ضيافت بچههاي باغ فردوس
حسن لطفي
قرار است دور هم جمع بشويم. قراري كه هيچ شباهتي به قرار رفقاي خوب ِفيلمهاي ضيافتِ مسعود كيميايي و قرار بزرگ ِمحمد علي فردين و داستان پس از بيست سال او هنري ندارد. اگر هم داشته باشد از سالهاي دور برنامهاش را نريختهايم. يعني از اوايل دهه شصت كه
باغ فردوس با آن ساختمانهاي تاريخي زيبايش، مكان برگزاري كلاسهاي سينمايي مركز اسلامي آموزش فيلمسازي شد.
مركزي كه گويا به همت فخرالدين انوار معاونت سينمايي وقت تشكيل شد و قرار بود نسل جديد سينمايي كشور از درون آن وارد هنر هفتم ايران شود. اينكه ميگويم گويا، به خاطر عدم اطلاع كافي است كه در خصوص تاريخ مركز دارم. البته تا دوره پنجم كه در سال 1365 خودم، همراه چهل نفر ديگر وارد آن شديم. منظورم زماني است كه مديرش آقاي مرادخاني بود كه خيلي زود جايش را به زنده ياد سيفالله داد سپردند. بعد از ما هم سه دوره ديگر تشكيل شد و بعد دورهها تكدرس شد و.... حالا بعد از بيست و دو سال از تعطيلي مركز و تبديلش به موزه سينما قرار است
فارغالتحصيلانش دور هم جمع بشوند تا ببينند چه كسي بارش بار و حالش حال شده است؛ آن هم در موقعيتي كه تعدادي از اساتيد و دانشجويان دنيا را ترك كردهاند و به ابديت پيوستهاند. از اساتيد در گذشته تا آنجا كه ذهنم ياري ميكند زنده يادان كيومرث صابري (گلآقا) محمد رضاشريفي، سيفالله داد، منوچهر عسگري نسب، فريدون ناصري و مددپور يادم مانده است.
باقي هم كه عمرشان دراز باد (مسعود جعفري جوزاني، بهروز افخمي، عبدالله اسفندياري، شهاب الدين عادل، عليرضا خمسه، پرويز زاهدي و....) قرار است در روز دور همي باشند و جمع بچههاي باغ فردوس را تكميل كنند؛ بچههايي كه حالا همهشان موهاي سپيد، تجربه زياد و... دارند. تجربههايي كه قرار بوده آنها را فيلمسازان آينده ديروز كند.
ديروزي كه ده، بيست سالي از آن ميگذرد اما متاسفانه در ميان ليست فيلمسازان شاخص آن سالها و اين سالها از اين اميدهاي آينده موسسين مركز خبري نيست. اينكه دليلش چه بوده در حوصله اين نوشته و علاقه شما نيست؛ البته پس از اتمام دوره چند نفري همچون فرهاد عليزاده آهي، رهبر قنبري، روحانگيز شمس، محسن شهابي، پيمان جعفري، زنده ياد علي معلم، عطارپور، جواد عليزاده، غلامرضا صيامي زاده، كامران ملكي، مهرداد گودرزپور، محسن امامي و.... تلاشي براي حضور در عرصه فيلم بلند كردهاند. بعضيهاشان نتايج خوبي هم گرفتهاند. بعضيها هم نه !
اما آنچه پيداست اميدي است كه همه كساني كه اين هفته در باغ فردوس جمع ميشوند با آن پاي در باغ فردوس گذاشتهاند؛ اميدي كه بعد از حداقل بيست و دو و حداكثر سيوهفت سال هنوز نتيجه نداده است. شايد اين ضيافت بهانهاي باشد تا برنامهريزان امروز سينما و آموزش وقت تصميمگيري براي عدهاي به فكر لحظه نباشند.برنامهها را در ميانه راه رها نسازند و.... اصلا برنامهها طوري نوشته شود كه وصل به شخص، دولت و گروهي خاص نباشد.
شايد آنوقت اگر عدهاي مثل فيلم ضيافت دور هم جمع شدند وضع و روز همه خوب و اميدهاي همه به بار نشسته باشد.