خنده محصول جامعه متمدن
هوشنگ نوشاد
خنده و گريه هر دو از رفتارهاي طبيعي انسان هستند و در همه موارد الزاما در مقابل هم نيستند و ميتوانند در راستاي هم باشند. ماهيت اين دو رفتار در سطح غريزي و فردي ممكن است در همه يكسان باشد ولي در سطح اجتماعي بر حسب نوع فرهنگ شدت و ضعف داشته و رنگ و بوي متفاوت به خود بگيرد. اگر خنده را نماد شادي بگيريم، خواهيم ديد كه بيشتر در فرهنگهايي ديده ميشود كه اولا مرفه بوده و ثانيا عقيده دارند كه اين جهان تنها جهان نقد و قابل لمس بوده و خود بايد در آن شرايط شادي را فراهم كنند، لذا هر نوع موقعيت را غنيمت دانسته و جشن ميگيرند. در چنين جوامعي انسانها مسووليت انسان بودن خود را درك و با آن زندگي ميكنند و ميدانند كه بايد شادي را بيافرينند و به اميد آسمان ننشينند. به عبارت ديگر براي شاد بودن از اختيار انساني خود استفاده ميكنند و اميدي به جبر طبيعت ندارند، ولي در فرهنگهايي كه اين جهان را جهاني گذرا و محل امتحان الهي ميدانند و اين انسان گناهكار بايد مرتبا در پيشگاه خداوند گريه و زاري كند تا شايد آمرزيده شده و به بهشت برود؛ طبيعتا هميشه غمگين و عبوس هستند زيرا چنين انساني ناخودآگاه از خود گناهكارش بدش ميآيد و خود را در اين جهان شايسته شادي و خنده نميداند. حال اگر چنين شخصي با مشكلات اقتصادي و فقر هم روبهرو شود، خنده را به كلي فراموش خواهد كرد و براي آرامش خود به گريه روي خواهد آورد. جامعهاي كه در فقر است متمدن نيست، زيرا متمدن جامعهاي است كه توانسته نيازهاي اوليه خود را به صورت مستمر و مطمئن برطرف كرده و ذهن آماده براي فعاليتهاي روان عالي و درك زيبايي خواهد داشت و از ته دل خواهد خنديد.