چشمانداز مذاكرات بين ايالاتمتحده و جمهوري اسلامي همچنان با هالهاي از عدم قطعيت مواجه است. تاكنون حداقل 4 دور مذاكره غيرمستقيم بين «سيد عباس عراقچي» وزير امور خارجه ايران و «استيو ويتكاف» فرستاده رييسجمهوري امريكا برگزار شده است. پس از يك خوشبيني به كليات مذاكرات، نوعي ترديد درباره جزييات مذاكرات شكل گرفته است.
طرف ايراني در يك متن مكتوب و شفاف خواهان لغو تحريمهاي خصمانه غرب شده است. در عين حال تهران اعلام آمادگي كرده كه جهت اطمينانبخشي، اجازه خواهد داد بازرسيهاي ويژه آژانس بينالمللي انرژي اتمي از اماكن هستهاي انجام شود. گفته ميشود كه طرف مقابل هم در يك متن مكتوب، تلويحا پذيرفته كه تحريمها برداشته شود و ايران در عين حال سطح محدودي از حق غنيسازي را دراختيار داشته باشد. چالش بزرگ اينجاست كه رفتار امريكا متاثر از «ديپلماسي انفرادي ترامپ» مدام در حال تغيير است.
حالا ميتوان گفت كه برآورد دقيقتري از پارامترها و عناصر دخيل در فرآيند مذاكرات به دست آمده است. پيچيدگيهاي ناشي از تعامل پيچيده سياستهاي داخلي، تنشهاي منطقهاي و بياعتمادي عميق ريشهدار بر رفتارهاي طرفين سنگيني ميكند. در عين حال بازيگران نامريي هم دنبال منافع همسو و متعارض با روند چانهزنيها به دنبال ايفاي نقش هستند. در ميان عدم قطعيت معادلات يك واقعيت قطعي وجود دارد؛ تهران و واشنگتن ميخواهند به يك نقطه توافق برسند. البته بازي خراب كنها spoiler در اروپا و اسراييل منافع خودشان را ميخواهند.
فارغ از آنچه كه در جريان است؛ ايران و امريكا تجربه مذاكره، توافق و بدقولي از سمت طرف غربي را پشتسر گذاشتهاند. در قلب چانهزنيهاي گذشته، لوپ (چرخه) اختلافات مداوم يك عنصر هميشه حاضر محسوب ميشده است. در اين چرخه، يك نكته كليدي، توالي اقدامات بود. ايران قبل از معكوس كردن پيشرفتهاي برنامه هستهاي خود، خواستار لغو تحريمها شده بود، درحالي كه واشنگتن بر پايبندي ايران در ابتدا اصرار داشت. علاوه بر اين، تعاريف «رفع تحريمها» و اينكه كدام تحريمها مستقيما با برنامه هستهاي مرتبط بودند، بحثبرانگيز شده بود. داستان اينجاست كه چرخه اختلافات بيپايان با عنصر عدم قطعيت به يك آشوب ظاهري منجر شده است؛ سوال اينجاست كه هدف امريكا از «بازي عدم قطعيت در خطوط قرمز» چيست؟ ترامپ و مشخصا ويتكاف چرا پشت درهاي بسته حرفي را ميزنند كه جلوي دوربينها آن را نقض كنند؟
تغييرات نگاه خاورميانه به تهران
دور پنجم مذاكرات ايران و امريكا به زودي برگزار خواهد شد. مكان و زمان چانهزنيها اگرچه نشاندهنده سرد و گرم شدن رايزنيها است اما «فعلا» موضوعي حياتي نيست. عنصر تاثيرگذار در مذاكرات پيش رو، سفر رييسجمهوري امريكا به خليجفارس است. ترامپ در اولين سفرخارجي رسمي پس از بازگشت به كاخ سفيد راهي عربستان، قطر و امارات شد؛ اتفاقي كه به شكل خواسته يا ناخواسته روي مذاكرات ايران و امريكا هم تاثير ميگذارد.
به نوشته بروكينگز، رييسجمهوري امريكا، در طول سفر خود به خاورميانه، به يكي از مسائلي كه ذهن ميزبانانش را مشغول كرده بود، پرداخت: «سياست امريكا درقبال ايران.» ترامپ به شكلي غيرملموس از جنگ به فشار سخت تغيير موضع داد؛ او در عين رجزخوانيهاي هميشگي خواهان توافق با تهران شد. در تهران هنوز درك صحيحي از ديپلماسي انفرادي ترامپ شكل نگرفته است.
در ميان هياهوي ريخت و پاش براي ترامپ يا حتي پرونده ايران، سوژههاي ديگري هم وجود داشت. رييسجمهوري امريكا تا خاورميانه آمد اما به ديدن «بنيامين نتانياهو» نخستوزير اسراييل نرفت؛ اين يك تحقير براي تلآويو محسوب ميشود. داستان زماني براي رژيم صهيونيستي به يك تراژدي تبديل شد كه اسير اسراييلي-امريكايي بدون هماهنگي با آنها و پس از مذاكره مستقيم با حماس آزاد شد. در آن طرف، امريكاييها در روزي كه فرودگاه بن گوريون در تلآويو هدف موشكهاي انصارالله هدف قرار گرفت، با يمن به توافق رسيدند. ناو «هري ترومن» هم از خط نبرد عقب نشست. اين رفتار نشان ميدهد كه اولويتهاي واشنگتن تغيير كرده است. خواستههاي شيخنشينهاي عرب درباره ايران هم تغيير كرده است؛ آنها به آب و آتش ميزنند تا مانع جنگ به گستره خاورميانه بشوند. اسراييل ظرف چندين دهه تلاش كرده است كه از ايران براي كشورهاي منطقه يك تهديد استراتژيك تصوير كند اما حالا همهچيز تغيير كرده است. كشتار مردم غزه، رفتار انتحاري نتانياهو براي گسترش تنش، بحرانهاي فزآينده داخلي سرزمين اشغالي، درهمتنيدگي فرصت و تهديدها بين كشورهاي منطقه و ايران، هزينههاي سنگين جنگ با تهران در ميان بلبشوي بينظمي نظام روابط بينالملل عملا بر سفر ترامپ سنگيني ميكرد.
فشار داخلي امريكا بر جنگ يا صلح
ذهن تحليلگران درگير گذاره جنگ يا صلح بين ايران و امريكا است. همزمان با سفر ترامپ به خليجفارس، گمانهزنيهايي درباره يك اتفاق ويژه درخصوص روابط تهران و واشنگتن مطرح شد. موضوع آنچنان جدي شد كه پيامهاي ديپلماتيك تلآويو براي كاخسفيد نشاندهنده اضطراب آنها درباره ديپلماسي جمهوري اسلامي بود. موضع سختگيرانه ترامپ درباره «برچيدن كامل صنايع اتمي ايران» بازگشت به بازي عدم قطعيت در خطوط قرمز قابل بحث و بررسي است.
شخص ترامپ در چارچوب «دكترين مرد ديوانه» ميخواهد سرسخت و غيرقابل پيشبيني باشد. او ظاهرا تلاش ميكند بگويد در مقابل منافع ايالاتمتحده به هيچ عنوان حاضر به انعطاف نيست؛ اين موضوع در سياست خارجي ترامپ يك پوسته سخت محسوب ميشود اما در عمل و بنا به شرايط رييسجمهوري امريكا به شدت منعطف ميشود. تصور كنيد؛ ترامپ به رييسجمهوري روسيه ميگويد: «ولاديمير اول تو قطع كن! هر وقت دلت خواست ميتوني تلفن روبرداري و زنگ بزني... من از حرف زدن با تو خوشحال ميشوم.» شايد ظاهرا پرونده ايران و روسيه خيلي متفاوت باشد اما الگوريتم رفتاري ترامپ يا حتي مسوول مذاكرات با تهران و مسكو يك نفر است.
در اين ميان ناگفته نماند كه براي كاخ سفيد، نظر مردم امريكا داراي اهميت راهبردي است. انديشكده بروكينگز آخرين نظرسنجي دانشگاه مريلند درباره مسائل بحراني را منتشركرد. اين نظرسنجي با SSRS، در پلتفرم Opinion Panel Omnibus آن، انجام شد. اين نظرسنجي از ۲ تا ۵ مه ۲۰۲۵، در ميان نمونهاي از ۱۰۰۸ پاسخدهنده، با حاشيه خطاي
+/-۳.۷٪ انجام شد. دو يافته كليدي در اينجا آمده است:
1- جنگ با ايران مورد پذيرش قرار نگرفت. بيش از دوسوم پاسخدهندگان يعني ۶۹٪ گفتند كه توافق مذاكرهشدهاي را ترجيح ميدهند كه برنامه هستهاي ايران را به اهداف صلحآميز و با نظارت دقيق محدود كند. تنها ۱۴درصد گفتند كه اقدام نظامي را در تلاش براي نابودي برنامه هستهاي ترجيح ميدهند؛ ۱۸درصد گفتند كه نميدانند. يكي از جنبههاي قابل توجه اين يافته، شكاف حزبي باريك است. درحالي كه ۷۸درصد از دموكراتها از مسير توافق مذاكرهشده حمايت كردند، ۶۴درصد از جمهوريخواهان و ۶۷درصد از مستقلها نيز از اين مسير حمايت كردند. در عين حال، ۲۴درصد از جمهوريخواهان از اقدام نظامي براي نابودي برنامه هستهاي ايران حمايت كردند، ۱۳درصد از مستقلها و ۵درصد از دموكراتها نيز از اين مسير حمايت كردند.
2- خلع سلاح اتمي اسراييل مورد توجه قرار گرفت. اين نظرسنجي تلاش كرد افكار عمومي امريكا را در مورد گسترش سلاحهاي هستهاي در خاورميانه بررسي كند. سوال روي ايران و اسراييل متمركز شد تا نتيجه جالبي كسب شود. از شركتكنندگان خواسته شد انتخاب كنند كه كدام گزينه كمترين خطر را براي خاورميانه دارد؛ A- فقط اسراييل داراي سلاح هستهاي باشد؛ B- فقط ايران داراي سلاح هستهاي باشد؛ C- هيچكدام داراي سلاح هستهاي نباشند؛ D- يا هر دو داراي سلاح هستهاي باشند.
بيش از دوسوم پاسخدهندگان، يعني ۶۹درصد، گفتند كه ترجيح ميدهند هيچكدام از اين دو كشور سلاح هستهاي نداشته باشند. حدودا ۱۰درصد ترجيح ميدهند فقط اسراييل سلاح هستهاي داشته باشد. ۶٪ ترجيح ميدهند هر دو كشور سلاح هستهاي داشته باشند و ۱٪ ترجيح ميدهند فقط ايران سلاح هستهاي داشته باشد. اين تركيب عددي در امريكا براي اسراييل يك تهديد محسوب ميشود.
جمع و تفريق نظرسنجي در امريكا نشان ميدهد كه در داخل امريكا يك مخالفت سخت براي جنگ با ايران وجود دارد درحالي كه هرگونه توافق احتمالي بين تهران و واشنگتن به شدت مورد حمايت است. نكته جالب توجه اينجاست كه برخلاف گذشته، شكاف جمهوريخواهان و دموكراتها درباره هرگونه توافق با ايران وجود ندارد. علاوه بر همه اينها، تسليحات اتمي رژيم صهيونيستي يك تهديد از سوي جامعه امريكا قلمداد شده كه قابليت مانور براي تهران را افزايش ميدهد.
ريسك روي خطوط قرمز
هيچ چشماندازي درباره رفتار امريكا مقابل ايران قطعي نيست و همين عدم قطعيت مطلوب شخص ترامپ است. مرد ديوانه كه از «ريچارد نيكسون» به «رونالد ريگان» رسيده است، ميخواهد ريسك روي خطوط قرمز را تا نقطه فروپاشي معامله پيش ببرد. امريكاييها مدام ميگويند كه «ايران حق ندارد بمب اتم بسازد» و در آن طرف تهران ميگويد «ما قصدي براي ساخت تسليحات اتمي نداريم.» ايران حتي به عنوان عضو NPT از بازرسيها استقبال كرده است. فراتر از همه اينها، بيسابقهترين سطح حمايت از مذاكرات ايران و امريكا روي ديپلماسي ترامپ وجود دارد. اگرچه در عرف ديپلماتيك بين موضعگيري در پشت درهاي بسته تا رسانهها فاصله بسيار است اما نوع پارادوكس واشنگتن ميتواند تبعات ناخوشايندي داشته باشد.
ريسك روي خطوط قرمز و حق غنيسازي ايران موتور محرك بازي عدم قطعيت در خطوط قرمز است تا واشنگتن خواستههاي بيشتري در مذاكرات مطرح كند. در اين معادله يك تهديد راهبردي وجود دارد؛ پالسهاي غلط در وضعيتي كه طرفين همچنان درگير چرخه خواستههايشان هستند، ميتواند مذاكرات را به بنبست بكشاند. تهران درباره خطوط قرمز ايران با امريكاييها شوخي ندارد. در چارچوب تحليل رئاليستي، جمهوري اسلامي همواره با دكترين توازن مقابل ايالاتمتحده رفتار كرده است؛ يعني تهران براي سناريوهاي مختلف رويكردهاي متفاوت اتخاذ ميكند. آيا ترامپ پشت سرسختيهايش دنبال يك انعطاف براي رسيدن به يك معامله است؟
كارشناس مسائل بينالملل