عطار و سيمرغ و ناسيوناليسم ايراني
سيدجواد ميري
فريدالدين ابوحامد محمد عطار نيشابوري مشهور به شيخ عطار نيشابوري يكي از متفكران بلندنام ايران است كه آوازه او مرزهاي ايران و جهان اسلام را درنورديده است و منطقالطير يا مقاماتالطيور او شهرت جهاني دارد. اما عطار در ذهن و زبان بسياري از ايرانيان و حتي جامعه آكادميك ايراني و جهاني بيشتر بهمثابه يك عارف و شاعر برساخت شده ولي ميراث فكري عطار بسي وسيعتر از اين قالبهاي كليشهاي است.
من در اين يادداشت كوتاه نميتوانم به ابعاد عديده انديشه عطار بپردازم، بلكه تلاش ميكنم به يكي از مفاهيم كليدي عطار «سيمرغ» در نسبت با ناسيوناليسم ايراني نگاهي بيندازم.
به عبارت ديگر، بسياري از متفكران ايراني عطار را صرفا در قالب عرفاني و در نسبت با ساحت ملكوت خوانش كردهاند، ولي اسطوره سيمرغ ظرفيت خوانشهاي گوناگون دارد. اگر براي مفصلبندي ايرانيت بخواهيم از زبان اسطورهاي استفاده كنيم، اين ققنوس نيست كه ايران را در ساحت سمبليك نمايندگي ميكند، بلكه سيمرغ است.
اما نه سيمرغ در خوانش فردوسي بلكه عطار نيشابوري. قصه سيمرغ در روايت عطار نام مرغي است كه از وجودهاي گوناگون تشكيل شده است و در راه رسيدن به كوه «قاف» است كه به سي+مرغ يا سيمرغ متحول ميشوند.
به سخن ديگر، وقتي از ايران سخن ميگوييم از سيمرغي ميگوييم كه از هويتهاي متنوع ولي در هياتي واحد تشكيل شده است. اما «قافي» كه مرغان عطار را بر آن داشت كه دست به سفري متحد بزنند، امروز در عالم معاصر ايران بايد چه مشخصاتي داشته باشد؟
تنوع و تكثر ايران امروز بايد مبتني بر «مصلحت عمومي» و «منافع ملي عام» باشد تا تمامي اجزا در وحدت عام صورتي از خويش را ببينند تا بتوانند فاني در جمع (كه همان جامعه ايراني است) گردند.
به عبارت ديگر، عطار متفكري است كه دوباره بايد مورد خوانش قرار گيرد، زيرا با عطار است كه ربط وحدت و كثرت با زباني نوين مورد تامل قرار گرفته ولي اين زبان به شدت ذيل گفتمان لاهوتي ترجمه شده كه قابل نقد جدي است.