• 1404 شنبه 22 شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6136 -
  • 1404 شنبه 22 شهريور

بازنگري استانداردهاي حجاب

سعيد هنرمند

در سال‌هاي اخير تناقض آشكار ميان وضعيت حجاب در فيلم‌هاي سينمايي ايران و واقعيت اجتماعي به يكي از پرسش‌هاي جدي براي مخاطبان سينما بدل شده است. آنچه بر پرده‌ سينماها، نمايش داده مي‌شود، غالبا بازنمايي يكدست و استاندارد شده‌اي از پوشش است كه الزام‌هاي اداري و نظارتي آن را تعيين مي‌كند. در حالي كه در سطح جامعه، به‌ويژه پس از تحولات اجتماعي و فرهنگي مرتبط با جنبش مهسا، تنوع پوشش ميان زنان و دختران به‌مراتب گسترده‌تر و متفاوت‌تر است.
 اين فاصله به‌تدريج ذهن مخاطب را نسبت به صداقت و واقع‌گرايي آثار سينمايي بدبين كرده و حتي توانسته است لذت تماشاي اثر هنري را تحت‌الشعاع قرار دهد. هنگامي كه مخاطب سينما با نگاهي ساده، تفاوت ميان فضاي اجتماعي بيرون از سالن سينما و آنچه در فيلم به تصوير كشيده شده است را مقايسه مي‌كند، ناخودآگاه دچار شكاف ذهني مي‌شود و اين پرسش در او شكل مي‌گيرد كه آيا سينما در ايران بازتاب‌دهنده واقعيت‌هاي زيسته است يا تنها صحنه‌اي است كه به‌ناچار براي عبور از سد مميزي به‌شكل خاصي طراحي شده است؟ 
 اين گسست موجب پيامدهاي چندگانه‌اي براي سينماي ايران شده است. نخست، كاهش ميزان همذات‌پنداري مخاطب با شخصيت‌هاست. وقتي زني در فيلم با پوششي كاملا منطبق با آيين‌نامه‌هاي رسمي ظاهر مي‌شود، در حالي كه همان شخصيت در موقعيت مشابه در زندگي واقعي پوششي كاملا متفاوت دارد، ارتباط عاطفي مخاطب با او تضعيف مي‌شود. اين عدم همخواني به‌ويژه در فيلم‌هايي كه قصد دارند زندگي روزمره مردم را به تصوير بكشند، بيشتر نمود پيدا مي‌كند. 
درام اجتماعي بدون واقع‌گرايي در جزييات، كاركرد خود را از دست مي‌دهد و به‌جاي بازتاب جامعه، به الگويي غيرواقعي از آن بدل مي‌شود. دوم، اين شكاف بر اعتماد عمومي نسبت به سينما نيز تاثير گذاشته است. مخاطب به‌جاي اينكه سينما را آينه جامعه بداند، آن را به عنوان عرصه‌اي فاصله‌دار از واقعيت‌ها تلقي مي‌كند. سوم، اين وضعيت بر هويت سينماي ايران در سطح بين‌الملل نيز اثرگذار بوده است. آثاري كه با استانداردهاي رسمي حجاب ساخته مي‌شوند، هنگام حضور در جشنواره‌هاي جهاني با پرسش‌هايي درباره تفاوت ميان جامعه ايران و بازنمايي سينمايي آن مواجه شده‌اند و همين امر گاه به كاهش اعتبار اثر به عنوان سندي از واقعيت فرهنگي انجاميده است.
 براي آسيب‌شناسي اين مساله بايد به ريشه‌هاي آن بازگشت. ساختار نظارتي در سينماي ايران از دهه‌هاي گذشته تاكنون همواره تعريفي مشخص و محدود از پوشش زنان ارايه داده است. اين تعريف در آيين‌نامه‌هاي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تثبيت شده و معيار سنجش ميزان پايبندي فيلم‌ها به ضوابط اخلاقي و اجتماعي تلقي مي‌شود. اما گذر زمان و تغييرات فرهنگي، اجتماعي و حتي نسلي در ايران باعث شد اين تعريف به تدريج از واقعيت‌هاي جامعه فاصله بگيرد. آنچه روزگاري پوششي رايج بود، امروز ديگر عموميت ندارد. با اين حال، سيستم نظارت سينمايي كمتر خود را با اين تغييرات به‌روز كرده است و همچنان همان معيارهاي سابق را ملاك مي‌گيرد.
 نتيجه شكل‌گيري تناقضي است كه هم فيلمساز و هم مخاطب را تحت فشار قرار مي‌دهد. فيلمساز در اين ميان با وضعيتي دوگانه روبه‌رو است. از يك سو بايد اثري خلق كند كه در چارچوب مميزي قابليت صدور پروانه نمايش داشته باشد و از سوي ديگر مي‌خواهد واقعيت‌هاي اجتماعي را تا جاي ممكن به تصوير بكشد. اين كشمكش او را وادار مي‌كند يا به ناچار بخشي از واقعيت را حذف كند يا آن را به‌گونه‌اي نمادين و غيرمستقيم نمايش دهد. بسياري از فيلم‌هاي اجتماعي ايران به همين دليل به زبان استعاره و نماد روي آورده‌اند، زيرا مستقيم‌گويي در حوزه پوشش با محدوديت همراه بوده است. اين امر البته خلاقيت هنري خاصي را در سينما ايجاد كرده، اما در عين حال شفافيت روايت را كاهش داده و امكان ارتباط مستقيم مخاطب با واقعيت اجتماعي را كم كرده است.
 بنابراين مساله تنها يك اختلاف ظاهري در نوع پوشش نيست، بلكه موضوعي عميق‌تر است كه به ماهيت روايت سينمايي و امكان بازنمايي صادقانه زندگي روزمره مربوط مي‌شود. براي مخاطب باهوش سينما، اين تناقض نوعي گسست معرفتي ايجاد مي‌كند. او به‌خوبي مي‌داند كه در شهرهاي بزرگ ايران، طيف متنوعي از پوشش‌ها وجود دارد و الزام يكسان‌سازي در فيلم‌ها، تصويري تحريف‌شده از جامعه ارايه مي‌دهد. همين امر سبب شده كه برخي مخاطبان سينما را كمتر جدي بگيرند يا آن را صرفا محلي براي داستان‌هاي غيرواقعي بدانند. در حالي كه رسالت سينماي اجتماعي، بازنمايي بي‌واسطه زيست مردم است. اگر اين رسالت به‌خاطر الزام‌هاي اداري به تعويق بيفتد، عملا بخشي از كاركرد سينما از دست مي‌رود. در نتيجه آسيب اصلي، دور شدن سينما از نقش اجتماعي و فرهنگي خود است. ضرورت بازنگري در استانداردهاي تعريف‌شده حجاب در سينماي ايران از همين نقطه ناشي مي‌شود. بازنگري به معناي حذف كامل ضوابط نيست، بلكه به معناي نزديك‌كردن آن به واقعيت جاري جامعه است. همان‌گونه كه سينما در دهه‌هاي گذشته توانسته خود را با برخي تغييرات اجتماعي تطبيق دهد، امروز نيز نيازمند آن است كه نسبت تازه‌اي با واقعيت پوشش زنان برقرار كند. اين بازنگري مي‌تواند به دو نتيجه مثبت منجر شود. نخست، افزايش آزادي عمل فيلمسازان براي خلق آثاري واقع‌گرايانه‌تر و صادقانه‌تر. دوم، ترميم اعتماد مخاطب به سينما به عنوان بازتاب‌دهنده زندگي اجتماعي. اگر سينما بتواند تنوع موجود در جامعه را بي‌آنكه دچار اغراق يا تحريف شود به تصوير بكشد، آنگاه هم ارزش هنري اثر افزايش خواهد يافت و هم پذيرش اجتماعي آن. در اين مسير البته چالش‌هاي متعددي وجود دارد. يكي از مهم‌ترين چالش‌ها، نگراني برخي نهادها از عادي‌سازي پوشش‌هاي غيرمتعارف در فيلم‌هاست. اين نگراني ريشه در نگاه محافظه‌كارانه به سينما دارد كه آن را ابزاري براي هدايت فرهنگي مي‌داند نه بازتاب واقعيت. با اين حال تجربه نشان داده است كه فاصله گرفتن سينما از واقعيت نه تنها به هدايت فرهنگي منجر نمي‌شود، بلكه بر شكاف ميان مردم و هنر رسمي مي‌افزايد. چالش ديگر، فشارهاي بين‌المللي است. در جشنواره‌هاي خارجي، فيلم‌هاي ايراني گاه به‌خاطر همان محدوديت‌هاي پوششي مورد پرسش قرار مي‌گيرند و همين امر تناقضات بيشتري را آشكار مي‌سازد. بنابراين اصلاح اين وضعيت مي‌تواند حتي در عرصه ديپلماسي فرهنگي نيز كاركرد مثبتي داشته باشد. به‌طور كلي مي‌توان گفت كه ادامه وضع موجود، خطر بي‌اعتباري بيشتر سينماي اجتماعي ايران را در پي دارد. فيلم‌هايي كه قصد دارند معضلات، زندگي و روابط واقعي مردم را روايت كنند، اگر در جزيياتي مانند پوشش دچار تحريف باشند، در نهايت تصوير كلي آنها نيز از صداقت خالي مي‌شود. اين امر سبب خواهد شد كه مخاطب به‌جاي ديدن روايت زندگي خود بر پرده، با تصويري رسمي و غيرواقعي مواجه شود كه نه او را نمايندگي مي‌كند و نه امكان همذات‌پنداري فراهم مي‌آورد. بازنگري در استانداردهاي حجاب در سينما، گامي اساسي براي بازگرداندن سينماي ايران به جايگاه واقعي خود است، رسانيدن كه در آن سينما بتواند آزادانه‌تر، دقيق‌تر و صادقانه‌تر از زيست روزمره مردم سخن بگويد و فاصله ميان پرده نقره‌اي و كف خيابان را كاهش دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها
دو چهره از توافق آژانس بازگشت به مسير ديپلماسي «جنگل قرن‌آباد» گلستان قرباني كوره‌هاي غيرمجاز زغال گروسي و دنياي موازي سوپرانقلابي‌ها پايتخت‌هاي خليج فارس در شوك مناقشه شركت در اسكار نفس‌هاي سنگين ماهشهر پايان تلخ «ثريا» در شعله‌هاي آتش بچه‌ها هشتاد ميليون قلب با شما است گم‌گشت راهِ مقصود شيخ هميشه خندان دفتر امام عفو نبايد خود را نقض ‌كند مذاكره قاهره و سازوكارهاي عبور از اسنپ بك به سگ مي‌گويد بگير به گرگ مي‌گويد بدو! به مناسبت روز ملي سينما مسووليت مدني ناشي از فعاليت پلتفرم‌هاي آنلاين تعليق حكمراني در ستيز تمدن‌ها سريال عمليات مهندسي، دهه‌اي پر از نفوذ و خيانت بازنگري استانداردهاي حجاب بازانديشي در روابط ايران و تركيه قرعه‌اي به نام مظفرالدين‌شاه گم‌گشت راهِ مقصود شيخ هميشه خندان دفتر امام به سگ مي‌گويد بگير به گرگ مي‌گويد بدو! مسووليت مدني ناشي از فعاليت پلتفرم‌هاي آنلاين تعليق حكمراني در ستيز تمدن‌ها
کارتون
کارتون