نقدها را بود آيا كه عياري گيرند!
سيدمحمد بهشتي
در ميان دغدغههاي مشترك جمعيت هشتاد و يك ميليون نفري ايران، اگر يكي كفن براي رهسپاري به ديار باقي باشد، مسلما ديگري ارزش پول ملي است. هر قدر كه واردات اتومبيل يا عضويت ايران در اف.اي.تي.اف. براي قشري خاص مهم است، اهميت ارزش واحد پول ملي فقير و غني يا پير و جوان نميشناسد و كم و زياد شدنِ آن واكنشي واحد برميانگيزد. پس هر تصميمي درباره تعداد صفرهاي آن، حتي پيش از طرح در كميسيونهاي دولت و مجلس، نخست بايد با قدوقامت جامعه ايراني اندازه شود. همهگيري مساله ارزش پول چنان است كه مواجهه خردمندانه با آن فرصت مغتنمي براي ترميم اعتماد بين دولت و ملت ميسازد و تصميمات غيرمنطقي درباره آن، باعث تشديد بياعتمادي خواهد شد. مواجهه بخردانه ميسر نميشود مگر با رجوع به هويت فرهنگي ايرانيان از سويي و از سوي ديگر سابقه چنين تغيير و تحولاتي.
مطالعه سرگذشت تومان از اين نظر جالب است؛ دو سده پيش «قران» به دستور فتحعليشاه ضرب شد تا جايگزين «عباسي» شود كه از دوره صفوي سكه رايج ايران بود. هر ده قران يك «تومان» به حساب ميآمد كه مسكوك طلا با قدمتي حدود شش سده بود. كنار زدن واحد پول قبلي و ضرب سكه جديد مستلزم قبول عام و به تعبيري مشروعيت و مقبوليت حكومت بود. از همين رو فتحعليشاه سي سال به انتظار نشست و تازه در پنجمين دهه تاسيس قاجاريه دست به كارِ تغيير واحد پول از عباسي به قران شد ولي تومان را حفظ كرد.
رضاشاه در سالهاي نخست سلطنت و براي تقويت پايههاي تاج و تختش، در كنار پاكسازي اغلب نشانههاي گذشته، به بهانه تغيير پايه پول از نقره به طلا، واحد پول كشور را طي قانون مصوب ۲۲ اسفند ۱۳۰۸ از «تومان» به «پهلوي» و واحد خردتر آن را از «قران» به «ريال» تغيير داد. اين قانون در بودجه سال ۱۳۰۹ لحاظ و در دستور كار همه ادارات قرار گرفت. ليكن اين تصميم قبول عام نيافت. مردم در پيماني نانوشته «تومان» را حفظ كردند و آن را با شرايط جديد تطبيق دادند؛ اگر قبلا هر تومان معادل ده قران بود، در دوره رضاشاه مردم هر تومان را معادل ده ريال قرار دادند. حال آنكه در قاموس حقوقي وقت، ۱۰ ريال معادل نيم پهلوي بود. گويي ملت از اين فرصت بهره گرفت تا نظر خود را درباره مقبوليت سلطنت رضاشاه ابراز كند.جالب آنكه رويدادهاي شگرف سياسي نظير اشغال كشور در جنگ جهاني دوم، كودتاي ۲۸ مرداد و حتي انقلاب اسلامي نه فقط از اعتبار و مقبوليت تومان نكاست كه بر آن افزود. با وجودي كه ريال واحد مصوب پول پس از انقلاب بود، امروز تومان آنقدر در حساب و كتاب آحاد جامعه نهادينه شده كه از رييس دولت تا حسابدار تازهكار نيز بلافاصله از هر رقم ريالي يك صفر مزاحم را كم ميكند تا متوجه ارزش واقعي آن شود و در اين ميان به جز گردشگران خارجي كس ديگري از خود نميپرسد چرا.
شايد در هيچ جاي جهان واحد پولي اينچنين ايهامآلود و كنايهآميز پيدا نكنيم؛ به ياد دارم كه پيش از انقلاب «يك تومان» معني ده هزار ريال هم ميداد. دو دهه بعد از انقلاب يك تومان، معادل ده ميليون ريال شد و اكنون نيز مدتي است به ده ميليارد ريال ميگويند «يك تومان.» به عبارت ديگر بسيار پيشتر از آنكه دولتها محتاطانه از حذف صفر سخن بگويند، مردم به صورتي منعطف پا به پاي تحولات اقتصادي و متناسب با حجم معاملات، صفرهاي مزاحم را كسر كردهاند. بالاتر از آن اينكه، ارزش تومانِ مردم، بنا به موقعيت تغيير ميكند. مثلا در موضوع املاك براي هيچ يك از ما سوال پيش نميآيد «خريد يك و نيم تومان، رهن ۳۰۰ تومان» يعني چه.هر قدر در طول تاريخ سكهها به نام حاكمان ضرب ميشد تا از آنان كسب اعتبار كند، تومان اعتبارش را از سابقه ذاتي و تاريخياش و انعطافش را از رندي و شاعري ايرانيان ميگيرد. ملتي كه همگام زمانه آنچه برازنده خود ميداند برميگزيند، تراش شاعرانه ميدهد و پيش چشم حاكمان ميگذارد و آنان را به تاييد واميدارد. به عكس به آنچه صحيح و برازنده نميداند پشت ميكند يا به طاق نسيان ميسپاردش. تصميمهاي چنين ملتي است كه دولتها را هدايت ميكند و نه به عكس. سكه زمانه آن چيزي است كه در ميان مردم رايج است و هر سكهاي كه بيتوجه به كيستي ايرانيان اختيار شود پيش از وضع شدن، از سكه خواهد افتاد.