سدهاي بزرگ؛ اكوسيستم و زلزله
سيد ابوالفضل ميرقاسمي
از سال 1364 كه دانشجوي رشته مهندسي عمران آب (طراحي و ساخت سازههاي آبي) بودم با نقش و اهميت سدهاي مخزني آشنا شدم. سدهايي كه ميتوانند در زمينه ذخيره آب، كنترل سيلاب، توليد انرژي برقابي، توسعه تفرجگاهها و... نقش داشته باشند. بعدها با دانش بومي ايرانيان در زمينه مديريت منابع آب و سازگاري با شرايط اقليمي كشور اقليم خشك و نيمهخشك) بيشتر آشنا شدم. نياكان خردمند ما توانايي ساخت سد را داشتند ولي به دليل ميزان تبخير زياد از مخازن سدها و خطرات احتمالي ناشي از شكست سدها يا پر شدن تدريجي آنها با رسوبات يا دلايل ديگر، با هوشمندي زياد، سيستم قنات را براي استخراج آب زيرزميني ابداع كردند. قنات، سيستمي است كه با شرايط ترسالي و خشكسالي سازگار است و ضرري هم به منابع آب زيرزميني وارد نميكند.
بعدها با دانش و تجربيات جهاني بيشتر آشنا شدم و متوجه شدم كه ساخت سدهاي بزرگ غيراصولي و احداث تاسيسات عظيم و پر هزينه انتقال آب بين حوضهاي(به بهانه تامين آب براي توسعه مناطق خشك و نيمه خشك و جمعآوري آب ناشي بارشها در فصل زمستان و بهار جهت استفاده در فصل خشك تابستان) باعث اثرات سوء زيست محيطي زيادي شده و مضرات آن بيشتر از منافع آن است؛ به گونهاي كه در كشور امريكا بعضي سدها كه مانع تخمريزي ماهيها در بالادست رودخانه ميشدند را منهدم كردند. كنترل و جمعآوري آب و رسوبات(ناشي از فرسايش خاك در اراضي بالادست سد) در مخزن سدها سبب تغيير رژيم طبيعي رودخانه در پاييندست شده و آب زلال و پر انرژي خارج شده از سد سبب بروز فرسايش رودخانهاي و تغيير بستر رودخانه، برداشت مواد جامد از پاييندست و تحميل هزينههاي گزاف كنترل و ساماندهي بستر و كنارههاي رودخانه ميشود. هر چند كه بعضي سدهاي ايران علاوه بر ايجاد مشكلات در پاييندست داراي مشكلات خاص خودشان در مخزن سد هم هستند نظير فرار آب سد لار به دليل وجود سازندهاي كارستي و قابل انحلال در اطراف مخزن سد(كه كلي هزينه جهت كنترل آن شد ولي فايدهاي نداشت) يا سد گتوند كه هزينههاي گزافي صرف احداث آن شده است به دليل برخورد با گنبدهاي نمكي به يك فاجعه بزرگ زيست محيطي تيديل شده و مجددا كلي هزينه بايد صرف حل معضل به وجود آمده(نحوه انتقال آب شور مخزن) شود.
از طرف ديگر، غرور كاذب ناشي از دستيابي به فناوريهاي نوين سدسازي اين توهم را براي برخي كارشناسان و مسوولان به وجود آورد كه ميتوان با استفاده از پول نفت به جنگ طبيعت رفت و قواي طبيعي(نظير سيلابها) را مهار و كنترل نمود. مردم محلي نيز به آن كارشناسان و مسوولان اعتماد كرده و در حاشيه رودخانهها شروع به ساخت و ساز كردند. شهرداريها هم با نيت ايجاد محيط تفريح و تفرج و تامين آرامش و آسايش براي شهروندان، اقدامات به اصطلاح ساماندهي رودخانه، ايجاد پارك ساحلي، تفرجگاه، آلاچيق، پاركينگ و... را در دستور كار خويش قرار دادند. غافل از آنكه طبيعت، قوانين خاص خودش را دارد و به موقع قدرت واقعي خودش را به اين انسان ضعيف و خوشباور و خودشيفته(انسان مغرور به علم و فناوري ناقص خويش) نشان ميدهد.متوجه شدم كه علت بعضي از زلزلههاي مخرب و ويرانگر(كه از آن به عنوان يك بلاي طبيعي ياد ميشود) همانا سدسازي و تحميل فشار مضاعف ناشي از وزن آب جمع شده در مخازن سدها همچنين وزن سازه سنگين و حجيم بدنه سد بر طبقات و لايههاي زمينشناسي و تحريك بعضي گسلهاي منطقه است كه در واقع عامل بروز بعضي از زلزلهها، فعاليتها و دستكاريهاي بشر(سدسازي، معدنكاوي و استخراج نفت) بوده و نه خود طبيعت. از ماست كه بر ماست!
متوجه شدم كه قوانين اكوسيستم خيلي پيچيده است و دانش بشري محدود و مواجه با عدم قطعيتهاي بسيار و سدها به شرطي ميتوانند در كنترل سيلاب موثر باشند كه اولا در مكان مناسب و درستي ساخته شده باشند. ثانيا از طريق طراحي يك سيستم هشدار و پيشبيني سيل دقيق و آنلاين بتوان قبل از رسيدن سيلاب به مخزن سد، بخشي از مخزن سد را تخليه كرد تا بتواند سيل را كنترل كند. البته بايد اذعان نمود كه سدهاي بزرگ هم نميتوانند سيلهاي با دوره بازگشت خيلي بالا و استثنايي را كنترل كنند و همواره نياز به پيشبيني تمهيدات لازم كنترل سيلاب در پاييندست سدها وجود دارد.
جامعنگري، كلنگري و نگرش اكوسيستمي حلقه مفقوده نظام برنامهريزي كشور است. عقل سليم حكم ميكند كه نبايد صرفا به ساخت سدهاي مخزني بزرگ توجه كرد بلكه علاوه بر اقدامات آبخيزداري، احياي پوشش گياهي(احياي جنگلها و مراتع) و كنترل سازههاي حساس به رانش و لغزش در بالادست سدها بايد به اقدامات ساماندهي اصولي رودخانهها و احداث سازههاي سيلبند اصولي در پاييندست سدها نيز توجه نمود.
كارشناس منابع طبيعي و آبخيزداري