عليهِ فراموشي لالهزار
محمدرضا مرزوقي
در خيابان لالهزار، خياباني كه تقريبا تمام بار فرهنگي و تاريخي تهران را زير پوست غبارگرفته و شرحهشرحهاش پنهان و عزيز داشته، اين روزها نمايشگاهي شامل آثار نقاشي و عكاسي با عنوان «چشم و چراغ» برپا است. اين نمايشگاه كه در خانه اتحاديه برگزار شده تا 23 خرداد ميزبان علاقهمندان به هنر و دوستداران لالهزار است. آثار اين نمايشگاه توسط تعدادي از اعضاي گروه گردون به سرپرستي ترانه صادقيان نقاش معاصر، تهيه و گردآوري شده است. بخش نقاشي را امير شلماني و بخش عكاسي را كيوان موسوي اقدم كيوريتوري كردهاند. در بخش نقاشي آثاري از ثميلا اميرابراهيمي، ترانه صادقيان، هوشنگ هاتفي، ماني غلامي، شايا شهرستاني و محسن احتشامي ديوارهاي اتحاديه را مزين كرده و در بخش عكاسي نيز نامهايي چون محمود محرومي، كيارش تمدن، ماهور زهرايي و سوگل غزنوي به چشم ميخورد. از آنجا كه شاگردان هنرستان هنرهاي زيبا نيز زيرنظر ترانه صادقيان با آثار خود در اين نمايشگاه شركت كردهاند، كيوريتوري اين بخش را هم شيدا گرجيپور عهدهدار شده است.
نمايشگاه چشم و چراغ در كنار آثار نقاشي، تعداد قابلتوجهي عكس با موضوع لالهزار و زيست امروزه آن را در خود جاي داده و تلاش دارد با گردآوري آثاري از پيشكسوتان، نگاهي نيز به كارهاي هنرجويان جوان و تازهكار داشته باشد. شايد با اين هدف كه نه تنها نگاه اين نسل تازه و نوجو به لالهزار را مورد توجه قرار بدهد، بلكه تلاشي است براي آشتي دادن اين نسل با آنچه چند نسل پيش از ما آن را زيسته و تجربه كرده است. اينكه خانه اتحاديه و برخي خانههاي تاريخي و ماندگار لالهزار بتوانند براي اجراي آثار نمايشي يا نمايشگاهي درنظر گرفته شوند ميتواند ضمانت ماندگاري آنها را در اذهان عموم مردم تهران و مسافراني كه به اين شهر غولپيكر رفت و آمد دارند، ماندگار كند. با اين شرط كه زيرساختهاي اين اماكن ظرفيت لازم را براي پذيرش و پذيرايي از مهماناني كه به اين نمايشگاهها سر ميزنند، داشته باشند.
ترانه صادقيان كه براي ثبت اين تصاوير حدود دو سال است به همراه گروه گردون به لالهزار رفت و آمد داشته، ميگويد كه لالهزار امروز را توسط گفتوگو و حرف زدن با ساكنان اصلي آن كه اغلب فروشندگان و مغازهداران لوستر و وسايل برقي هستند، شناخته و توانسته به كنه و مفهوم اين لالهزار نزديكتر شود. شايد به همين دليل است كه سوژه اصلي نقاشيهاي صادقيان يا فروشندگان و موتورسواران لالهزار هستند يا زني كه دارد از سطل آشغالهاي هميشه پر و پيمان لالهزار زباله جمع ميكند تا روزياش را به دست بياورد. آثار ديگر اين نمايشگاه نيز توجه ما را بيشتر معطوف به زيست لالهزار در گذشته و امروز ميكند. گذشتهاي پر ازدحام با عبور ماشينهاي لوكس دهه بيست و سي شمسي و درشكههايي كه لابهلاي ماشينها در رفت و آمدند. مثلا دو تابلو كه زيست پر ازدحام لالهزار را در سالهاي طلايي آن تصوير كرده است. البته نقاشيهايي با فرمهاي سادهتر كه نقاشان جوانتر تلاش كردهاند از آنچه از معماري قديم لالهزار بهجا مانده، روي بوم تصوير كنند. يا چند تصوير از فرشته بالاي سر در تئاتر نصر. جالب توجه است كه لالهزار امروز را كمي دلگير و فارغ از زندگي ميبينيم. در ميان عكسهاي لالهزار اما بيشتر با نماهايي بسته و گاه گره خورده با بينهايتي گم شده از لالهزار مواجه هستيم. در اين عكسها زيست انساني چندان ديده نميشود و زاويه دوربين به شكلي راديكال سعي كرده فضا و زماني ازدست رفته را با پسزمينهاي كمي تاريك به تصوير بكشد. ديوارهايي پر از خطنوشتههاي كج و معوج در پيشزمينه غروبي كه انگار بر فراز لالهزار ابدي شده است يا كنجهايي بسته كه نگاه مخاطب نميتواند از زواياي تنگ آن فراتر برود و احساس تنگي نفس ميدهد. شايد شبيه همين لالهزاري كه طي دههها برنامهريزيهاي غلط و اغلب بيبرنامگيهاي شهرداران مختلفي كه آمدند و هيچ فكري براي اين خيابان نكردند، از خياباني كه ميتوانست نماد و تصوير فرهنگي درخشاني از شهر تهران باشد تبديل به كوچههاي تنگ و مخوفي پر از زبالههاي شبانه شد كه متاسفانه ساكنان كنوني لالهزار شاهد آن هستند.
خانه اتحاديه و ديگر ابنيه تاريخي بهجا مانده در لالهزار پتانسيل خوبي براي برگزاري رويدادهاي فرهنگي دارند البته با اين شرط كه زيرساختهاي مديريتي آن كمي تغيير كرده و آمادگي پذيرايي از مدعويني كه از دور و نزديك به ديدار لالهزار ميآيند را داشته باشند و مخاطب مجبور نباشد در هواي گرم براي رفع عطش از شيلنگ آبي كه باغچه را سيراب ميكند، آب بنوشد.
با وجود اين جاي خوشحالي است كه ميبينيم در ميان همين تاريكيها و همين زمينخواريها و تصميمات عجولانه و عجيبي كه گاه براي برخي بناهاي تاريخي لالهزار اتخاذ ميشود و به ندرت هم رسانهاي ميشوند، بازهم دغدغهمنداني هستند كه تلاش دارند با كار فرهنگي و هنري باعث تكرار دوباره و چندباره نام لالهزار شوند و اسم آن را باز هم بر سر زبانها بيندازند، چراكه ميدانيم فراموشي اولين گام فرسايش و نابودي است. گو كه بهانه نوشتن همين مطلب كوتاه هم همين نمايشگاه هنري است كه در خانه اتحاديه برگزار شده است. نمايشگاهي كه نميخواهد خودش را به همين مكان بسته محدود كند و برنامه ديگري كه برگزاركنندگانش دارند اين است تا كپي آثاري را كه در آنجا به نمايش گذاشتهاند، در ويترين برخي مغازههاي لالهزار نيز به نمايش بگذارند. شايد اين اولين گام باشد براي برخورد با خياباني فرهنگي و هنري كه اينطور در گذر زمان به زوال رفته است. اگر دوستان و دوستداران لالهزار بتوانند نام اين خيابان را در اذهان عمومي شهري كه دائم در حال تغيير و تحول و تطور است زنده نگه دارند، ميتوان اميدوار و خشنود بود كه آدمي سرانجام چارهساز است.