يلدا يعني پايان شب سيه سپيد است
محمد بقاييماكان
يلدا آييني است بسيار كهن كه به خلاف ديگر آيينهاي ايراني مانند سده، نوروز و مهرگان زمان پيدايي آن معلوم نيست. اين واژه كه معادل فارسي آن چله است، اصلا سُرياني است به معناي زايش و تولد كه مقصود از آن تولد مهر و ميترا است. مهر يا ميترا به معناي خورشيد است كه ايرانيان در پيش از پيدايي آيين زرتشت و روي آوردن به خداي يگانه يعني اهورا مزدا (هستي بخش داناي بزرگ) آن را ميپرستيدند. مهرپرستي يا ميتراييسم كه از فرهنگ ايراني سر برآورد، اكثر سرزمينهاي آن ايام را تحت تاثير خود قرار داد يعني از شرق آسيا گرفته تا تمامي اروپا. برخي از پژوهندگان مهر را پيامبري ميدانند كه شباهتهاي بسيار ميان او و مسيح وجود دارد، نخست اينكه نامشان همسان است يعني ميترا يا ميثرَ به صورت مسيحا يا مسيح تغيير شكل ميدهد. ديگر اينكه هر دو از مادري دوشيزه به هستي ميآيند. زمان تولدشان يكسان است يعني 25 دسامبر. در آداب و رسومي كه در يلدا و كريسمس برگزار ميشود، شباهتهايي ديده ميشود مانند ردا و كلاه سرخي كه بر تن بابانوئل ميبينيم كه اصولا رنگ سرخ رنگ خاص اين آيين است و شنل و كلاه بوقي شكل مهر يا ميترا هم به رنگ سرخ است. جالب اينكه واژه نوئل در اصل به معناي خورشيد است و بابانوئل يعني پدر خورشيد. به ميترا هم لقب «پدر» دادهاند كه اين نيز داراي همان معنا ميشود. ضمنا بايد توجه داشت كه پايان هفته مسيحي روز يكشنبه است كه Sunday ناميده ميشود و مسيحيان مراسم مذهبي خود را در اين روز انجام ميدهند كه ترجمه آن ميشود روز خورشيد. يكي از مراسم مهرپرستي اين بوده كه گاوي را براي خداي آفتاب قرباني ميكردند و خون حيوان را با انگشت بر پيشاني خود براي تبرك نقش مينمودند كه در عين حال تكريم رنگ سرخ هم بوده است. حافظ با اشاره به همين رسم است كه ميگويد:
بر جبين نقش كن از خون دل من خالي
تا بدانند كه قربان تو كافركيشم
مقصود حافظ از كافركيشي همين مهرپرستي است ولي حقيقت اين است كه ايرانيان در زمانيكه مردم جهان خدا را از گل و سنگ و چوب ميآفريدند يا حداكثر افسانههايي ميبافتند كه در كوه المپ مقيم است، او را به صورت نور تصور ميكردند و تجسم آن را در خورشيد ميديدند كه نشان از برتري فرهنگ ايراني دارد. اين همان نوري است كه سپس در آيين زرتشت به عنوان لطيفترين عنصر موجود در جهان به خداوند تشبيه ميشود كه مورد پسند اديان ابراهيمي قرار ميگيرد وهر يك به بياني آن را در كتابهاي مقدس خود مطرح ميسازند. بعيد نيست كه گرايش ميتراييسم به رنگ سرخ ناشي از انوار خورشيد باشد. در شب يلدا انتخاب ميوههايي مانند انار، سيب و هندوانه كه به رنگ سرخ هستند، بيگمان سر در همين انديشه دارد وگرنه در آخر فصل پاييز كه زمان فراواني ميوه است و رونق بازار هندوانه نيز به سبب برودت هوا از دست ميرود، دليلي براي خوردن اين ميوه وجود ندارد.
از اينها گذشته آيين مهر مانند ديگر سنتهاي ايراني بر عقايد نحلههاي پس از خود نيز اثر گذاشت. ويل دورانت در كتاب تاريخ خود ميگويد تاثير مهرپرستي هنوز هم به صورت نقش خورشيد بر گرد چهره قديسان و اوليا ديده ميشود. به علاوه بايد دانست كه نخستين محرابها در نيايشگاههاي مهر به صورت طاقدار ساخته شده كه سه نمونه از اين مهرآوهها هنوز در ساوه وجود دارد، به همين سبب اين شهر، ساوه (سه آوه = سه طاقديس) نام گرفته. بنابراين كلمه عربي محراب به معناي محلي طاقيشكل براي نيايش در اصل مهراب است. هنوز برخي از شهرها و روستاها و اشخاص نيز نام مهر بر خود دارند: مانند شادمهر، مهرآباد، مهري، مهرانگيز، مهرنوش، مهران، مهرك، مهرآفرين و امثال اينها. تصاويري كه بر سر در حمامهاي قديمي از خورشيد نصب ميشد و معروف به «خورشيد خانم» بود كه اكنون به صورت تزييني در رديف صنايع دستي است، نمونههايي از ماندگاري اين آيين است. نكتههايي از اين دست را كه حكايت از تطور يك سنت در طول هزارهها دارد، به عقيده كارل گوستاويونگ، روانشناس معروف سوييسي بايد در ناخودآگاه جمعي جستوجو كرد، زيرا سنتها و باورها با زمان در حركتند و تحول ميپذيرند، ريشه در انديشه كهن دارند ولي شمايلشان امروزي است و همچنان پويا. زيرا به قول مولوي:
بيمار شود عاشق، اما بنميميرد
مه ار چه شود لاغر، استاره نخواهد شد
اين آيين مبين آن است كه روح ايراني با شادي قرين است. چندان كه در ظلمانيترين اوقات هم در پي وجوه نشاطانگيز زندگي است. يلدا نيز مانند ديگر سنتهاي ايراني انگيزهاي است براي شاد زيستن و اميد بستن به اينكه: پايان شب سيه سپيد است.
نويسنده و پژوهشگر حوزه ادبيات و فلسفه