سگ اصحاب كهف
سيدحسن اسلامياردكاني
در جامعه قطبي شده امروز همزمان شاهد دو برخورد متضاد با سگها هستيم. عدهاي در پي سگكشي هستند. در برابر، شاهد رواج سگهاي مينياتوري و گاه درشت هيكلي هستيم كه در خودروهاي لوكس و گاه بر ساعدهاي خانمها جاخوش كردهاند.
در بحث سگها دستكم از سه جنبه ميتوان بحث كرد؛ نخست نجاست سگها، ديگري رفتار خشن و كشتار آنها و سوم تبديل سگها به اشياي لوكس. در اينجا تنها به دو مساله نخست اشاره ميكنم.
كساني كه با سگها رفتار وحشيانهاي دارند،
در كنار دلايل متعدد، گاه به نجس بودن آنها اشاره ميكنند و نتيجه ميگيرند رفتارشان موجه است. زين رو، به دو نكته بايد پرداخت؛ يكي نجس بودن سگها و ديگري مجاز بودن رفتار خشن با سگها به دليل نجس بودنشان. ميان اين دو مساله منطقا هيچ ربطي وجود ندارد، با اين حال چنان اين دو در پي هم ميآيند كه خيلي افراد باور دارند نجاست سگها دليل خوبي است براي رفتار وحشيانه با آنها.
نجاست سگها در ميان عالمان مسلمان بحثانگيز بوده است تا جايي كه شاهد فتواهاي متفاوت و گاه متضاد هستيم. ابن تيميه در چند جمله ديدگاه مذاهب اهل سنت را در اين باره خلاصه ميكند. از او چند پرسش درباره حكم شير يا مايعي كه سگ به آن زبان زده است ميشود. وي نخست اختلاف كلي علما درباره نجاست سگ را اينگونه نشان ميدهد:
«درباره سگ، عالمان سه ديدگاه دارند: يكي آنكه كاملا پاك است حتي آب دهانش و اين ديدگاه مالك است، دوم آنكه نجس است حتي موي آن كه ديدگاه شافعي است (و يك نقل از احمد حنبل است) و سوم آنكه موي آن پاك و آب دهانش نجس است كه اين ديدگاه ابوحنيفه و يك نقل از احمد است و اين درستترين سخن است.» (مجموع فتاوي شيخالاسلام احمد بن تيميه، جمع و ترتيب عبدالرحمن بن محمد بن قاسم، مكتبه المفارق، الرباط- المغرب، [بيتا]، ج21، ص 530-531) سپس به جزييات مساله ميپردازد.
در ميان عالمان شيعه نيز شاهد چنين اختلافنظري هستيم. در حالي كه عمده عالمان شيعه سگ را نجس ميدانند، شاهد ديدگاههاي بديلي هستيم تا جايي كه ميتوان آنها را در چهار ديدگاه كلي گنجاند. براي مثال، سيدمرتضي، از عالمان بزرگ قرن پنجم، موي سگ را پاك ميداند و علامه مجلسي هم ديدگاهي متمايل به آن دارد (براي تفصيل و تحليل اين ديدگاه و ديدگاههاي بديل نك: «تحليل فتواي شاذّ سيدمرتضي در طهارت موي سگ» نوشته مهدي مهريزي، در مجموعه مقالات كنگره سيدمرتضي، قم، دارالحديث، 1397، در آستانه نشر).
حال چه سگ را نجس بدانيم و چه پاك، از نظر ديني هيچ دليلي نداريم كه سگها را، صرفا به دليل آنكه سگ هستند، نابود كنيم. برعكس، هرگونه رفتار وحشيانه با اين موجودات هوشمند كه گاه از كشندگانشان برتر هستند، نشانه بيماري رواني و ناتواني قاتلان در فهم جايگاه اين سگها در عالم است. از گذشته در سنت ديني ما بر اعتبار و فهم و حتي برتري سگها نسبت به برخي انسانها سخن رفته است و گاه يك رفتار شايسته و خوب نسبت به سگان، مانند سيراب كردن سگي تشنه، مايه آمرزش همه گناهان قلمداد شده است. براي نمونه، پيامبر اكرم (ص) نقل ميكند مردي به سبب دادن جرعه آبي به سگي تشنه در بيابان همه گناهانش بخشوده شد. مضمون اين داستان كه در منابع روايي آمده است، دستمايه شاعراني چون عطار و سعدي شده است.
در سنت اخلاقي ما و شرح حال بزرگان ما نكاتي آمده است كه ما را از شرح بيشتر بينياز ميكند، مانند اين داستان كه در متني قرن ششمي ياد شده است:
«خواجه امام ابو اسحق شيرازي روزي در راهي ميرفت. سگي فرا پيش آمد، شاگردي كه در خدمت بود، بانگ بر سگ زد تا راه آن بزرگ خالي شود. خواجه امام گفت: لا تطردوه! اما علمت ان الطريق بيني و بينه مشترك» (مكارم اخلاق، رضيالدين ابوجعفر محمد نيشابوري، در دو رساله در اخلاق، به كوشش محمدتقي دانشپژوه، تهران، دانشگاه تهران، 1341،
ص 111). بدين ترتيب، رفتار وحشيانه با سگها كه خبرهاي آن به شكل فزايندهاي پخش ميشود، ريشه در هر چيز داشته باشد، نبايد به پاي تعاليم ديني نوشته شود. اگر هم كسي به نجس بودن سگ حكم كند، صرفا حكمي است فقهي و مقصود از آن پرهيز از تماس سگ با بدن يا لباس شخص است، نه تجويز كشتار اين همسايگان ما و ساكنان كره ما.