«اعتماد» در گفتوگوي اختصاصي با رحمان قهرمانپور بررسي ميكند
آزمون بزرگ ديپلماسي در سايه ماشه
ايران تلاش دارد تا با تكيه بر ديپلماسي و افزايش توان بازدارندگي مانع از فعال شدن ماشه شود هرچند هرگونه توافق در اين باره به تعديل خواستههاي غرب مشروط است
حديث روشني
در آستانه به پايان رسيدن ضربالاجل ماشه كه بسترساز بازگشت تحريمهاي شوراي امنيت خواهد شد، فعل و انفعالات ايران و تروييكاي اروپايي پيچيدهتر شده است. تماس تلفني اخير عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان با همتايان اروپايياش نشان ميدهد كه تنش و عدم توافق ملموس، فضاي مذاكرات را همچنان تحتتاثير قرار داده است. در اين ميان عليرغم تلاش تهران براي استفاده از اهرمهاي ديپلماتيك و مهار بحران، شروط سختگيرانه اروپاييها از جمله تعامل كامل تهران با نهاد پادماني و توافق سريع با امريكا نيز احتمال تعويق فعالسازي مكانيسم ماشه را همچنان در هالهاي از ابهام قرار داده است. گروهي از ناظران با اشاره به مذاكرات روز سهشنبه كه قرار است ميان نمايندگان ايران و سه كشور اروپايي برگزار شود، اين فرآيند را مثبت ارزيابي ميكنند و بر اين باورند كه مسير ديپلماسي همچنان باز است، چراكه فعالسازي ماشه علاوه بر تهران، داراي تبعاتي براي تروييكاي اروپايي نيز خواهد بود، اما گروهي ديگر با نگاهي بدبينانه ضمن اشاره به عدم عقبنشيني هيچيك از بازيگران از مواضعشان، فعالسازي ماشه را حتمي ميدانند. در همين راستا روزنامه اعتماد با هدف ارزيابي و بررسي متغيرهاي مهم و اثرگذار بر فعالسازي يا عدم فعالسازي ماشه و پيامدهاي حاصل از بازگشت احتمالي تحريمها با رحمان قهرمانپور، كارشناس مسائل بينالملل گفتوگو كرده است. قهرمانپور در گفتوگو با «اعتماد» ضمن تاكيد بر اينكه ايران با وجود فشارهاي اروپا و احتمال فعالسازي مكانيسم ماشه، تلاش دارد با تكيه بر ديپلماسي، حفظ توان بازدارندگي نظامي و انسجام داخلي، از بروز تنشهاي جديتر جلوگيري كند همزمان بر اين باور است كه تهران تلاش دارد اروپا و امريكا را به تعديل مواضع خود وادارد.
مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد:
روز جمعه عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان با همتايان اروپايياش تماس تلفني داشته، با اين همه گزارشهاي رسانههاي غربي و همچنين مواضع وزراي خارجه تروييكاي اروپايي نشان ميدهد، ظاهرا رايزنيها با تنش همراه بود و نتيجه ملموسي نداشته است، به باور شما در آستانه فعالسازي مكانيسم ماشه، تداوم رايزنيها روز سهشنبه ميان ايران و اروپا ميتواند زمينهساز خروج از بنبست حاكم باشد.
رايزنيهاي پيش روي ميان ايران و تروييكاي اروپايي كه قرار است روز سهشنبه انجام شود، نشانهاي از عدم تمايل تهران به اجراي مكانيسم ماشه براساس ضربالاجل تعيين شده است، اما نكته قابل تأمل اين است كه ظاهرا تصميمگيرندگان در ايران بر اين باورند كه اروپا به دنبال باجگيري از جمهوري اسلامي است و به همين دليل از اظهارات مقامات رسمي كشورمان اينگونه ميتوان برداشت كرد كه تهران به دنبال مقابله با چنين رويكردي است و علاوه بر اين اروپا را در جايگاهي نميداند تا بتواند مطالبات خود را به ايران ديكته كند. درنهايت مقامهاي كشورمان ميدانند تروييكاي اروپايي تابع سياستهاي امريكا هستند؛ از همين رو در اين زمينه نبايد اين اصل كلي كه در بالا بدان اشاره شد را ناديده گرفت. لذا اگرچه مقامات ايراني بارها تاكيد كردهاند كه تمديد ضربالاجل مكانيسم ماشه در دستور كار نيست و نگراني چنداني از بازگشت تحريمهاي شوراي امنيت ندارند، اما به نظر ميرسد همزمان تلاش ميكنند با حفظ مواضع رسمي خود، مانع فعالسازي دوباره اين سازوكار شوند، چراكه روشن است فعال شدن مكانيسم ماشه و بازگشت تحريمهاي سازمان ملل در قالب قطعنامههاي پيشين، ميتواند پيامدهاي سياسي و اقتصادي گستردهاي را براي كشور به همراه داشته باشد. بر همين اساس، همچنان اين احتمال وجود دارد كه در مذاكرات سهشنبه ميان تهران و تروييكاي اروپايي، موضوع تمديد ضربالاجل مكانيسم ماشه در دستور كار قرار گيرد. در عين حال نبايد فراموش كرد، اروپا نيز همانند امريكا بر اين باور است كه ايران در موضع ضعف قرار دارد و از اين رو بعيد است حاضر به اعطاي امتيازات بزرگ به تهران باشد. همزمان اروپاييها نيز مايل نيستند برگ برنده خود يعني فعالسازي مكانيسم ماشه را به طور كامل ازدست بدهند، چراكه فعال شدن اين ساز و كار به معناي پايان نقش اروپا در اين پرونده و سپردن ابتكار عمل به امريكا خواهد بود، به همين دليل تروييكاي اروپايي نيز براي تمديد ضربالاجل مكانيسم ماشه تمايل دارند،
هر چند تمايلشان در اين باره اندك است، چراكه اين گروه از كشورها بدين طريق قادرند همچنان از اين ابزار به عنوان اهرم فشار و كارت مذاكره استفاده كنند.
همانگونه كه اشاره كرديد، برخي تحليلگران بر اين باورند كه تهران تلاش خواهد كرد تا با تكيه بر ابتكار عملهاي ديپلماتيك شرايط را به گونهاي هموار كند تا فعالسازي مكانيسم ماشه آنگونه كه اروپاييها پيشتر مدعي بودند به مدت 6 ماه به تعويق بيفتد. آيا باتوجه به شروط تروييكاي اروپايي اين خواسته در كوتاهمدت محقق خواهد شد يا بايد در انتظار فعالسازي ماشه در هفتم شهريور باشيم؟
همانطور كه پيشتر نيز اشاره شد، به نظر ميرسد در ايران بخشي از سياستگذاران و تصميمگيران، حتي در سطح وزارت خارجه، مايل به تمديد ضربالاجل مكانيسم ماشه هستند. هر چند تمديد اين ضربالاجل ميتواند تبعات منفي به همراه داشته باشد، اما از نگاه اين گروه، منافع آن بيش از هزينههاي ناشي از بازگشت تحريمها است، اما نكته قابل تأمل اين است كه شرايطي كه تروييكاي اروپايي براي تمديد مكانيسم ماشه پيشنهاد كرده، بسيار سخت و دشوار به نظر ميرسد. حداقل دو شرطي كه تاكنون در رسانهها رسانهاي شده، عبارتند از: نخست، دستيابي ايران و امريكا به توافق و دوم ازسرگيري كامل همكاريهاي ايران با آژانس بينالمللي انرژي اتمي. روشن است كه ايران در هر دو مورد ملاحظاتي دارد.
تهران مايل نيست همكاريهاي خود با نهاد پادماني را به شكلي كامل و جامع و مطابق خواسته اروپا از سر بگيرد؛ چراكه معتقد است اين نهاد در برابر حملات اسراييل به ايران اقدام موثري انجام نداده و از سوي ديگر رافائل گروسي، مديركل نهاد پادماني به واسطه گزارشي كه در شوراي حكام ارايه داد، نقش قابلتوجهي در حمله اسراييل به ايران داشته است. از طرفي ديگر از منظر ايران، موضوع توافق با امريكا نيز به شكلي كه اروپا انتظار دارد، مطلوب تهران نيست؛ غرب خواهان توافق سريع ايران با امريكا است تا بدين طريق اروپا بتواند ضربالاجل مكانيسم ماشه را تمديد كند، اما حقيقت آن است كه در شرايط كنوني مذاكرات ايران و امريكا در نوعي بنبست قرار دارد و همچنين اين مطالبه اروپا خواسته بزرگي است كه تحقق آن توسط تهران شرايط را پيچيدهتر خواهد كرد، بنابراين بايد منتظر ماند و ديد آيا تروييكاي اروپايي در مذاكرات روز سهشنبه حاضر خواهند بود برخي مواضعشان را تعديل كنند يا خير. اگر چنين اتفاقي بيفتد و تروييكاي اروپايي از برخي خواستههاي خود عقبنشيني كنند، به باور من دور از ذهن نيست كه ايران نيز مواضع خود را تعديل كرده و تمديد ضربالاجل مكانيسم ماشه را مطالبه كند.
در شرايط كنوني نقش روسيه را چگونه ارزيابي ميكنيد، بالاخص آنكه اخيرا و با نزديك شدن به موعد فعالسازي مكانيسم ماشه كنشگري اين بازيگر نيز افزايش يافته و مسكو قرار است نهم شهريور ماه رياست دورهاي شوراي امنيت را عهدهدار شود؟
درخصوص نقش روسيه در موضوع فعالسازي مكانيسم ماشه بايد به اين نكته كلي توجه داشت كه در شرايط كنوني دستور كار اصلي در سياست خارجي مسكو بر مسائل مرتبط با جنگ اوكراين، مذاكرات صلح و بهطور كلي چالشهاي ناشي از تحريمهاي اعمالي توسط اروپا متمركز است. بررسي رويكرد روسيه در حوزه سياست خارجياش در سه سال گذشته نشان ميدهد كه بخش قابلتوجهي از توان و انرژي اين كشور صرف همين گزارهها شده و همين امر موجب شده كه روسيه در ساير پروندهها به نوعي نقش كمرنگتري ايفا كند. نمونه اين كنشگري را ميتوان در قفقاز، آسياي مركزي و حتي در نقش روسيه در سازمانهاي بينالمللي، ازجمله آژانس بينالمللي انرژي اتمي، شاهد بود. به بياني ديگر روسيه بر كسب پيروزي آبرومندانه در جنگ اوكراين و پايان دادن به اين بحران در راستاي منافع خود متمركز شده است، از همين رو حتي اگر مسكو بخواهد در مسير جلوگيري از فعال شدن مكانيسم ماشه به ايران كمك كند، ظاهرا از توان محدودي برخوردار است. هرچند در اين زمينه طرحهايي پيشنهاد شده كه روسيه، چين و ايران بهطور همزمان از برجام خارج شوند تا اجرايي شدن سازوكار ماشه عملا غيرممكن شود. همزمان اين فرضيه نيز مطرح شده كه مسكو ممكن است از جايگاه خود در شوراي امنيت استفاده كرده و همصدا با چين قطعنامه درباره ذيحق نبودن اروپا براي فعالسازي مكانيسم ماشه ارايه كند، اما تحقق دو فرضيه با موانع جدي مواجه است. واقعيت اين است كه روسيه منافع كلان خود در شوراي امنيت را بر منافع حاصل از همكاريهاي موردي و محدود با ايران ترجيح ميدهد. به بيان روشنتر، شايد روي كاغذ روسيه به عنوان عضو دايم شوراي امنيت بتواند به نفع ايران كنشگري داشته باشد، اما نبايد فراموش كرد كه مسكو دغدغههاي ديگري دارد. اگر روسيه بخواهد رويههاي جاري در شوراي امنيت را برهم بزند، كاركرد اين نهاد در سطح كلان دچار اختلال خواهد شد و در آينده امريكا، فرانسه و انگليس نيز ممكن است مقابله بهمثل كرده و به رويكردي مشابه متوسل شوند. از همين رو بعيد است مسكو تمايلي داشته باشد تا براي جلوگيري از فعال شدن مكانيسم ماشه، هزينههاي سنگيني در شوراي امنيت يا در آژانس بينالمللي انرژي اتمي بپردازد.
در صورتي كه مكانيسم ماشه فعال شود و تحريمهاي تعريف شده ذيل قطعنامه 2231 شوراي امنيت عليه ايران اعمال گردد، گام بعدي تهران چه خواهد بود؟ برخي مقامات از قطعي بودن خروج تهران از انپيتي خبر دادهاند؛ چنين گزينهاي تا چه اندازه قابليت عملياتي شدن دارد؟ و ممكن است چه تبعاتي به همراه داشته باشد؟
در حال حاضر نميتوان تصوير روشني از واكنش احتمالي ايران به فعالسازي مكانيسم ماشه را ترسيم كرد. چندي پيش سيدعباس عراقچي اعلام كرد كه تهران فعلا قصد خروج از پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي (انپيتي) را ندارد، اما اگر تصميم به خروج از اين پيمان اتخاذ شود، هيچ محدوديتي در اين زمينه وجود نخواهد داشت. همزمان برخي نمايندگان مجلس نيز بر ضرورت بررسي جدي اين گزينه تاكيد كردهاند، از اين رو، اين احتمال وجود دارد كه در صورت بازگشت تحريمهاي شوراي امنيت عليه كشورمان بخشي از مقامات سياسي و تصميمگيران در ايران، خروج از انپيتي را به عنوان گزينهاي جدي در دستور كار قرار دهند. با اين حال، خروج از اين پيمان علاوه بر محدوديتهاي حقوقي، پيامدهاي سياسي مهمي نيز به همراه خواهد داشت. از منظر حقوقي، براساس قطعنامه ۱۵۴۰ شوراي امنيت سازمان ملل به اين دليل كه موضوع هستهاي ارتباط مستقيم با نظام بينالملل دارد، لذا خروج از پيمان عدم اشاعه هستهاي براساس ماده ۱۰ به صورت خودكار نخواهد بود و به تاييد شوراي امنيت سازمان ملل نياز دارد. كمااينكه تاكنون خروج كرهشمالي از اين پيمان در سال ۲۰۰۲ به تاييد شوراي امنيت نرسيده و از ديد سازمان ملل و شوراي امنيت اين كشور همچنان عضو انپيتي است. نكته ديگر آن است كه حتي خروج سياسي از پيمان انپيتي در صورتي كه به تاييد شوراي امنيت نيز نرسد نافي تعهدات آن عضو در زمان عضويت نيست. به بيان ديگر، اگر ايران براساس سازوكار ذكرشده در قطعنامه ۱۵۴۰ و ماده ۱۰ انپيتي از «انپيتي» خارج شود، اين به معناي پايان مسووليتش نيست و همچنان بايد درباره تعهدات پيشين پاسخگو باشد. لذا اگر كشوري به خواست خود از اين پيمان خارج شود، همچنان بايد درباره اقداماتي كه در زمان عضويت انجام داده پاسخگو باشد و اين همان بعد حقوقي خروج از «انپيتي» است. اما درباره نتايج سياسي چنين كنشي بايد گفت كه خروج ايران از اين پيمان ميتواند بهانهاي جدي دراختيار اسراييل و ايالاتمتحده قرار دهد تا ايران را به تلاش براي دستيابي به سلاح هستهاي متهم كرده و از اين موضوع براي فضاسازي گستردهتر و مشروعيتبخشي به اقدامات احتمالي عليه ايران استفاده كنند. اين وضعيت ميتواند زمينه را براي تشديد فشارها و حتي تهديد به اقدامات نظامي در عرصه بينالمللي فراهم سازد. بنابراين، هرچند گزينه خروج از پيمان عدم اشاعه هستهاي در ظاهر جذاب است اما همزمان تهديدات و هزينههاي سنگين براي ايران به دنبال خواهد داشت. به همين دليل، سياستگذاران كشور تاكنون به جمعبندي قطعي در اين زمينه نرسيدهاند.
در اين ميان روابط ميان ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي به كدام سمت پيش ميرود، آن هم در شرايطي كه يكي از شروط تروييكاي اروپايي، تعامل تهران با نهاد پادماني است، اما براساس مصوبه مجلس روابط كشورمان با آژانس به حالت تعليق درآمده است.
پس از خروج امريكا از برجام، ايران همكاريهاي خود با آژانس بينالمللي انرژي اتمي را محدود كرد. اما اين همكاريها عمدتا ماهيت داوطلبانه داشت و شامل اقدامات فني فراپادماني بود؛ به عبارت ديگر، ايران در چارچوب توافق جامع پادماني تعهدي براي اجراي برخي تعهدات نداشت. به عنوان مثال نصب دوربينهاي نظارتي يا تجهيزات غناسنج در تاسيسات هستهاي جزو تعهدات الزامآور ايران نبود، اما تهران با هدف اعتمادسازي، اين اقدامات را بهصورت داوطلبانه پذيرفت. لذا در پاسخ به خروج امريكا از برجام، ايران بهتدريج همكاريهاي فراپادماني و اقدامات فراتر از تعهدات رسمي را كاهش داد. اين روند تا زمان حمله اسراييل به تاسيسات هستهاي ايران ادامه يافت. حمله اسراييل و امريكا سبب شد تهران روند محدودسازي همكاريهاي داوطلبانه با آژانس بينالمللي انرژي اتمي را سرعت ببخشد و تقريبا تمامي اقداماتي را كه در چارچوب اعتمادسازي انجام داد را متوقف كند. دليل اين تصميم روشن است؛ ايران همواره تاكيد داشت كه فلسفه اين همكاريهاي داوطلبانه، ايجاد اطمينان در جامعه بينالمللي درباره صلحآميز بودن برنامه هستهاي و جلوگيري از حملات نظامي است. اما هنگامي كه ايالاتمتحده و اسراييل بدون توجه به رويكرد تهران تاسيسات هستهاي كشورمان را هدف قرار دادند، منطق همكاري با نهاد پادماني و اصل اعتمادسازي زير سوال رفت. از همين رو، مقاومت ايران در برابر خواستههاي تروييكاي اروپايي براي ازسرگيري همكاريهاي كامل با آژانس، ريشه در همين تجربه دارد. به بياني ديگر تهران نگران است كه بازرسيهاي گسترده آژانس بينالمللي انرژي اتمي از مكانهايي كه بر آن تاكيد شده، به انتقال اطلاعات حساس به ساير كشورها منجر شود. به همين دليل، ايران خواستار طراحي يك چارچوب جديد براي همكاري با نهاد پادماني است؛ چارچوبي كه احتمالا محدوديتهايي را در مسير دسترسي به اطلاعات و تضمين محرمانه ماندن دادههاي به دستآمده توسط بازرسان در جريان بازديد از تاسيسات آسيبديده يا بدون آسيب ترسيم خواهد كرد. چنين رويكردي از اين منظر با اهميت است كه اگر بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي به تاسيسات هستهاي ايران دسترسي نداشته باشند، در عمل هيچ اطلاعات مستقيمي از وضعيت واقعي برنامه هستهاي ايران دراختيار نخواهد بود. همين مساله دليل اصلي اصرار اروپا براي بازديد از تاسيساتي است كه هدف قرار گرفتهاند. در مقابل، ايران نيز از اهميت اين موضوع آگاه است و تلاش دارد در ازاي آن امتيازهاي قابلتوجهي دريافت كند. با اين حال، اروپا و امريكا تاكنون حاضر به ارايه چنين امتيازاتي نشدهاند. يكي از مهمترين خواستههاي ايران، دريافت تضمين رسمي مبني بر عدم هدفگيري مجدد تاسيسات هستهاي است؛ خواستهاي كه تحقق آن ميتواند زمينه ازسرگيري همكاريهاي تهران با نهاد پادماني را فراهم كند. با اين حال، به نظر ميرسد تاكنون توافقي در اين زمينه حاصل نشده است.
در ميانه تنشهاي حاكم بر فضاي ديپلماسي، شاهد مانور گسترده نظامي ايران بوديم، با لحاظكردن اين گزاره و تحركات مخرب لابي يهودي-امريكايي، سناريوي رويارويي تا چه اندازه محتمل است؟
بايد توجه داشت كه آغاز دور جديدي از درگيريها يا حمله مجدد اسراييل به كشورمان به ارزيابيهاي متعدد اين بازيگر از توان نظامي و هستهاي ايران بستگي دارد كه البته اين مساله تا حدودي دراختيار ايران نيست. به عبارتي ديگر تصميم اسراييل براي حمله مجددد زماني اتخاذ خواهد شد كه ارزيابيهاي انجام شده ثابت كند كه ايران قادر به پاسخ گسترده و قاطع نيست. تا زماني كه برداشت اسراييل اين باشد كه ايران توان پاسخي موثر دارد، به احتمال زياد گزينه نظامي را انتخاب نخواهد كرد. از سوي ديگر، دونالد ترامپ تصريح كرده كه در صورت ازسرگيري فعاليتهاي غنيسازي ايران، احتمال حمله امريكا به ايران بالا است. معناي موضعگيري آقاي ترامپ آن است كه واشنگتن زماني از اقدام نظامي احتمالي تلآويو حمايت خواهد كرد كه ايران بار ديگر غنيسازي را از سر گيرد. لذا آغاز هرگونه درگيري مجدد به مجموعهاي از عوامل منوط است. طبيعتا اگر توافقي ميان تهران و واشنگتن حاصل شود، اين امر ميتواند احتمال برخورد نظامي را بهطور جدي كاهش دهد. همچنين هرگونه پيشرفت و تحول مثبتي در مسير مذاكرات ايران و تروييكاي اروپايي در نشست سهشنبه، ميتواند نقش مهمي در كاهش خطر رويارويي نظامي ايفا كند. يكي ديگر از متغيرهاي مهم، تقويت توان بازدارندگي ايران است. مانورهاي نظامي اخير ايران در همين راستا قابل تبيين است. تهران درصدد است تا اين پيام معتبر را به اسراييل و امريكا منتقل كند كه در صورت حمله مجدد، توانايي پاسخ قاطع را دارد. آزمايش موشكهاي پيشرفته كه ميتوانند از سد سامانههاي دفاع موشكي چندلايه اسراييل و امريكا عبور كنند، بخشي از همين راهبرد بازدارندگي است، بنابراين تهران نيز تلاش دارد توان بازدارندگي خود را افزايش دهد و در مقابل، امريكا و اسراييل نيز به فضاسازي رسانهاي براي توجيه احتمالي اقدام نظامي احتماليشان ادامه ميدهند. طي روزهاي اخير بارها موضوعاتي نظير سرنوشت 400 كيلوگرم اورانيوم غنيشده ايران يا همكاريهاي نظامي ايران با چين در رسانههاي غربي مطرح شده است، بنابراين متغيرهاي زيادي در بازگشت روياروييها دخيل هستند. بايد ديد كه ارزيابي بازيگران از اين متغيرها چيست، چراكه اين برداشتها تعيين خواهد كرد كه آيا رويارويي نظامي رخ خواهد داد يا خير. البته اكنون در شبكههاي اجتماعي مواضعي در اين رابطه مطرح ميشود كه بعضا از نظر علمي اشكالاتي جدي به آنها وارد است. واقعيت اين است كه پيشبيني وقوع يا عدم وقوع درگيري نظامي مجدد و اينكه چه زماني رخ خواهد داد، دشوار و پيچيده است. تصميمگيري در اين زمينه در سطوح عالي امنيتي و بهصورت كاملا محرمانه انجام ميشود و همانطور كه در گذشته نيز شاهد بوديم بعيد است اين مساله بدين شكل در رسانهها مطرح شود مگر اينكه در ساعات يا لحظات پاياني اطلاعاتي در اين باره دراختيار رسانهها قرار بگيرد.
در صورت رويارويي احتمالي ايران چه اهرمهايي دراختيار دارد، بالاخص آنكه ممكن است محدوديتها نيز بازگشته و فشارها بر كشورمان افزايش يابد؟
ميتوان گفت در صورت وقوع حمله نظامي مجدد عليه ايران، شرايط بهطور قطع دشوارتر خواهد شد. هرچند ايران در حال افزايش توان و آمادگي نظامي خود است تا بتواند به هرگونه تهاجم مجدد، پاسخي قاطع و بازدارنده دهد، اما طبيعتا براي ارزيابي ابعاد دور دوم درگيريهاي احتمالي ابتدا بايد به تجربه دور نخست روياروييها توجه كرد. واقعيت تلخ اين است كه در دور اول درگيريها در تاريخ ۲۳ خرداد، ايران عملا تنها بود و كمك موثر و ويژهاي ازسوي متحدان منطقهاي و فرامنطقهاي خود دريافت نكرد، به همين دليل همچنان اين احتمال جدي است كه در صورت وقوع درگيري دوباره نيز ايران تنها بماند. بالاخص آنكه تاكنون شواهد معتبري درباره تمايل چين براي ميانجيگري ميان ايران و امريكا وجود ندارد. اين موضوع نشان ميدهد كه چين و حتي روسيه در عرصه دفاع مستقيم و موثر از ايران ملاحظات جدي دارند، بنابراين احتمالا در حمله احتمالي دوم نيز مجددا تهران تنها خواهد ماند. مساله مهم ديگر، ماهيت و دامنه احتمالي حمله دوم است. پرسش اصلي اين است كه آيا اقدام نظامي احتمالي بار ديگر همچنان بر زيرساختهاي هستهاي و نظامي ايران متمركز خواهد بود يا دامنه آن به ساختارهاي سياسي نيز گسترش مييابد؟ پاسخ به اين سوال تعيينكننده است، زيرا اگر حملات محدود به مراكز هستهاي باشد، طبيعتا عمده اهداف احتمالي قبلا آسيب ديده و بنابراين بازه زماني رويارويي كوتاهتر است. اما اگر دامنه حملات شامل داراييهاي موشكي و ساختار سياسي ايران نيز شود، احتمال طولاني شدن جنگ و افزايش تبعات آن نسبت به دور نخست افزايش خواهد يافت، اما در پاسخ به اين سوال كه ايران چه اهرمهايي دراختيار دارد؛ بايد گفت يكي از اهرمهاي مهم ايران در محاسبات استراتژيك، تقويت توان بازدارندگي و قابليت موشكياش است. اهرم دوم، كه از آن تحت عنوان انسجام دروني يا تقويت رابطه ميان دولت و مردم ياد ميشود، نقش تعيينكنندهاي دارد. هرچند توان موشكي ايران در پاسخگويي نظامي اهميت فراواني دارد، اما افزايش نزديكي حاكميت با مردم و كاهش شكافهاي سياسي پيام مهمتر و معتبرتر به دشمنان ارسال ميكند و موجب خواهد شد اين گروه از بازيگران در ارزيابيهاي استراتژيك خود ناگزير به تجديدنظر شوند، اما نكته مهم آن است كه در زمينه انسجام اجتماعي و كاهش شكاف ميان حاكميت و مردم، ضرورت اقدامات سريع، صريح و ملموس در روزهاي پيش بسيار با اهميت است؛ زيرا انفعال در اين زمينه ميتواند استفاده موثر از اين اهرمها را دشوار سازد.
به عنوان آخرين سوال در صورتي كه روز سهشنبه نيز توافقي ميان ايران و اروپا حاصل نشود و درنهايت مكانيسم ماشه فعال شود و تحريمها بازگردند، ديپلماسي شانس خود را به طور كامل از دست خواهد داد يا ميتوان انتظار داشت در ميانمدت راهي براي توافق هموار شود؟ به بياني ديگر، اين احتمال وجود دارد تا غرب بالاخص تروييكاي اروپايي براي جلوگيري از تصاعد تنش از موضع خود عقبنشيني كرده و با تعديلكردن شروط خود زمينه را براي ازسرگيري رايزنيها هموار كنند؟
ديپلماسي هيچگاه اعتبار خود را از دست نميدهد. همانطور كه در جنگ دوازدهروزه اخير شاهد بوديم، درنهايت توسل به ديپلماسي زمينهساز پايان جنگ شد، بنابراين حتي در صورتي كه مكانيسم ماشه فعال شود و احتمال توافق ميان ايران و امريكا به شكل محسوسي كاهش يابد، نميتوان نتيجه گرفت كه پايان ديپلماسي فرا رسيده است. بديهي است كه در چنين شرايطي موضع ايران ضعيفتر و قدرت چانهزنياش كمتر خواهد شد، اما اين به معناي پايان كاربرد اهرم ديپلماتيك نيست. ديپلماسي در هر شرايطي، حتي شرايط جنگي، ميتواند راهگشا باشد و اهميت ديپلماسي نسبت به ساير ابزارها اين است كه هزينه توسل بدان به مراتب كمتر است. اگر نظام بتواند راهحل ديپلماتيك پيدا كند، هزينه آن بهشدت پايينتر از گزينههاي ديگر خواهد بود. با اين حال واقعيت آن است كه در صورت بازگشت مكانيسم ماشه، قدرت مانور و توان چانهزني ايران كاهش خواهد يافت و ممكن است شرايط از كنترل خارج شود. در چنين وضعيتي و تحت فشار گروههاي سياسي داخلي، ايران ممكن است گزينههايي را كه مطلوبش نيست، برگزيند. به همين دليل همچنان اميدها به احتمال تمديد ضربالاجل تعريف شده براي مكانيسم ماشه و موافقت ايران با آن همچنان وجود دارد، هرچند اين احتمال قوي نيست. مگر آنكه اروپا مواضع خود را تعديل كند.