• 1404 دوشنبه 24 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6138 -
  • 1404 دوشنبه 24 شهريور

فلسفيدن‌هاي بي‌جا و توريست‌پند

عبدالحسين حاج‌سردار

انگيزه خواندن بعضي كتاب‌ها از موج‌هايي ناشي مي‌شود كه برخي نشان از اهميت آنها دارند و برخي ديگر از اقبالي اتفاقي و تابع مد؛ اما كاش اين موج‌ها پيوسته از اهميت و اصالتي واقعي برخوردار باشند. به عبارت ديگر، واقعا و به معناي اخص كلمه «موج» باشند و در بستر فضاي فرهنگي و ادبي باعث تحولي ژرف شوند يا دست‌كم زمينه‌اي براي تحولي واقعي باشند؛ چراكه در غير اين‌ صورت، ديگر نه «موج» بلكه «حباب»هايي بيش نخواهند بود.
دوسوم از كتاب «كافكا در كرانه» با دو روايت موازي موفق مي‌شود خواننده را با خود همراه كند، اما يك‌سوم پاياني آن، مطول و بي‌رمق است و گويي صرفا جهت افزودن به حجم كتاب نوشته شده است.
داستان، شروعي آشكارا به تقليد از «ناطوردشت» رمان جاودانه سلينجر و يك داستان كوتاه ديگر از «مجموعه نه داستان» او دارد كه البته به هيچ‌وجه «نه در شروع، نه در ميانه و نه در پايان» نمي‌تواند در قدوقواره آن كتاب ظاهر شود و حسي مشابه ايجاد كند.
خواننده‌اي كه با كتاب و ادبيات داستاني، انس و الفت داشته باشد، در سراسر كتاب «كافكا در كرانه» اين حس را دارد كه با يك داستان و شيوه روايت اصيل سر و كار ندارد. از حيث فرم، تلفيقي از فانتزي و رئاليسم جادويي و از حيث درون‌مايه و تم اصلي، دنباله‌رو نوع داستان‌هايي از نوع «مرشد و مارگريتا» و داستان‌هاي ديگري است كه ذكر شد؛ اما بر بستري متفاوت و ناهمخوان!
فقط در خلق شخصيت آن پيرمرد «ناكاتا» كه شكل و شمايلي شرقي، رازگونه و سوررئال دارد، درسخن گفتن با گربه‌ها و همچنين رابطه‌اش با آن راننده كاميون -«هوشينو»- و سفرهاي جاده‌اي آنها تا حدودي كشش و جذابيت وجود دارد و به رغبت خواننده در ادامه و پيگيري داستان مي‌افزايد.
اما شخصيت اصلي داستان به هيچ‌وجه در قدوقامت نوجواني 15 ساله باورپذير نيست و تلاش نويسنده براي باوراندن او به خواننده با ملغمه‌اي از تظاهر به روشنفكري (گنده‌گويي‌هاي دايم با آن مرد دوجنسيتي و با اهميت جلوه دادن او) ناكام مي‌ماند.
 اصولا شخصيتي كه نويسنده سعي در قالب‌ريزي آن دارد، فاقد هرگونه صداقت، يكرنگي و در نهايت باورپذيري و جاذبه است؛ چون اصالت ندارد و گويي در كارگاه فكري نويسنده به اصرار، يك سروكله بزرگ روي تنه‌اي كوچك و نحيف نصب شده است. غافل از آنكه با وصل كردن اين پيرنگ داستاني و اين شخصيت به اسطوره‌اي مانند اديپ و نظريات فرويد و... اين شخصيت ساخته نمي‌شود و با توجيهات و گريزهايي مانند «وقايع روياگون و سبك و سياق خاص و غيره نمي‌توان عدم باورپذيري شخصيت را توجيه كرد. آخر چرا بايد باور كرد يك پسر 15 ساله چنين احاطه‌اي بر فلسفه و فيلسوفان زمانه خود داشته باشد كه چپ و راست در همه زمينه‌ها از علوم زمانه و موسيقي و شعر و... اظهار فضل مي‌كند! جز اين است ‌كه نويسنده مي‌خواهد حرف‌هايش را از زبان او بزند؟ اصولا اين كودك چه درونيات پيچيده‌اي دارد كه همه بايد او را درك كنند؟ تازه چنين بچه خردسالي به يك زن پنجاه ساله پيشنهاد بي‌شرمانه هم بدهد تا خواننده كتاب، چنين ترفند خودفريبانه‌اي را با اسطوره اديپ مرتبط قلمداد كند و بپذيرد.
از آن زن مسوول كتابخانه كه بهتر است حرفي نزنيم، چون خود نويسنده هم تا پايان كتاب نتوانسته تكليف و نقشش را در داستان مشخص كند و هرچه سعي كرده او را در هاله‌اي از ابهام بپيچاند، بي‌ثمر بوده و سرانجام بهتر آن ديده كه به كلي او را از صحنه حذف كند و خاطراتش را هم (كدام خاطرات؟) بسوزاند (به چه علت؟!) 
اگر نويسنده به دور از ادا و اطوارهاي توريست‌‌پسند و سطحي، همان خط فانتزي را با استفاده از عناصر بومي دنبال مي‌كرد و به داستاني كم حجم‌تر قناعت مي‌شد، حاصل كار مي‌توانست جذاب و يكدست باشد.
اما اصرار نويسنده در تداخل ژانرها از سويي و دل نكندن از فلسفيدن‌هاي بي‌جا و تحميل بار محتوايي ناهمخوان بر ماجرا، «كافكا در كرانه» را به اثري متظاهرانه تبديل كرده تا در نظر خواننده اثري نغز و پرمحتوا تلقي شود، بزرگ‌تر از آنچه هست جلوه كند و با پيچيدگي و تعقيدي تزريقي راه اظهارنظرهاي قاطع بسته شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون