• 1404 يکشنبه 27 مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک سپه fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6167 -
  • 1404 يکشنبه 27 مهر

تأملي بر جابه‌جايي ساختار و اجبار پيش‌دبستاني

اميرعباس ميرزاخاني

ساليان متمادي است كه پيكر فرسوده نظام آموزشي كشور، زير بار انتقادات عميق كارشناسان، ديگر تاب‌آوري و توان بازتوليد دستاوردهاي مطلوب گذشته را نيز از كف داده است. اين رخوت ساختاري، در آينه نتايج محزون كنكور و نيز ارزيابي‌هاي جهاني تيمز و پرلز، كه گواه بر ناتواني بخش درخور توجهي از دانش‌آموزان ابتدايي در مهارت‌هاي بنيادين سواد خواندن و نوشتن و محاسبات رياضي است، به وضوح نمايان گشته است. اينك، در بحبوحه اين بحران ناكارآمدي، خبر از تحولي ساختاري، مبني بر اجباري شدن يك سال پيش‌دبستاني از سن پنج سالگي و تغيير الگوي آموزشي به «۱-۵-۳-۳» مي‌رسد. دغدغه اصلي آنجاست كه آيا اين تصميم، برخاسته از يك نگاه راهبردي و تدبير حكيمانه در جهت ارتقاي بهره‌وري نظام آموزشي است يا آنكه صرفا يك جابه‌جايي سياسي با اغراض خاص جناح‌هاي مختلف است كه به ناكارآمدي‌هاي موجود، شدت و التهاب بيشتري خواهد بخشيد. اين تغيير بنيادين، در پنج محور اصلي، مستعد ايجاد آسيب‌هاي غيرقابل جبران بر پيكره سرمايه انساني آينده كشور است: 

۱- چالش زيرساختي در ساختار ۱-۵-۳-۳

اگرچه تغيير در ساختار آموزشي مي‌تواند سرآغاز تحول باشد، اما ساختار جديد به‌مثابه «ظرفي» است كه بايد با «محتواي» متناسب و «منابع» كافي پر شود. پرسش كليدي اين است كه آيا پيش از تصويب اين طرح، اركان حياتي زير مهيا شده‌اند؟ 

آمادگي منابع انساني: آيا نظام تعليم و تربيت، زيرساخت لازم براي تربيت و به‌كارگيري خيل عظيم معلمان متخصص پيش‌دبستاني (كه نقش آنها از معلم ابتدايي متمايز است) را فراهم آورده است؟ در غياب سرمايه انساني كارآزموده، بيم آن مي‌رود كه دوره حساس پيش‌دبستاني، صرفا به يك سال آموزش رسمي زودهنگام و بي‌ثمر تبديل شود.

تامين فضاهاي تربيتي: كلاس‌هاي پيش‌دبستاني بايد محيط‌هايي فعال، بازي‌محور و متفاوت از فضاهاي سنتي آموزش باشند. عدم تامين زيرساخت‌هاي فيزيكي متناسب با نيازهاي رشد اين سنين، موجب تنزل كيفيت و تضييع فرصت‌هاي طلايي تربيت خواهد شد.

۲- زودهنگام‌سازي آموزش رسمي و سلب اصالت بازي

متخصصان رشد كودك بر اين باورند كه سن پنج سالگي، دوران طلايي بازي، كشف و يادگيري غيررسمي است. ورود اجباري به ساختار خشك و سخت‌گيرانه مدارس، يك سال زودتر از موعد مقرر، مي‌تواند دو پيامد شوم به دنبال داشته باشد: 

انقراض شوق يادگيري: تحميل آموزش‌هاي رسمي و انتزاعي در اين سن، مي‌تواند كودك را دچار اضطراب مدرسه كرده و شعله‌هاي فطري كنجكاوي و شوق يادگيري را پيش از اوج گرفتن، خاموش سازد.

تشديد فشار آموزشي: اين طرح، نظام آموزشي را ترغيب مي‌كند كه محتواي سخت را يك سال به عقب بكشد، در حالي كه ريشه بحران ناكارآمدي، نه در تعداد سال‌هاي تحصيل، بلكه در روش‌هاي غلط تدريس و محتواي منسوخ است.

۳- گسست در برنامه‌ريزي زندگي و سن خدمت نظام وظيفه

فارغ‌التحصيلي دانش‌آموزان در سن هفده سالگي، كه ظاهرا نماد شتاب در ورود به مدارج بعدي است، در مواجهه با قانون نظام وظيفه به يك «نقطه توقف» ناخواسته و ناخوشايند تبديل مي‌شود. اين سن، به جاي تسهيل‌گذار، زمينه را براي يك وقفه اجباري و مغاير با هدف تسريع فراهم مي‌آورد. اين عدم هماهنگي عددي و زماني ميان پايان تحصيلات و الزام خدمت، عملا موجب فلج شدن برنامه‌ريزي‌هاي كلان زندگي جوانان شده و تاخير ناخواسته‌اي را در شروع دوران دانشگاهي يا ورود موثر به بازار كار تحميل مي‌سازد. اين يك ناكارآمدي اجرايي است كه ريشه در عدم درك كل‌نگر از چرخه زيست يك جوان ايراني دارد.

۴- بحران هويتي ساختاري: تقابل فرم نوسازي و محتواي ايستا

تغيير ساختار به نظام ۱-۵-۳-۳ مشكل بحران هويتي و تعارضات فرهنگي را حل نخواهد كرد؛ بلكه صرفا زمينه‌اي براي تعارض شديدتر ميان واقعيت جهاني/رسانه‌اي و الگوي فرهنگي تحميلي آموزش رسمي فراهم مي‌آورد.

اگر محتواي بنيادين تغيير نكند، دانش‌آموزان در ساختار جديد با سه پيامد مواجه خواهند شد: 

پذيرش با رضايت دروني اندك: انتخاب الگوي تحميلي با سرخوردگي.

انتخاب مبتني بر بي‌اعتقادي: فقدان باور به چارچوب فرهنگي ارايه شده.

دور زدن ساختار: ايجاد الگوهاي جايگزين كه به تعارضات فرهنگي دامن مي‌زند.

آسيب اصلي: عدم همخواني مفاهيم آموزشي با نيازهاي فرهنگي و اجتماعي دانش‌آموزان شبكه‌اي، يك شكاف عميق باقي مي‌گذارد.

۵- كاركرد ابزاري علم و مرگ محتمل علوم انساني

تغيير ساختار (۱-۵-۳-۳) به تنهايي نمي‌تواند نگاه ابزاري به علم (كه هدف آن صرفا كسب درآمد يا پرستيژ اجتماعي است) را از بين ببرد. علم تنها زماني كاركرد واقعي خود را باز مي‌يابد كه هدف آن فهم جهان و بهبود زيست باشد، نه صرفا منبع درآمد.

تهديد علوم انساني: اين حوزه حياتي در ساختار جديد در خطر «مرگ كاركردي» قرار دارد. وظيفه مطلوب علوم انساني بايد تبديل شدن به «ملات» انسجام اجتماعي و توانمندسازي فرد براي تطبيق با محيط، جامعه و باورها باشد.

ريسك بي‌اثر شدن تحول بنيادين: اگر ساختار

 ۱-۵-۳-۳ در اجراي تعهدات «سند تحول بنيادين» موفق نشود يا معلمان توانمند نگردند، اين ساختار نيز به سرعت به فراموشي سپرده مي‌شود.

سركوب استعدادها: اصرار بر استانداردسازي دانش‌آموزان، صرف‌نظر از ساختار، استعدادهاي فردي را خفه مي‌كند. مادامي كه مدارس (دولتي و خصوصي) به جاي تمرين مواجهه با واقعيت و يادگيري شيوه انديشيدن، صرفا «ويترين» بسازند، خروجي، فارغ‌التحصيلاني خواهد بود كه مهارت‌هاي شغلي متناسب با استعداد ندارند و چرخه بيكاري و تعارضات پس از فارغ‌التحصيلي ادامه خواهد يافت.

از اين رو؛ تغيير ساختار نظام آموزشي يك ضرورت انكارناپذير است، اما نه هر تغييري و با هر هدفي. اين تحول عظيم، در صورتي مي‌تواند خروجي‌هاي آموزش و پرورش را به سوي اهداف عالي سند تحول بنيادين و همچنين استانداردهاي موفقيت در ارزيابي‌هاي جهاني رهنمون سازد كه: اولا- اين طرح با حضور جمعي از صاحب‌نظران، متخصصان تعليم و تربيت و روانشناسان كودك و نوجوان، مورد نقد و بررسي دقيق قرار گيرد و عجله در اجراي آن كنار گذاشته شود و ثانيا- اصلاحات صرفا در جابه‌جايي سال‌ها متوقف نشود، بلكه به‌ طور همزمان، محتواهاي درسي، روش‌هاي تدريس و تخصيص بودجه مبتني بر روش‌هاي علمي با بهره‌گيري از اهداف علوم تربيتي و فلسفه نظام آموزشي اصلاح شود. در غير اين صورت، اين تصميم شتاب‌زده، نه تنها دردي از پيكر بيمار تعليم و تربيت دوا نخواهد كرد، بلكه با تضعيف دوره حياتي پيش‌دبستاني، ايجاد گسست‌هاي ساختاري و تحميل فشار رواني زودهنگام، منجر به هدر رفت سرمايه‌هاي اجتماعي و انساني كشور در آينده خواهد شد و به گونه‌اي نباشد كه مصلحت‌انديشي‌هاي مقطعي، آينده‌سازان كشورمان را از مسير رشد صحيح و بالنده منحرف سازد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون