را كم كنند. اين توافق، كه ميانگين تعرفه‌هاي امريكا بر واردات چيني را به ۴۵درصد رسانده و بحث‌هايي درباره صادرات تراشه‌هاي Nvidia و كنترل تيك‌تاك را در بر مي‌گيرد، در شرايط جهاني متفاوتي شكل گرفته: از حمايت چين از روسيه براي مديريت تحريم‌هاي غربي تا اعلام آزمايش‌هاي هسته‌اي امريكا كه همزمان با اين ديدار مطرح شد و پيچيدگي‌هاي استراتژيك واشنگتن را نشان مي‌دهد.  در همين راستا، روزنامه اعتماد با هدف بررسي تحولات اخير ميان چين و امريكا و پيامدهاي آن براي نظم جهاني با غلامرضا كريمي، عضو هيات علمي روابط بين‌الملل دانشگاه خوارزمي مصاحبه كرده است. مشروح گفت‌وگو در ادامه آمده است: 

غلامرضا كريمي در پاسخ به سوال «اعتماد» درباره پيامدها و نتايج آتش‌بس حاكم ميان دو كشور گفت: روساي جمهور امريكا و چين، از پيشرفت‌هاي حاصل ‌شده در مذاكرات ابراز رضايت كردند. 
دونالد ترامپ بلافاصله پس از اين ديدار اعلام كرد كه دو كشور در تمامي زمينه‌ها به توافق رسيده‌اند و تاكيد داشت كه گفت‌وگوها بر تقريبا همه مسائل متمركز بوده و نتايج آن شامل كاهش تعرفه‌هاي گمركي، ازسرگيري خريد دانه‌هاي روغني امريكايي توسط چين و تداوم صادرات مواد معدني كمياب ازسوي چين خواهد بود. در مقابل، رييس‌جمهور چين اظهار داشت كه تاريخ بر اين امر تاكيد دارد كه چين بايد شريك و دوست ايالات‌متحده امريكا باشد. به‌ طور كلي، اين ديدار را مي‌توان تلاشي هدفمند براي تثبيت روابط دوجانبه و پيشگيري از تشديد تنش‌ها تلقي كرد. لحن گفت‌وگوها عمدتا مثبت و سازنده بود و نشان‌دهنده اراده جدي هر دو طرف براي مديريت اختلافات و حركت به سوي دستيابي به يك توافق جامع به شمار مي‌رود. بنابراين، به نظر مي‌رسد كه اين ديدار زمينه‌ساز تداوم مذاكرات در سطوح وزارتي و كارشناسي و همچنين توافق بر سر حذف تحريم‌ها فراهم آورد.  با اين حال، مسائل ساختاري و اساسي نظير يارانه‌هاي اعطايي به شركت‌هاي دولتي چيني و اصول تجارت منصفانه ميان دو كشور همچنان حل‌نشده باقي مانده‌اند. حل اين مسائل نيازمند زمان و مذاكرات پيچيده‌اي است. به باور كريمي به ‌طور خلاصه، وضعيت كنوني روابط چين و امريكا را مي‌توان يك آتش‌بس تاكتيكي و شكننده توصيف كرد كه به معناي تضميني براي پايان جنگ تجاري ميان دو كشور نيست. واقعيت آن است كه اقتصادهاي امريكا و چين به‌ شدت درهم‌ تنيده‌اند و حجم مبادلات تجاري سالانه آنها بيش از ۷۵۰ ميليارد دلار است. باتوجه به گفت‌وگوهاي اخير ميان روساي جمهور، مي‌توان پيش‌بيني كرد كه در كوتاه‌مدت، توازن اقتصاد جهاني تا حدي بازسازي شود. با اين وجود، اين توافق بسيار شكننده است و مي‌تواند با اقدامات يك‌جانبه يكي از طرفين به راحتي از هم بپاشد.  اين كارشناس مسائل بين‌الملل در ادامه خاطرنشان كرد: رقابت استراتژيك ميان چين و امريكا در حوزه‌هاي فناوري، امنيت و ژئوپليتيك همچنان گسترده و دامنه‌دار خواهد بود. علاوه بر اين، تلاش‌هاي چين براي جايگزيني دلار امريكا در معاملات بين‌المللي، خط قرمزي براي ايالات‌متحده به شمار مي‌رود. به باورش همزماني خواست ترامپ براي آزمايش هسته‌اي با توافق حاصل شده با چين، صرفا واكنشي به اقدامات روسيه بوده است. چين تمايلي به ورود در مسابقه تسليحاتي هسته‌اي با امريكا ندارد. از همين رو ترامپ با چنين اظهاراتي، هم به دنبال ايجاد اهرم فشاري در مذاكرات تجاري و پرونده‌هاي مرتبط نظير مساله كره‌شمالي و كره‌جنوبي است و هم به منظور نمايش قدرت براي مخاطبان داخلي خود، ادعاي آزمايش تسليحات هسته‌اي جديد را مطرح كرد.‌ اين استاد دانشگاه خوارزمي همچنين درباره تلاش امريكا براي مهار چين با توسل به اهرم آتش‌بس تاكتيكي گفت: اين فرضيه نه تنها شايسته توجه است، بلكه يكي از محوري‌ترين چارچوب‌هاي تحليلي در روابط چين و ايالات‌متحده به شمار مي‌رود. برگزاري مذاكرات و دستيابي به توافق در حوزه‌هاي تجاري، به معناي خاتمه رقابت ميان دو كشور نيست، بلكه نشان‌دهنده تغيير شكل اين رقابت از يك جنگ تجاري آشكار و گسترده به يك رقابت متمركز و استراتژيك است. در اين چارچوب، ابزارهايي نظير محدوديت‌هاي فناوري، جنگ سايبري و رقابت بر سر استانداردها نقش برجسته‌تري ايفا خواهند كرد. بنابراين، توافق تجاري، هر چند سرآغاز دوره‌اي از همكاري ميان ايالات‌متحده و چين به حساب مي‌آيد، اما همزمان فرصتي براي تجديد قوا و بازنگري استراتژيك ازسوي هر دو طرف فراهم مي‌آورد تا رقابت‌هاي عميق‌تر و پيچيده‌تري را پيگيري نمايند. هدف نهايي ايالات‌متحده، مهار نفوذ جهاني چين و محدودسازي رشد اقتصادي آن است؛ حتي اگر براي دستيابي به اين هدف، گاه ناچار به بهره‌گيري از تاكتيك‌هاي مذاكره و ديپلماتيك شود. اين واقعيت نيز انكارناپذير است كه رويارويي مستقيم و تمام‌عيار در عرصه‌هاي تجاري، هزينه‌ها و ريسك‌هاي سنگيني براي هر دو طرف به همراه دارد. از اين رو، پيگيري گفت‌وگوها و دستيابي به توافق يا آتش‌بس تاكتيكي، به ايالات‌متحده اين امكان را مي‌دهد تا فرسودگي اقتصادي خود را تا حدي كاهش دهد، خسارات ناشي از تعرفه‌هاي وضع‌شده بر كالاهاي چيني ‌ -‌كه به كسب ‌و كارها و مصرف‌كنندگان امريكايي آسيب رسانده‌-  را جبران نمايد و همزمان ائتلاف‌سازي جديدي با متحدان خود در منطقه اقيانوس هند و آرام انجام دهد تا فشار جمعي بر چين را تشديد كند. علاوه بر اين، ايالات‌متحده مي‌تواند بر نقاط ضعف استراتژيك خود در حوزه‌هاي كليدي مانند هوش مصنوعي و فناوري‌هاي نوين تمركز كند تا ضربه‌اي موثرتر به چين وارد آورد. 
به باور كريمي، در مقابل، چين نيز به دنبال تقويت خودكفايي خويش است و با شتاب بيشتري به سوي توسعه زنجيره تامين داخلي، كاهش وابستگي به فناوري و بازارهاي خارجي و پيگيري ديپلماسي فعالانه حركت مي‌كند تا محاصره اعمال ‌شده توسط ايالات‌متحده را بشكند.  اين ديپلماسي شامل گسترش روابط اقتصادي با اروپا، كشورهاي آسياي جنوب شرقي، آفريقا و خاورميانه مي‌شود.  اين استاد دانشگاه در ادامه گفت‌وگو با «اعتماد» خاطرنشان كرد: درنهايت بايد گفت كه امريكا از يك‌سو به دنبال تشديد فشارهاي راهبردي و استراتژيك بر چين است و ازسوي ديگر، تلاش دارد تا در كوتاه‌مدت، مسائل تعرفه‌اي و تجاري را با چين حل و فصل كند.  رفتار ترامپ اغلب بر پايه عدم قطعيت استراتژيك استوار است؛ او از يك‌سو آتش‌بس و همكاري در حوزه‌هاي تجاري و اقتصادي را اعلام مي‌كند، اما در سوي ديگر، فشارهاي استراتژيك خود را براي تضعيف چين به كار مي‌گيرد. چيني‌ها نيز كاملا از اين رويكرد آگاهند و مي‌دانند كه ايالات‌متحده به دنبال تضعيف موقعيت چين است. لذا، اين توافق مي‌تواند گام اوليه‌اي براي برقراري آرامش در روابط چين و ايالات‌متحده باشد، اما به هيچ‌وجه به معناي حل سريع مسائل استراتژيك و راهبردي در چارچوب مذاكرات تجاري نيست.  كريمي درباره احتمال كمرنگ شدن اتحاد تاكتيكي چين با روسيه در ازاي امتيازات امريكا در مساله تايوان، بيان كرد كه تصور اينكه مذاكرات اخير ميان دو رهبر و توافق تجاري حاصل‌شده بتواند تمامي مسائل پيچيده سياست خارجي دو كشور را حل ‌و فصل كند، بيش از حد خوش‌بينانه است. روابط چين و ايالات‌متحده ماهيتي دوگانه دارد: تركيبي درهم ‌تنيده از همكاري و رقابت. هرگونه توافق تجاري به هيچ ‌وجه به معناي پوشش‌دهي كامل حوزه‌هاي استراتژيك و راهبردي نيست. ‌اين يك واقعيت انكارناپذير است كه روابط راهبردي ميان چين و روسيه برقرار است و چين به هيچ عنوان حاضر نيست همكاري استراتژيك خود با روسيه را رها كند تا منافع ايالات‌متحده را تامين نمايد. چين درخصوص جنگ اوكراين همواره موضعي روشن اتخاذ كرده و حمايتش از روسيه لزوما به معناي اقدام عليه اوكراين يا طرف‌هاي غربي نبوده است. با اين حال، با توجه به منافع كلان چين در واردات نفت از روسيه، توافق اخير ميان امريكا و چين در كوتاه‌مدت تاثيري بر روابط چين و روسيه نخواهد داشت. اين استاد دانشگاه در مورد مساله تايوان نيز تاكيد كرد كه چين اصولي ثابت و تغييرناپذير دارد و معتقد است كه هيچ‌گونه معامله‌اي در اين خصوص قابل قبول نيست؛ اين اصل، يكي از بنيادهاي سياست خارجي چين در روابط بين‌الملل به شمار مي‌رود. بنابراين، احتمال تاثير جدي اين توافق بر موضوع تايوان بسيار ضعيف است. اين كارشناس مسائل بين‌الملل درباره اينكه در ميان تحولات ژئوپليتيكي شرق آسيا، سرنوشت تايوان چگونه ارزيابي مي‌شود و آيا مي‌توان گفت اين بازيگر قرباني توافقات ميان دو قدرت برتر خواهد شد، گفت: از منظر چين، تايوان اساسا يك بازيگر مستقل در صحنه ژئوپليتيك محسوب نمي‌شود، بلكه بخش جدايي‌ناپذيري از حاكميت ملي‌اش است. اين ديدگاه با پايبندي بيش از ۱۸۰ كشور جهان به سياست «چين واحد» به رسميت شناخته شده است. كريمي در ادامه گفت‌وگوي خود با «اعتماد» خاطرنشان كرد: در تحليل رقابت‌هاي راهبردي كنوني، توجه به سه واقعيت كليدي ضروري است: 
1- ثبات و شفافيت موضع چين: موضع چين در قبال تايوان كاملا ثابت، شفاف و غيرقابل مذاكره است. تاريخچه حاكميت چين بر تايوان نيز هرگونه امكان معامله بر سر اين سرزمين را به ‌طور قاطع رد مي‌كند.
2- تركيب عزم راسخ و انعطاف‌پذيري مسوولانه: رويكرد چين در قبال تايوان تركيبي از عزم قاطع ملي و انعطاف‌پذيري مسوولانه است. چين ضمن تحمل توسعه روابط تايوان با كشورهاي غربي ‌ - به‌ويژه ايالات‌متحده-  بر حفظ تماميت ارضي خود تاكيد جدي دارد و اجازه خدشه‌دار شدن آن را نخواهد داد.
3- روند تاريخي اجتناب‌ناپذير: با توجه به اراده ملي موجود در چين، بازگشت نهايي تايوان به سرزمين اصلي، فرآيندي تاريخي و اجتناب‌ناپذير تلقي مي‌شود. بنابراين، تصور تايوان به عنوان يك قرباني يا ابزار معامله در روابط چين و ايالات‌متحده نه تنها از منظر چين قابل قبول نيست، بلكه با واقعيت‌هاي ژئوپليتيك و حقوقي فاصله زيادي دارد.
كريمي در پاسخ به پرسش ديگر «اعتماد» درباره غيبت امريكا در معادلات جديد منطقه اوراسيا و اينكه آيا دولت كنوني اين كشور براي مهار رقبا استراتژي مشخصي دارد يا صرفا بر اهرم تعرفه به عنوان ابزاري براي كسب امتياز متمركز شده، گفت: واقعيت آن است كه استراتژي كنوني دولت ايالات‌متحده در قبال اوراسيا فراتر از سياست‌هاي تعرفه‌اي است و بايد در چارچوبي راهبردي و چندوجهي مورد بررسي قرار گيرد هرچند اهرم تعرفه به عنوان ابزاري براي اعمال فشار همچنان مورد استفاده قرار مي‌گيرد اما راهبرد اصلي امريكا تركيبي از چندين محور كليدي است در بعد اقتصادي ايالات‌متحده علاوه بر تعرفه‌ها بر انعقاد توافق‌نامه‌هاي دوجانبه و محدودسازي دسترسي رقبا به فناوري‌هاي حساس تمركز دارد در بعد امنيتي شاهد تقويت حضور نظامي امريكا در آسياي جنوب شرقي خاورميانه و آسياي مركزي و ارتقاي همكاري‌هاي امنيتي با شركاي كليدي هستيم در بعد ديپلماتيك ايالات‌متحده به دنبال ايجاد شكاف در همگرايي فزاينده ميان اوراسيا و اروپا است. استراتژي امريكا در اوراسيا هر چند در ظاهر بر معاملات كوتاه‌مدت و تعرفه‌ها تاكيد دارد، اما از منطق راهبردي مهار از طريق ايجاد عدم تعادل پيروي مي‌كند. هدف نهايي اين راهبرد جلوگيري از شكل‌گيري يك بلوك منسجم اوراسيايي تحت رهبري چين و روسيه است كه بتواند جايگزيني براي نظم تحت رهبري امريكا ارايه دهد. اين رويكرد نشان‌دهنده تحولي اساسي در سياست خارجي ايالات‌متحده است. گذار از حمايت از نظم ليبرال جهاني به پيگيري منافع ملي به شيوه‌اي عمل‌گرايانه براي موفقيت اين استراتژي ايالات‌متحده به دنبال متقاعدسازي متحدان خود است تا پاسخي هوشمندانه و هماهنگ به بازيگراني نظير روسيه و چين ارايه دهند. در مجموع رويكرد كنوني امريكا درقبال اوراسيا فراتر از تعرفه‌هاي تجاري است و تمركز اصلي آن بر محورهاي استراتژيك و راهبردي قرار دارد. اين استراتژي بر پايه مهار از طريق آشوب و ايجاد عدم تعادل بنا شده و هدف آن ممانعت از انسجام بلوك اوراسيايي تحت رهبري چين و روسيه است. موفقيت يا شكست اين راهبرد به توانايي امريكا در جلب همكاري متحدان و ارايه پاسخ‌هاي هوشمندانه به بازيگران اوراسيايي بستگي خواهد داشت.
اين استاد دانشگاه در ادامه گفت‌وگو با «اعتماد» و اين‌بار در پاسخ به پرسشي درباره سرنوشت بازيگراني چون هند و كشورهاي اروپايي گفت كه باتوجه به توافقي كه شكل گرفته طبيعتا اين توافق تاثيرات متفاوتي بر كشورهاي اروپايي و هند خواهد گذاشت. اتحاديه اروپا در شرايط كنوني در موقعيت دشواري قرار گرفته است. اعضاي اين نهاد از يك‌سو وابستگي امنيتي به ايالات‌متحده دارد و ازسوي ديگر وابستگي اقتصادي گسترده به چين. لذا امكان تداوم استقلال نسبي در شرايط موجود بسيار سخت است اما در صورت بهبود روابط امريكا و چين اروپا ممكن است فرصتي براي بازسازي يا بازيابي نقش مياني خود پيدا كند كه بتواند فضاي مانور بيشتري در عرصه ديپلماسي و تجارت بين‌الملل پيدا كند‌يا اينكه بتواند نقش سنتي خود را كه پل بين شرق و غرب بوده و در طول سال‌هاي اخير كمرنگ شده را تقويت كند و نفوذ خود را از طريق گسترش روابط با كشورهاي آسه‌آن و هند تقويت. كشور هند هم از آنجا كه در واقع به دنبال ايجاد جايگاه مستقل براي خود در صحنه روابط بين‌الملل است و حتي به دنبال آن است كه بتواند به عنوان قطب سوم در روابط بين‌الملل ظهور كند در صورت كاهش تنش بين چين و ايالات‌متحده مي‌تواند موقعيت خود را تقويت و به نوعي نقش تعديل‌كننده در نظم آينده جهاني داشته باشد اما توافق بين چين و ايالات‌متحده مي‌تواند يك جنبه منفي هم براي هند داشته باشد، چراكه نقش متعادل‌كننده‌اي كه ايالات‌متحده براي هند درنظر گرفته در مقابل چين ممكن است با برقراري روابط تجاري و فناوري با چين اين جايگاه هند در منظر ايالات‌متحده كم‌ارزش و كم‌اهميت تلقي شود كه مي‌تواند به عنوان يك نكته منفي براي هندي‌ها درنظر گرفته شود.
كريمي در پاسخ به سوال آخر «اعتماد» درباره تاثير توافق چين و امريكا بر معادلات جهاني، باتوجه به نفوذ گسترده پكن در آسيا و آفريقا و فشارهاي اقتصادي ناشي از تعرفه‌ها نيز گفت كه طبيعي است كه توافق بين چين و امريكا مي‌تواند ثبات در عرصه جهاني را افزايش دهد و به نوعي يك تعادل و توازني را در روابط بين قدرت‌هاي بزرگ جهاني برقرار كند به‌طور كلي اين توافق مي‌تواند در سه محور نقشه ژئوپليتيك جهاني را تحت‌تاثير قرار دهد؛يكي بعد اقتصادي كه مي‌تواند آرامش را به بازارهاي جهاني بازگرداند و با تثبيت زنجيره تامين بين‌المللي فرصتي براي بازيابي اقتصادهاي در حال توسعه فراهم كند، دوم اينكه در سطح راهبردي اين اتفاق مي‌تواند فضاي مانور بيشتري براي بازيگران مياني مانند هند و اتحاديه اروپا ايجاد كند تا در معماري جديد بين‌المللي نقش‌آفريني كنند و سوم اينكه در بعد حكمراني جهاني اين توافق قادر است به تقويت چندجانبه‌گرايي و الگوهاي نوين همكاري بين قدرت‌هاي بزرگ بينجامد، البته اين توافق را نبايد به عنوان پايان رقابت‌ها بين قدرت‌هاي بزرگ از‌جمله چين و ايالات‌متحده درنظر گرفت بلكه به منزله شكل‌گيري قواعد جديدي براي مديريت رقابت‌هاي ساختاري بين دو قدرت است كه در اين تحول جديد موازنه‌اي ميان همكاري و رقابت ايجاد شده تا بتواند ثبات روابط را بين دو ابرقدرت به عنوان عامل تعيين‌كننده براي حل چالش‌هاي مشترك جهاني تبديل كند البته اين تحول مي‌تواند زمينه‌ساز گذار به يك نظم بين‌المللي جامع‌تر و چندقطبي هم باشد كه قدرت‌هاي نوظهور سهم بزرگ‌تري را در حكمراني جهاني خواهند داشت. در اين ارتباط ايالات‌متحده به هر حال پذيرفته كه اگر در گذشته ۶۵درصد ثروت جهاني را دراختيار داشته امروز ميزان سهم واقعي‌اش از ثروت جهاني به زير ۲۰درصد كاهش پيدا كرده و نقش چين هم در اقتصاد جهاني در طول سال‌هاي گذشته افزايش پيدا كرده لذا برقراري اين توافق يعني انعقاد اين توافق بين ايالات‌متحده و چين به هر حال مي‌تواند تبعات اقتصادي مناسبي را براي دو كشور داشته باشد ولي رقابت‌هاي نظامي استراتژيك و راهبردي بين دو طرف را ضرورتا كاهش نمي‌دهد و حتي در جهات ديگر مي‌تواند حتي تشديد هم شود چون ميزان خطري كه دو طرف از يكديگر حس مي‌كنند بسيار برجسته شده است. لذا درواقع مي‌توان اين‌گونه جمع‌بندي كرد كه ثبات در روابط دوابرقدرت اگرچه پيش‌شرط لازم براي حل مشكلات جهاني است ولي اين به منزله آن نيست كه درواقع تعادل و توازن قدرت با انجام مذاكرات تجاري بين دو طرف به وجود خواهد آمد چون هنوز تعادل و توازن جدي و واقعي در عرصه رقابت‌هاي چين و ايالات‌متحده شكل نگرفته و بايد در طول سال‌هاي آينده شاهد تحولات چشمگيرتر و اثرگذارتر در عرصه تقابل‌ها و رقابت‌هاي بين چين و ايالات‌متحده باشيم كه امكان ثبات در روابط دو قدرت بزرگ جهاني فراهم شود.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون