معدنكاري روي موج تحول
سيد مجتبي تقوينژاد
گفتاري نغز از هري ماركويتز، اقتصاددان و استاد شهير حوزه مالي هست كه در آن وي بر يك سبد از محصولات به جاي يك دارايي خاص به عنوان اصل راهبردي موفقيت در كسب و كار تاكيد دارد. در جهاني با بيشمار متغيرِ در حال شدن، داشتن استراتژي درست براي مديريت بنگاه يك اصل استوار و كليدي است. در بخش معدن به عنوان پايه و اساس نظام اقتصاد بينالملل، سرعت تحولات به حدي است كه بدون داشتن ذهني روشن در باب تحولات اقتصادي، مالي، ژئوپليتيك و امنيتي نميتوان بنگاه را هدايت كرد. بنگاههاي معدني ايراني امروزهروز اين تحولات سريع را به خوبي لمس ميكنند، اما كمتر پيش ميآيد كه قادر باشند خود را با شرايط جديد وفق دهند. براي وفق يافتن با شرايط بسيار متغير و پيچيده كنوني، بنگاههاي معدني راهي جز متنوعسازي مسيرهاي توليد ثروت ندارند. مديران بنگاهها بايد با لحاظ شرايط كنوني دست به تغيير رويه و استراتژي بزنند و اصل راهبردي در اين تغيير، آگاهي از اهميت تنوع است.
اين يعني اگرچه بنگاههاي معدني ميدانند در يك محيط ريسكپذير قرار دارند كه به شكلي فزاينده در معرض تغييرات غيرخطي، شتابيافته، بيثبات و به هم پيوسته قرار گرفتهاند، اما شناخت مساله بدون داشتن راهحلي روشن و استوار دردي از بنگاه دوا نميكند. در وضعيتي كه نرخ كاموديتيهاي معدني در نتيجه افول تقاضاي موثر در جهان و كند شدن روند رشد اقتصادي كشورها قطعي است، تكيه بر بهينه شدن بايد شالوده همه تصميمات باشد و خب؛ در شرايط كنوني كه مثلا قيمت سنگ آهن سقوط كرده يا بازار كشش چنداني براي عرضه بيشتر فولاد ندارد، توجه به صداهاي جديد در توسعه بخش معدن حياتي است.
جهان به كدام سو ميرود؟
در ماههاي اخير گزارشهاي متعددي پيرامون «نحوه مديريت استراتژيك بنگاهها» تهيه و تدوين شده و به ريسكهاي متعدد پيشرو به عنوان منبعي براي تغيير و تحول تاكيد دارند. نمونه اعلاي اين گزارشها در توليدات نهادهاي جهاني و موسسات مشاوره نظيرمجمع جهاني اقتصاد يا مكنزي، BCG يا ارنستاند يانگ قابل دسترس است. براي مثال ارنستاند يانگ در گزارشي با عنوان « How can reimagining risk prepare you for an unpredictable world? » تاكيد دارد بازانديشي در مفهوم مديريت ريسك در بنگاهها ضروري است. در نظرسنجي اين موسسه 14درصد از مديران بنگاهها در پاسخ به اين وضعيت به كل رويكردهاي خود را تغيير داده و استراتژي متفاوتي نسبت به گذشته اتخاذ كردهاند. شش شركت از هر 10 شركت نيز در مسير تغيير رويكردهاي خود در پاسخ به روند دگرگوني جهان قرار دارند. اين يعني بنگاهها در پاسخ به محيط متغير كنوني جهان بايد در فروش، جذب، سرمايهگذاري و توسعه به جاي احتياط جانب خلاقيت را نگه دارند و با روش متفاوتي نسبت به گذشته به مديريت امور بپردازند.
نتايج اين پژوهش نشان ميدهد جهان در حالي با دستكم 1200 ريسك نوظهور و معمول روبهرو است. جالب اينكه پژوهش ثابت ميكند تحولات سياسي و ژئوپليتيك به ترتيب روي 54 درصد از روندهاي حاكم بر فروش و 52 درصد از مسير توسعه بنگاهها اثر سوء گذاشته است. اين يعني ديگر تنها با توجه به محيط اقتصاد و مالي نميتوان راهگشاي چالش بنگاهداري بود و اثر روندهاي سياسي و امنيتي بر كشورها و صنايع بسيار بالاتر از هميشه است. در اين فضا تنها چيزي كه ميتواند بنگاه را از فضاي ابهام و عدم قطعيت نجات دهد، تنوع است.
صنايع معدني ايران چه كنند؟
يك بنگاه اگر در زمينه توليد، فروش، توسعه و اداره امور از روشهاي نو و رويههاي چندگانه استفاده كند، احتمالا به پاسخهاي بهتري در شرايط بسيار متغير كنوني خواهد رسيد. تئوري پورتفوليو، روشي براي بهينهسازي سبد سرمايهگذاري است كه توسط هري ماركويتز در دهه ۱۹۵۰ معرفي شد. اين تئوري بر اين اصل استوار است كه سرمايهگذاران ميتوانند با متنوعسازي سبد سرمايهگذاري خود، ريسك را كاهش داده و بازده را افزايش دهند. در شرايطي كه ريسك بخش توليد براي بسياري از محصولات افزايش يافته و احتمالا با هر شوك بخش جديدي از بازار هر شركت هدف تحولات غيرمنتظره قرار خواهد گرفت احتمالا پناه بردن به تئوري هري ماركويتز كليد قفل بنگاهداري در شرايط عدم قطعيت است.
مصداق اين پيشنهاد نيز در كشاندن پاي سرمايهگذاريهاي جديد به راههاي متنوع و البته كمريسكتر است. اين يعني اگر امروز ايران با حجم عظيمي از مجوزهاي توليد محصولات مربوط به زنجيره آهن و فلز روبهرو است، بهتر است پاي سرمايه بيش از اين به تكرار نلغزد. اين يعني گراي مدير بنگاه در اين شرايط، متنوع ساختن سبد توليدات شركت معدني به سمت ارقام متفاوتتر و پرتقاضاتر است. مثال بارز اين داستان توجه به سيگنال بازارهاي جهاني قيمت برخي فلزات است. اوجگيري بهاي طلا طي دو سال به ميزان 110 درصد و رشد بهاي نقره در سطحي نزديك به همين مقدار نشانه بارزي است براي سرمايهگذاران.
از آنجا كه بانك گلدمن ساكس حتي پيشبيني بهاي 5000 دلار را براي هر اونس طلا دارد و موتور اصلي اين جهش نيز نبرد نامحسوس ميان چين و امريكاست، چه خوب كه در پهنه زرخيز ايران مديران معدني براي دستكم يك دوره زماني 5 ساله مسير سرمايهگذاري در اين حوزه را به ميزان مشخصي به سمت استخراج و استحصال فلزات گرانبها هدايت كنند. در ماههاي اخير خيز برخي از مهمترين شركتهاي معدني جهان براي ورود به پروژههاي توليد طلا و نقره يا حتي مس را ميتوان در همين راستا تبيين كرد. ارزيابي ارنستاند يانگ در پايش Parthenon Geostrategy نشان ميدهد براي بسياري از شركتهاي فهرست فورچون 500 در سال 2025، بيتوجهي به تنوع توليدات اثرات مرگباري داشته است؛ بهطوري كه برخي شركتها را تا 1.6 ميليارد دلار از اين محل متضرر ساخته است. مس ديگر فلزي است كه ارزش توجه را دارد. پيوند عميق فلز سرخ با توسعه انرژيهاي نو اين ماده را به يك كالاي بسيار حياتي براي جهان تا دستكم سال 2050 تبديل ميكند. براين مبنا توجه به اين مهم كه براي 25 سال آينده بايد مس را در سبد توليدات هر شركت معدني صاحبسبك داشت، يك ضرورت راهبردي است. به ويژه براي اقتصاد ايران كه از ذخاير بسيار حياتي و گسترده مس برخوردار است، اين نكته ارزش كليدي دارد. در اين روند البته قطعي است كه توليد فلزاتي نظير فولاد يا سرب و روي يا آلومينيوم همچنان بايد مبناي كار باشد، اما با هدف مديريت ريسك توسعه در اين بخشها محدود و تمركز بر متنوعسازي سبد محصولات اولويت كار باشد. بر اين مبنا پيشنهاد ويژه به بازيگران صنايع معدني اين است كه به سمت وزن دادن به ريسكها در روند مديريت خود حركت كرده و هوشياري در راهبرد را جانشين بيتوجهي به تحولات سازند. امروزه اين نكته كليدي براي توسعه صنايع معدني كشور حياتي است كه ايجاد اتحادهاي نوظهور با بازيگران مختلف در راستاي رسيدن به سبدي متنوعتر از درآمد بايد به سرعت در دستور كار قرار گيرد. براي نمونه اگر بازيگري كوچك اين توان را در خود ايجاد كرده كه به توليد فلزي پرتقاضا و ارزنده نزديك شود، اما در دام تامين مالي گرفتار شده، خوب است بازيگران صاحب بنيه با تزريق بخشي از منابع خود به پروژه، در سود اين حركات بديع سهيم شده و ظرفيت خود را براي مواجهه با شوكهاي جديد رشد دهند.
پيشنهاد ويژه
جان كلام آنكه با نگاه كردن به تصميمگيريهاي استراتژيك از دريچه ريسكهاي ژئوپليتيكي نوظهور، شركتها در موقعيت قويتري براي پيشبرد اهداف خود قرار ميگيرند. رشد ارگانيك و غيرارگانيك شركتها با همكاري و اتحاد امكانپذيرتر است. درك بهتر ريسكهاي مورد اشاره به شركتها كمك ميكند تا با اشتياق بيشتري به سمت امور ادغام و تملك (M&A) كه در ايران كمتر جدي گرفته ميشوند، حركت كنند. اين بينش ميتواند با سرعت دادن به معاملات برنامهريزي شده از افول سودآوري بنگاههاي بزرگ معدني كشور ممانعت به عمل آورد. بنابراين همسو كردن ريسك و استراتژي توسط مديران معدني، احتمال اينكه اهداف كليدي را در دسترس قرار دهد و بازده سرمايهگذاري را به سطح مورد نظر برساند، بيشتر ميكند. اگر امروز بسياري از مجموعههاي فولادي كشور به منجلاب زياندهي افتاده يا در ورطه ركود قرار دارند، اين بايد زنگ خطري جدي براي هر مدير معدني باشد كه به تغيير بيتوجه است. بنابراين توصيه ميشود هر چه سريعتر به سمت آگاهي از پروژههاي معدني باارزش كه در شرف افتتاح يا در دست توسعه هستند، حركت كنيم. ادغام و تمليك را جدي گرفته و تيم مديريت ريسك را در بنگاه تشكيل دهيم. شناخت از روندهاي كليدي حاكم بر بازار جهاني در كنار شناخت عميق از تحولات زير پوست بخش معدن كشور همواره ميتواند براي سرمايهگذاران اين حوزه سودساز و نجاتبخش باشد. خلاصه آنكه در جهاني كه به شدت متغير است، داشتن دامنهاي از ابزارها براي موجسواري در درياي خروشان اقتصاد يك ضرورت است. اين ابزارها نه تنها براي بنگاهها نجاتبخش هستند كه مبناي مزيت رقابتي بوده و زمينه برتري بر حريفان را فراهم ميكنند .كارشناس صنعت فولاد