محمد رضا بابايي
دونالد ترامپ در دور دوم رياستجمهورياش تصميم گرفته بسان فصل نخست سكاندارياش در كاخسفيد اولين سفر خارجياش را با ورود به قلب پرتنشترين و در عين حال ثروتمندترين منطقه جهان آغاز كند؛ خليجفارس. مقصد اول، عربستانسعودي است؛ جغرافيايي كه مولفههاي متعددي در خود نهفته دارد. از تجديد روابط شخصي با محمد بنسلمان تا چانهزني آشكار بر سر بهاي نفت و قراردادهاي تسليحاتي ميليارد دلاري.
به ادعاي گروهي از ناظران اين سفر نه يك حركت نمادين، بلكه تلاشي براي بازتعريف ميدان نفوذ ايالاتمتحده در مقابل چين و روسيه و بازيابي جايگاه رهبري در نظمي است كه در غياب امريكا از مسير پيشين خود منحرف شده است.ترامپ با ورود به رياض، ابوظبي و دوحه تلاش دارد تا معادلات تازهاي را در حوزههاي انرژي، امنيت منطقهاي، نوآوري فناورانه و حتي ديپلماسي فرهنگي بنا نهد. در شرايطي كه اسراييل به دليل بحران غزه از دستور كار اين تور كنار گذاشته شده -و گفتوگوهاي پشتپرده با ايران در جريان است- پيام ترامپ روشن است: امريكا ميخواهد با اتكا به دلارهاي نفتي و توافقات كلان سرمايهگذاري، اتحادهاي سنتياش را بازسازي كند- اما اينبار با قواعدي تازه و اولويتهاي اقتصادي و ژئوپليتيكي متفاوت.سفر ترامپ به خاورميانه نهتنها آزموني است براي ميزان كارآمدي سياست خارجي رييسجمهوري، بلكه بازتابي خواهد بود از آينده روابط امريكا و جهان عرب؛ آيندهاي كه به ادعاي گروهي از تحليلگران اگر با مهارت ترسيم شود، ميتواند هم امنيت منطقه را تقويت كند و هم دستاوردي تعيينكننده در كارنامه رييسجمهوري را رقم بزند كه بعد از گذشت بيش از صد روز از رياستش هنوز نتوانسته به تعهداتش عمل كند، اما اگر ترامپ بدون درك پيچيدگيهاي ژئوپليتيكي و جاهطلبيهاي نوين دولتهاي خليجفارس پيش رود، ممكن است اين سفر بهجاي نقطه عطف، به يك فرصت سوخته بدل شود.در همين راستا و با هدف واكاوي ابعاد و اهداف سفر تاريخي دونالد ترامپ به پادشاهيهاي خليجفارس، روزنامه اعتماد با عبدالرضا فرجيراد، استاد ژئوپليتيك گفتوگو داشته است. به باور فرجيراد از آنجايي كه ترامپ، چهرهاي معاملهگر و معامله محور است، اولويتش در سفر به خليجفارس جذب سرمايه و انعقاد قراردادهاي بزرگ است تا بدين طريق بتواند دستاوردهاي داخلياش را بدين طريق برجسته نمايد. همزمان به باور اين استاد ژئوپليتيك، در كنار مقوله سرمايهگذاريهاي كلان دوجانبه، دو گزاره تحقق فصل دوم عاديسازي روابط با اسراييل در كنار سياست مهار نفوذ چين در خاورميانه با تكيه بر اهرمهاي اقتصادي و انرژي از ديگر اولويتهاي رييسجمهوري ايالاتمتحده است.
ترامپ بسان دور اول رياستش اينبار نيز عربستان را به عنوان نخستين مقصد سفرهاي خارجياش انتخاب كرده است. به باور شما چرا پادشاهيهاي خليجفارس بالاخص عربستان مقصد نخست رييسجمهوري امريكا است و ميزباني رياض از ترامپ در اين بازه زماني چه نتايجي براي اين كشور و منطقه به دنبال دارد؟
بهطور كلي استراتژي دونالد ترامپ در تعامل با اغلب كشورها بيشتر متأثر از رويكرد تجاري و اقتصادي صرف است. اين قاعده صرفا در رابطه با كشورهاي خاورميانه و بهطور مشخص عربستان صدق نميكند. با اين وجود كشورهاي عربي حوزه خليجفارس و در راس آنها عربستان سعودي جزو ثروتمندترين كشورهاي جهان امروز محسوب ميشوند كه در سالهاي اخير، حجم ذخاير ارزيشان را بهطور قابلتوجهي افزايش دادهاند.حال در چنين شرايطي هدف ترامپ از سفر منطقهاي خود به خاورميانه كه نقطه شروع آن از عربستان آغاز ميشود، علاوه بر جذب سرمايههاي سعودي در بازارهاي امريكا، دستيابي به يكسري دستاورد سياسي در سطح داخلي و بينالمللي است.
آيا سفر ترامپ به عربستان را ميتوان در قالب سياست موازنهگرانه سنتي ايالاتمتحده در خاورميانه تبيين كرد يا گامي است در راستاي تعريف نظم جديد با محوريت رياض آنهم در شرايطي كه منطقه درگير مذاكرات تاريخي ميان تهران و واشنگتن است؟
تعريف نظم جديد در منطقه مستلزم يك رويكرد استراتژيك و بلندمدت و استفاده از شخصيتهاي برجسته سياسي و آكادميك ميباشد، اما در حقيقت، ترامپ و تيمش رويكرد استراتژيك و بلندمدت به مسائل كلان سياست خارجي ندارند. بالعكس، ترامپ بيشتر در حوزه مسائل سياسي از رويكرد آني و گذرا پيروي ميكند كه ضامن آينده سياسياش باشد. سفر قريبالوقوع منطقهاي ترامپ باتوجه به رويكرد اقتصادي او بيشتر با هدف جذب سرمايه از كشورهاي عربي به داخل خاك امريكاست. علاوه بر جذب سرمايه، يكي ديگر از اهداف اقتصادي ترامپ، اقناع كشورهاي عربي منطقه براي انعقاد قراردادهاي نظامي با امريكا است و اين مساله در ايجاد هزاران شغل در اين كشور موثر خواهد بود، اما در بعد سياسي، دونالد ترامپ درصدد اقناع عربستانسعودي براي پيوستن به پيمان ابراهيم است، زيرا در صورت عاديسازي روابط عربستان با اسراييل، بسياري از كشورهاي عربي-اسلامي نيز براي پيوستن به پيمان ابراهيم ترغيب خواهند شد. سياست بازدارندگي در برابر چين يكي ديگر از اهدافي است كه دونالد ترامپ از خلال اين سفر منطقهاي به دنبال آن است. از دوره رياستجمهوري باراك اوباما تا امروز، دكترين مهار چين در دستور كار روساي جمهور ايالاتمتحده قرار گرفته است. اهرم فشار انرژي يكي از ابزارهايي است كه واشنگتن درصدد است تا از خلال آن رشد اقتصادي چين را محدود يا حداقل با چالش مواجه نمايد، خصوصا در شرايطي كه بيش از نيمي از انرژي چين از طريق كشورهاي منطقه خليجفارس تامين ميشود. مساله هستهاي ايران نيز ميتواند يكي از اهداف سفر منطقهاي ترامپ باشد تا رييسجمهوري از اين طريق كشورهاي عربي منطقه را اقناع نمايد كه واشنگتن توانست با اهرم فشار خود، سير و روند مذاكره را نيز به سود اين بازيگران رقم بزند.
در آستانه اين سفر گمانهزنيها درباره احتمال پيشرفت فرآيند عاديسازي ميان عربستان و اسراييل افزايش يافته، بالاخص آنكه ميان امريكا و حوثيها فعلا توافقي حاصل شده، آيا اين فرضيه قابل تأمل است و در اين بستر پيشرفتي حاصل شده است؟
استراتژي ترامپ در مواجهه با حوثيهاي يمن ناكام ماند و نتوانست تغييري در رفتار اين گروه ايجاد كند. هدف قرار دادن فرودگاه بن گوريون مصداقي بر صدق اين مدعي است. اسراييليها تصور ميكردند بعد از رخدادهاي ماههاي اخير در غزه، سوريه و لبنان، امنيت اسراييل تامين شد؛ اما حوثيها اثبات كردند كه اسراييل راه درازي را براي رسيدن به امنيت در پيش دارد. امروزه، حوثيها بخشي از نقش و وظايف حماس و حزبالله را بر دوش ميكشند، اما ناكامي و شكست استراتژي ايالاتمتحده و اسراييل در مواجهه با حوثيها در يمن حتي با وجود هدف قرار دادن زيرساختهاي اين گروه، واشنگتن را بر آن داشت تا در سياست خود در قبال يمن تجديدنظر نمايد. لازم به ذكر است كه عربستان و امارات متحده عربي رغبت چنداني به ازسرگيري درگيريها در يمن ندارند، زيرا اين رخداد ميتواند جريان صادرات انرژي اين دو كشور را به خطر بيندازد و اين مساله باعث شد تا ايالاتمتحده و حوثيهاي يمن به يك توافق شفاهي براي آتشبس دست يابند. البته نقش احتمالي و سازنده ايران را در آتشبس ميان حوثيها و امريكاييها نميتوان ناديده گرفت و در اين ميان، سلطاننشين عمان نقش يك ميانجي را ميان طرفهاي گفتوگو بازي كرد. نكته قابل تأمل اين است كه اين توافق دوجانبه در آستانه دور چهارم رايزنيهاي ميان تهران و واشنگتن و بدون درنظر گرفتن امنيت اسراييل محقق شد و نگرانيهاي زيادي را ميان مقامات اسراييلي ايجاد كرد. از همين رو بنيامين نتانياهو كه از تصميم ترامپ شوكه شده تلويحا تاكيد كرد كه اسراييل خودش بايد به دنبال تامين امنيت خود باشد.
پيشتر سعوديها براي عاديسازي روابط خود با تلآويو شروطي را مطرح كردند و به شكلي برجسته از ايالاتمتحده خواستند تا تضمينهاي امنيتي قدرتمندي را دراختيارشان قرار دهد، به باور شما شروط پادشاهي توسط دولت امريكا و فراتر از آن توسط كنگره تاييد خواهد شد؟
در رابطه با تاييد كنگره بايد گفت كه اغلب اعضاي كنگره از جمهوريخواهان هستند و عملا اخذ تاييد كنگره تنها مساله زمان است نه بيشتر. اما در رابطه با عربستان، اين كشور يكسري شروطي را براي عاديسازي روابط با اسراييل درنظر دارد.شروطي چون، پايان دادن به جنگ غزه، به رسميت شناخته شدن راهحل دو دولت توسط اسراييل، ارايه تضمينهاي امنيتي توسط امريكا و مشاركت و حمايت امريكا در پيشبرد برنامه هستهاي. در رابطه با شرط اول بايد گفت كه در شرايط كنوني، عاديسازي روابط ميان عربستان و اسراييل ممكن نيست، زيرا با واكنش منفي افكار عمومي جهان عرب مواجه خواهد شد و هزينههاي سياسي سنگيني را براي رياض به دنبال خواهد داشت. اما تحقيق اين شرط مستلزم فشار سياسي ايالاتمتحده به اسراييل براي پايان دادن به جنگ غزه است. در رابطه با اين مساله، گمانهزنيهايي در رسانهها مبني بر اين مساله مطرح شد كه بعد از پايان جنگ غزه، مناطق تحت اشغال ارتش اسراييل توسط نيروهاي امريكايي اداره شود. اما مساله پذيرفتن طرح دو دولت توسط اسراييل در حال حاضر امر ممكني نيست. كابينه نتانياهو، كابينه دست راستي است كه اخيرا با دونالد ترامپ بر سر مذاكرات هستهاي با ايران و آينده جنگ در غزه دچار چالشها و اختلافنظر جدي شده است، بنابراين به رسميت شناختن يك دولت فلسطيني توسط اسراييل امري غيرممكن تلقي ميشود. با اين وجود روي كار آمدن كابينهاي جديد در اسراييل كه رويكردش با دونالد ترامپ همسو باشد، ميتواند اين طرح را محقق و به آن جامه عمل بپوشاند، اما در رابطه با شروط سوم و چهارم بايد خاطرنشان كرد كه تحقق آنها بر اخذ و اعطاي امتيازات سياسي و اقتصادي ميان طرفين، منوط است. عربستان با سرمايهگذاريهاي كلان در ايالاتمتحده و ضمن انعقاد يكسري قراردادهاي نظامي با اين كشور، در مناسبات سياسي و اقتصادي با چين ميتواند ايالاتمتحده را براي تحقق دو شرط آخر ترغيب نمايد. سفر ترامپ به عربستان ميتواند براي ترامپ به مثابه يك فرصت سياسي مهم تلقي شود تا ناكامي خود در جنگ تعرفهها و برقراري صلح در اوكراين را جبران نمايد.
اگر فرض را بر آن بگذاريم كه عربستان در يكقدمي رسمي كردن فرآيند عاديسازي رابطهاش با اسراييل قرار دارد، آيا ميتوان گفت با رسانهاي شدن اين خبر، خاورميانه بار ديگر آبستن تنشهاي جديتري خواهد شد؟
مساله عاديسازي روابط ميان عربستان و اسراييل در حال حاضر دور از انتظار است. اسراييليها چنين تصور ميكردند كه بعد از اتفاقاتي كه در ماههاي اخير در سوريه و لبنان و غزه رخ داد، اسراييل به يك قدرت بلامنازع در خاورميانه تبديل شده است اما حملات موشكي و پهپادي حوثيها به خاك اين بازيگر خط بطلاني بر اين ادعا كشيد و اين مساله ممكن است در روند عاديسازي روابط عربستان و اسراييل خلل و وقفه ايجاد نمايد. در مقابل، سفر هفته گذشته احمد الشرع رييس دولت موقت سوريه به پاريس و گمانهزنيهايي در باب تلاش سوريه براي عاديسازي روابط با اسراييل حاكي از اين مساله است كه فرانسه به دنبال احياي جايگاه سنتي و تاريخي خود در سوريه و لبنان ميباشد اما با اين تفاوت كه اين استراتژي را از طريق ترغيب حكومت جديد سوريه و دولت لبنان به عاديسازي روابط با اسراييل دنبال ميكند. در صورت پيوستن سوريه به پيمان ابراهيم، لبنان نيز به اين پيمان ملحق خواهد شد. اگر چه اين اتفاق ممكن است با واكنش منفي حزبالله و حزب أمل همراه شود اما روي كار آمدن يك دولت غير همسو با ايران و محور مقاومت ممكن است كه طرح را عملي نمايد.
بخش ديگري از اين سفر به تعاملات تجاري ميان خانواده ترامپ و پادشاهي و سرمايهگذاري عربستان در ايالاتمتحده باز ميگردد، به باور شما آيا ترامپ تلاش ميكند با توسل به محركهاي اقتصادي در كنار محركهاي نظامي و امنيتي، رياض را از محور روسيه و چين بالاخص چين دور كنند؟
در رابطه با نقش و جايگاه روسيه در روابط خارجي با كشورهاي عربي خليجفارس و بهطور اخص عربستانسعودي بايد گفت كه روابط ميان رياض و مسكو در سطحي نيست كه نگرانيهاي واشنگتن را برانگيزد. در ميان كشورهاي عربي منطقه، روسيه بيشترين مناسبات را با امارات متحده عربي دارد خصوصا بعد از جنگ اوكراين و اعمال تحريمهاي بينالمللي عليه روسيه، امارات متحده عربي به يك مركز امن و مطمئني براي دور زدن تحريمهاي مسكو تبديل شده است. ناگفته نماند كه سطح روابط ميان عربستان و روسيه در يك دهه اخير گسترش يافته است كه نمونه آن را ميتوان در همكاريهاي مشترك رياض و مسكو در اوپك پلاس مشاهده كرد كه در تنظيم قيمت نفت با هم هماهنگ عمل ميكردند. بهطور كلي روابط روسيه با كشورهاي عربي حوزه خليجفارس هيچ خطر و تهديدي را متوجه نقش و جايگاه ايالاتمتحده در منطقه نميكند. واشنگتن بيشترين خطر را از جانب چين احساس ميكند؛ كشوري با رشد اقتصادي بالا و نيروي انساني قابلتوجه و توان رو به رشد نظامي. روابط اقتصادي و سياسي چين با كشورهاي عربي حوزه خليجفارس كه از قضا، از متحدان سنتي ايالات متحده نيز محسوب ميشوند، ميتواند جايگاه واشنگتن در منطقه را به چالش بكشد. از اين رو، بيشترين نگراني امريكا از نفوذ فزاينده چين است تا كنشگريهاي نسبتا محدود روسيه در منطقه خليجفارس. در اين ميان يكي از اهداف رايزنيهاي بين تهران و واشنگتن، مساله مهار چين توسط امريكا ميباشد. همانطور كه در پاسخ به سوال دوم ذكر شد، يكي از اهداف سفر دونالد ترامپ به كشورهاي عربي منطقه، اقناع اين كشورها براي بازنگري در روابطشان با پكن است تا در صورت حمله نظامي چين به تايوان، ايالاتمتحده از طريق متحدان سنتي عربي خود در منطقه بتواند از صادرات انرژي به اين كشور به عنوان يك اهرم فشار عليه پكن استفاده نمايد. حتي در درگيري و تنشهاي اخير بين هند و پاكستان، ايالاتمتحده تضعيف پاكستان را مقدمهاي مهم براي تضعيف مسيرها و كريدورهاي تجاري چين ميداند. اسلامآباد از متحدان سنتي و دهلينو از رقباي ديرين پكن محسوب ميشود. ايالاتمتحده در گذشته نيز براي مهار كلان پروژه كمربند و راه چين، از طرح كريدور عرب-مديترانه حمايت كرد كه هند را از طريق كشورهاي عربي حوزه خليجفارس به بازارهاي اروپايي ميرساند.
گروهي براين باورند كه پرونده هستهاي ايران در كانون رايزنيهاي مقامهاي سعودي و امريكايي قرار دارد، باتوجه به بهبود روابط ايران و عربستان، آيا پادشاهي قادر است در باب تنشهاي تهران و واشنگتن نقش ميانجي نسبي را ايفا كند، بالاخص آنكه به باور مقامهاي سعودي هرگونه رويارويي در منطقه ميتواند بهايي هنگفت بر برنامههاي اقتصادي كلان اين بازيگر بالاخص برنامه چشمانداز 2030 تحميل كند؟
در ميان كشورهاي عربي حوزه خليجفارس، امارات متحده عربي و عربستانسعودي كنشگري بيشتري را در مقايسه با ديگر بازيگران عربي در منطقه ايفا ميكنند. در يك دهه گذشته، رياض و ابوظبي از توافق ميان تهران و واشنگتن نگران بودند و اين رخداد را خطري جدي براي مصالح و منافع ژئوپليتيكي خود در منطقه تعريف ميكردند، اما در حال حاضر با رويكار آمدن نخبگان سياسي جديد در عربستان و رونمايي از سند چشمانداز 2030، جنبه و بعد رقابت نظامي صرف تبديل به رقابتهاي اقتصادي و تجاري شد. در اين فضاي سياسي جديد، هرگونه تشديد تنش و منازعه در منطقه ميتواند باعث خروج جريان ثروت و سرمايه از اين كشورها شود. از اين رو، عربستانسعودي، توافق ميان ايران و امريكا را فرصتي براي حفظ ثبات و امنيت در منطقه ميداند، زيرا در صورت رويارويي احتمالي ميان تهران و واشنگتن دامنه اين جنگ به كشورهاي عربي حوزه خليجفارس نيز تسري پيدا خواهد كرد. با اين وجود عربستان نگاه محتاطانهاي به توافق ميان ايران و امريكا دارد و از عاديسازي در روابط تهران و واشنگتن احساس خطر ميكند، زيرا اين تحول، بستر مناسب را براي جذب سرمايهگذاريهاي خارجي در ايران فراهم ميكند و به تبع آن نقش و جايگاه ژئوپليتيكي و ژئواكونومي ايران در منطقه ارتقا خواهد يافت و نقش و جايگاه منطقهاي عربستان و ديگر كشورهاي عربي تقليل خواهد يافت.