• 1404 شنبه 10 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4244 -
  • 1397 شنبه 10 آذر

وجوه بارز شعر مصدق

محمدرضا شيخ‌حسني

جابه‌جايي كلمات بنا به اقتضاي ادبيات هر انسان، در موارد زيادي با توليد شعر اشتباه گرفته شده. در بررسي روند شعري هر شاعر وقتِ شعرخواني، در محافل هيچ‌كس خرده‌اي به ترانه يا شعري كه از يكي از شيوه‌هاي توليد شعر يعني به هم ريختگي تقطيع استفاده كرده باشد، نمي‌گيرد. اما سوي ديگري هم هست. بعد از گذشت سال‌ها تفاوت‌ها را همين سوي ديگر ادبيات و شعر خلق مي‌كند. بعد از كنار هم گذاشتن تمام آثار مصدق، ما با نحوي مشترك در بسياري از آثار مواجه مي‌شويم؛ لحني كه نمونه‌هاي موفق و موفق‌تر تا نمونه‌هاي خيلي ضعيف دارد اما از سيكل مشخصي از تعدي‌هاي زباني خارج نمي‌شود: تو به من خنديدي / و نمي‌دانستي/ من به چه دلهره از باغچه همسايه/ سيب را دزديدم. من تنها با نحوي چندان متفاوت‌تر از معيار فارسي مواجه نيستيم بلكه گزاره‌ها دلالت‌هايي كلاسيك دارند. «نمي دانستي». چنين گزاره‌اي از تعريف ذاتي كلاسيك دارد. ذهني است و به قول نيما نسبتي با واقعيت برقرار نمي‌كند جز خنديدن كه يك تصوير كلي است. مصدق در چند جمله پشت هم از تصاوير ذهني در قالبي به ظاهر متفاوت از قالب‌هاي سنتي‌تر قلم مي‌زند اما به واقع همچنان شعر و نوع پرداخت سوژه، خصوصياتي كلاسيك دارد. از همين رو است كه چه در زمان حيات مصدق چه پس از او و تا به امروز، متن‌هاي متعددي در مواجهه با متن مصدق توليد نشده. دليل اين مطلب تكرار فن‌هاي ثابتي از شاعري در شعرهاي مصدق است: آه مگذار كه دستان من آن/ اعتمادي كه به دستان تو دارد/ به فراموشي‌ها بسپارد/ آه مگذار كه مرغان سپيد دستت/ دست پر مهر مرا سرد و تهي بگذارد.

سرنوشت خيلي از شعرهاي مصدق شبيه همين سطرهاست. شروعي صيقلي و آشنا براي نمونه‌هاي موفق اين دست شعرهاي نيمايي. اما خيلي زود جملات به صرفه و خوش فرم اولي كه در حال شكل دادن نمونه‌اي از ديالوگ‌هاي موفق مي‌تواند باشد، ختم به سطري سراسر انتزاعي و درگير حشو مي‌شود: دست پر مهر مرا سرد و تهي بگذارد. تركيباتي مثل دست پر مهر با قضاوت كلاسيكي كه در زيرلايه خود به نفع رواي دارد، در شعرهاي مصدق كم نيستند. اما مصدق در نمونه‌هاي شبيه به هم، گاهي به اقتضاي موقعيت شعر تجربه‌هاي خوبي هم خلق كرده. حداقل براي چند سطر از كاري بلند: كاشكي مي‌ديدم/ شانه بالا زدنت را /بي قيد/و تكان دادن دستت / كه مهم نيست زياد/ و تكان داد سر را/كه عجيب... عاقبت مرد؟ در اين تلاش‌ها مصدق موفق مي‌شود با استفاده از خاصيت روايي وزن و انتخاب به جاي كلمات روايت سالمي را شكل بدهد. جاذبه اين نوع شعرها سهولت خوانش در عين پيشروي راحت در زمان است؛ متدي كه در سطرهاي بريده شده از يكي از شعرها كه در بالا آمده‌اند به خوبي لحاظ شده، ولي محدوديت فرم‌ها به مرور باعث ايجاد شرايطي براي هر شاعر مي‌شود كه در اينجا مايلم توضيحش دهم. كدكني در كتاب رستاخيز كلمات اشاره‌اي مي‌كند؛ به عبارت «وجه غالب». تركيبي كه به مواردي از صناعات ادبي اطلاق مي‌شد كه در دوره‌اي به نسبت ساير آرايه‌ها بيشتر مورد استفاده قرار مي‌گيرد. «وجه غالب» به مرور خاصيت ادبي خودش را از دست مي‌دهد. اين اتفاقي است كه در بررسي شعرهاي مصدق با آن مواجه مي‌شويم. مصدق و شاعراني مثل مصدق كه جاي اشغال كردن جايگاه يك اكتور بيشتر ترجيح مي‌دهند با استفاده از وجهي از وجوه ادبي و نه دستبرد آنچناني زدن به ميراث‌هاي ادبي و نه با هجو موقعيت‌هاي جديد زباني سال‌ها قلم بزنند. در مورد مصدق هم مي‌توان گفت تمايل به نوشتن در قالب نيمايي آن هم با محوريت روايتي پيش رونده در دقايقي از زمان و به خصوص به دليل دايره مشخصي از كلمات كه بسامد زيادي در شعرهاي مصدق دارند، به مرور شعر مصدق را در خود نوشتار مصدق دچار وجه غالب شدگي نوعي ادبي كرده و ارزش تك شعرهاي خوب هم آنچنان نمايان نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون