جبهه متحد ملت ايران
سيد علي ميرفتاح
سر اين عداوت امريكا، چيزي نمانده بود كه يك اتحاد و انسجام مثالزدني اتفاق بيفتد. بيآنكه كسي حرفي بزند و از جايي دستورالعملي صادر شود، ملت احساس تكليف كردند و به قدري كه صدايشان شنيده شود سر امريكا داد كشيدند و از سپاه حمايت كردند و گفتند و نوشتند كه من سپاهيام. حتي بعضي از منتقدان جدي سپاه هم به ميدان آمدند و گفتند برادران جنگ كنند ابلهان باور. در همين «اعتماد» از پير و جوان توييتهايي منتشر كرديم كه مصداق بارز «اشداء علي الكفار، رحماء بينهم» بود. گفتند مساله ما با سپاه سرجايش محفوظ اما امريكا غلط ميكند به سپاه بد بگويد. ما شعار رحما بينهم زياد ميدهيم اما در عمل آنچنانكه انتظار ميرود به يكديگر رحم نميكنيم. بخصوص در عرصه سياست چشممان را ميبنديم و هرچه از دهانمان دربيايد نثار طرف مقابل ميكنيم. زورمان برسد راه نفس كشيدن رقيب را ميبنديم. دست به تهمت زدنمان هم عالي است. تا طرف را جاسوس و دزد و هيز و رذل و كافر نكنيم دست از سرش برنميداريم. يكي از رفتارهاي خوبي كه در آقاي زيباكلام ميپسندم اين است كه نسبت به رقيبش كينه نميورزد. بارها ديدهام كه بعد از بحث تند با اللهكرم سجاده انداخته و پشت سر او به نماز ايستاده. اين رفتار بزرگواري يك استاد دانشگاه را ميرساند اما حقيقت اين است كه مدارا بايد از آن طرف اتفاق بيفتد. به قول سعدي «تواضع ز گردنفرازان نكوست». مهم اين است كه صاحب قدرت راه همدلي و همراهي را باز بگذارد كه نميگذارد. مدارا كه هيچ ما انصاف را هم معمولا رعايت نميكنيم. حتي زماني كه ميخواهيم جلوي سيل يا جلوي دشمن غداري چون امريكا بايستيم ميز گزينش ميگذاريم تا مبادا رقيبان هم داخل در صفوف مبارزه با امپرياليسم شوند. داستان زندگي ما و راه و روش مديريتي ما ربطي به تاريخ اسلام ندارد و من جزو مخالفان رجوع مدام به زمان پيامبر(ص) هستم. به خصوص وقتي ميبينم اين ارجاعات با بيمبالاتي صورت ميگيرد و اقتضائات اين روزگار و آن روزگار در نظر گرفته نميشود ترجيح ميدهم با تداعي گذشته و ارجاع مسائلمان به صدر اسلام مخالفت كنم. اما صرفا براي آن دسته از مخاطباني كه ميخواهند به طور مدام متر و معيارهايشان را با متر و معيارهاي تاريخ اسلام منطبق كنند و براي تصميمات و گفتهها و اعمالشان از زمان پيامبر «حجت» بياورند معاهده پيامبر را با اهالي مدينه در زمان حكمرانيشان يادآوري ميكنم. قانون اساسي مدينه. داخل پرانتز عرض كنم كه اين قانون به شدت منطبق بر كرامت انساني است و با اينكه قديمي است اما با معيارهاي مدرن نه تنها قابل دفاع بلكه قابل الگوبرداري است. منشور حقوق بشر كوروش هم البته سند معتبر و محترمي است؛دليلي ندارد آن را با اسناد ديگري مقايسه كنيم. اما حقيقت اين است كه قانون اساسي مدينهالنبي به مراتب از زمان خودش جلوتر و با اوضاع و احوال ما سازگارتر است. در اين قانون اما چيزي كه بيش از هر مفهومي قابل درك است اين روحيه پيامبر و اين منش بزرگوارانه او است كه جذب حداكثري داشت و دفع حداقلي. محمد رسولالله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم. خاطرتان باشد زمان جنگ با صدام، اين آيه شريفه در بيشتر اطلاعيههاي جنگي تذكر داده ميشد و به نظرم تذكر بجايي بود. شما آنگاه كه پاي دفاع از مملكت پيش ميآيد، تا آنجا كه ممكن است بايد دايره دوستيتان را بزرگ كنيد و تا آنجا كه اصول كشورداري اجازه ميدهد طوايف مختلف را به جبهه خود بخوانيد نه اينكه به بهانههاي واهي همه را از پيش خود فراري دهيد. كاش فراري دهند، وادارشان ميكنند كه به دشمن بپيوندند... اين قضيه تحريم سپاه فرصت مغتنمي بود كه همه به ميدان بيايند و حتي منتقدان اصلاحطلب سپاه جلوي زيادهخواهي امريكا بايستند. اين انسجام داخلي قرار نيست به چند عكس و شعار ختم شود و بعد از آن هر كس به خانه خود رود و روز از نو روزي از نو، تسويه حسابها شروع شود بلكه ما يعني جامعه ما، نهفقط نظام جمهوري اسلامي بلكه ايران ما نيازمند وحدتي است كه حضور ملي و بينالمللي خود را بازتعريف كند. بعضي از جناحهاي سياسي، آگاهانه يا ناآگاهانه به دنبال افتراق و چنددستگياند. حتي در مقابله با سيل هم ميخواهند خودي و غيرخودي كنند و با بالا بردن يكي، ديگري را بكوبند. اما حقيقت اين است كه تجربه چهلساله نشان ميدهد كه از سيل تا تحريم سپاه را جز با كمك همه ايرانيها و جز با وحدت همه اقشار مختلف نميتوانيم حل و فصل كنيم. امروز دايره خودي، دايره بزرگي بايد باشد كه همه هموطنان را دربر گيرد مگر گروه اندك خائنان را كه رسما مزدبگير وزارت خارجه امريكا هستند. حالا كه شرايط اتحاد و انسجام چه به بهانه سيل چه به بهانه مقابله با قلدري امريكا حاصل شده، شما كه كلامتان نافذ است و حكمتان دررو دارد و حرفتان شنيده ميشود مانعتراشي نكنيد و با حرفهاي درشت و طعنههاي تلخ دوستان را از صف واحد «ملت ايران» بيرون نكنيد.